Perdic | anti-social | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	anti-social U	ضد اجتماعی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	anti social U	ضد اجتماعی
	anti- U	تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
	anti- U	ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
	anti- U	به معنای "مخالف "
	anti U	انتی
	anti U	ضد
	anti U	پاد
	anti U	:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
	anti- U	روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
	anti- U	ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
	anti U	مخالف علیه
	anti U	در مقابل
	anti- U	برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
	anti- U	سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
	anti icing U	ضد یخ
	anti thesis U	انتی تز
	anti knock U	ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
	anti freezer U	ضد یخ
	anti freezer U	ضد انجماد
	anti g suit U	لباس ضد فشار ثقل
	anti g suit U	لباس ضد اثر سرعت ثقل
	anti federalist U	اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
	anti aircraft U	پدافند هوایی
	anti capitalist U	ضد سرمایه داری
	anti dumping U	ضد دامپینگ
	anti cyclical U	ضد دورهای
	anti derivative U	ضد مشتق
	anti detonant U	مایع ضد بدسوزی
	anti detonation U	ضد بدسوزی
	anti dumping U	مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
	anti matter U	ضد ماده
	anti particle U	ضد ذره
	anti-histamines U	آنتی هیستامین
	anti-histamines U	ضد هیستامین
	anti-histamine U	داروی ضد حساسیت یا آلرژی
	anti-histamine U	آنتی هیستامین
	anti-histamine U	ضد هیستامین
	anti-heroes U	نقش اول منفی مخالف قهرمان
	anti-hero U	نقش اول منفی مخالف قهرمان
	anti-freeze U	پاد یخ
	anti-freeze U	آبگونهی ضد یخ
	anti-freeze U	ضد یخ
	anti-histamines U	داروی ضد حساسیت یا آلرژی
	anti-pollutant U	پادآلودگی
	anti-pollutants U	پادآلودگی
	anti semitic U	ضد یهودی
	anti sepsis U	جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
	anti skid U	ضد لغزش
	anti socialist U	ضد سوسیالیستی
	anti spin U	سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
	anti submarine U	هواپیمای ضد زیردریایی
	anti thesis U	نقیض
	anti thesis U	وضع مقابل
	anti thesis U	برابر نهاد
	anti-tank U	ضد تانک
	anti-clockwise U	بر خلافجهتعقربههایساعت
	anti aircraft U	ضد هوایی
	anti air U	ضد برتری هوایی دشمن
	anti semite U	مخالف اقوام سامی
	anti-Semite U	ضد یهود
	anti-Semite U	مخالف اقوام سامی
	anti-Semites U	ضد یهود
	anti tr switch U	کلید ضد فرگیر
	anti-Semites U	مخالف اقوام سامی
	anti-theft U	دزدگیر
	anti semitism U	مخالف با یهودیان
	anti-aircraft U	ضد هواپیما
	anti semite U	ضد یهود
	anti wear U	مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
	anti-Semitic U	مخالف نژاد سامی
	anti-Semitic U	مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
	anti air U	ضد هواپیمایی
	anti-moth U	مواد ضد بید فرش
	anti-Semitism U	مخالف با یهودیان
	anti servo tab U	بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
	anti-vibration handle U	دستهضدلغزش
	anti propeller end U	انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
	anti-tank rocket U	موشکضدتانک
	anti parallel feeding U	تغذیه مخالف
	anti meran gambit U	گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
	anti menchanized defense U	دفاع ضدمکانیزه
	anti menchanized defense U	پدافند ضد مکانیزه
	anti knock property U	خاصیت ضدضربه
	anti-tank missile U	گلولهموشکضدتانک
	anti skid protection U	حفافت از لغزش
	anti skid system U	سیستم ضد لغزش
	anti slip plate U	ورقه ضد لغزش
	anti skid chain U	زنجیر محافظ در برابر لغزش
	anti-aircraft missile U	گلولهموشکضدهوایی
	anti-friction pad U	لایهضداصطکاک
	anti-radar missile U	گلولهموشکضدرادار
	anti-ship missile U	گلولهموشکضدناو
	anti-skating device U	دستگاهضدلفزش
	anti trust law U	قانون ضد تراست
	anti knock property U	درجه اکتان
	anti tear strips U	باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
	anti submarine carrier U	ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
	anti strokes line U	خط انتی استوکسی
	Anti – corruption campaign . U	مبارزه با فساد
	anti-slip shoe U	پایهضدلغزش
	anti-slip foot	پایه ضد لغزش
	anti blush tinner U	ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
	anti freeze mixture U	مخلوط ضد یخ
	anti flouing paint U	رنگ ضد خزه
	anti flood valve U	شیر اطمینان مانع طغیان
	anti collision light U	چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
	anti comintern pact U	...anti
	anti corrosion composition U	رنگ ضد زنگ
	anti dazzle screen U	شیشه ضد نور
	anti dazzle vizor U	افتابگیر
	anti dazzle screen U	شیشه نورگیر
	anti drumming sheet U	ورق ضد تورم
	anti dazzle vizor U	سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
	anti development policy U	سیاست ضد توسعه
	anti balance tab U	بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
	anti aircraft defense U	پدافند ضد هوایی
	anti freeze pump U	پمپ ضد یخ
	anti interference device U	دستگاه ضد تداخل
	anti interference capacitor U	خازن ضد تداخل
	anti inflationary policy U	ضد تورمی
	anti inflationary policy U	سیاست انقباضی
	anti induction cable U	کابل ضد القا
	anti icing fluid U	مایع ضد یخ
	anti hum condenser U	خازن ضد پارازیت
	anti aircraft artillery U	توپخانه ضد هوایی
	anti aircraft artillery U	توپخانه پدافند هوایی
	anti drag wire U	اجزاء بست کاری ساختمانی
	anti friction bearing U	یاطاقان غلطکی
	service anti gas respirator U	ماسک ضد گاز
	anti-torque tail rotor U	دم چرخانضدلفزش
	sherman anti trust act U	قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
	social changes U	تغییرات اجتماعی
	social will U	اراده اجتماعی
	social U	تفریحی
	social self U	خود اجتماعی
	social U	اجتماعی
	social U	گروه دوست
	social need U	نیاز اجتماعی
	social U	معاشرتی
	social U	جمعیت دوست
	social U	وابسته بجامعه
	social U	دسته جمعی
	social U	انسی
	social role U	نقش اجتماعی
	social policy U	سیاست اجتماعی
	social power U	قدرت اجتماعی
	social pressure U	فشار اجتماعی
	social service U	موسسه تعاون اجتماعی
	social programs U	برنامههای اجتماعی
	social psychiatry U	روانپزشکی اجتماعی
	social selection U	انتخاب اجتماعی
	social reinforcement U	تقویت اجتماعی
	social relations U	روابط اجتماعی
	social service U	خدمات اجتماعی
	social secretary U	رئیس دفتر
	social psychology U	روانشناسی اجتماعی
	social planning U	برنامه ریزی اجتماعی
	social pathology U	اسیب شناسی اجتماعی
	social peace U	ارامش اجتماعی
	social norm U	هنجار اجتماعی
	social perception U	ادراک اجتماعی
	social neurosis U	روان رنجوری اجتماعی
	social outlays U	مخارج اجتماعی
	social motive U	انگیزه اجتماعی
	social mobility U	تحرک اجتماعی
	social phenomenon U	پدیده اجتماعی
	social minded U	در فکر جامعه
	social organization U	سازمان اجتماعی
	social phobia U	جمع هراسی
	social situation U	موقعیت اجتماعی
	social status U	پایگاه اجتماعی
	social self-concept U	خودپنداری اجتماعی
	social worker U	مددکار اجتماعی
	social spending U	هزینه هایسرویسهایرفاهاجتماعی
	social worker U	همزی پایمرد
	social worker U	کارگزار اجتماعی
	social workers U	مددکار اجتماعی
	social workers U	همزی پایمرد
	social workers U	کارگزار اجتماعی
	social skills U	مهارتهایاجتماعی
	social scientist U	کارشناسعلوم اجتماعی
	social order U	سازمانوساختاراجتماعی
	social life	زندگی اجتماعی
	social drinking U	نوشیدندستجمعیمشروباتالکلی
	the social evil U	جنده بازی
	social welfare U	رفاه اجتماعی
	social status U	موقعیت اجتماعی
	social stratification U	لایه بندی اجتماعی
	social strcture U	ساخت اجتماعی
	social surplus U	مازاد اجتماعی
	social system U	نظام اجتماعی
	social theory U	نظریه اجتماعی
	social therapy U	درمان اجتماعی
	social transmission U	انتقال اجتماعی
	social type U	سنخ اجتماعی
	social wealth U	ثروت اجتماعی
	social welfare U	موسسه رفاه اجتماعی
	social welfare U	تعاون عمومی وحمایت از بینوایان
	social democracy U	عدالتاجتماعی
	social minded U	دارای افکاراجتماعی