Total search result: 202 (22 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
transient U |
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود |
 |
 |
transients U |
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
timed U |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
 |
 |
time U |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
 |
 |
times U |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
 |
 |
impulsive U |
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند |
 |
 |
supervisory U |
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد |
 |
 |
flash card U |
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد |
 |
 |
splash screen U |
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود |
 |
 |
propagation delay U |
1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود |
 |
 |
raced U |
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد. |
 |
 |
races U |
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد. |
 |
 |
race U |
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد. |
 |
 |
timing disc U |
علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور |
 |
 |
impulses U |
پالسی که زمان کوتاهی می ماند |
 |
 |
impulse U |
پالسی که زمان کوتاهی می ماند |
 |
 |
enabling U |
سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد |
 |
 |
enable U |
سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد |
 |
 |
enables U |
سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد |
 |
 |
enabled U |
سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد |
 |
 |
execution U |
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا |
 |
 |
accepts U |
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده |
 |
 |
accepting U |
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده |
 |
 |
accept U |
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده |
 |
 |
leader U |
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود |
 |
 |
leaders U |
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود |
 |
 |
flag U |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
 |
 |
flags U |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
 |
 |
flying status U |
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز |
 |
 |
delay U |
وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود |
 |
 |
delaying U |
وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود |
 |
 |
delays U |
وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود |
 |
 |
calling U |
سیگنالی برای جلب توجه مردم از ترمینال یا یک وسیله به کامپوتر اصلی |
 |
 |
to step out U |
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن |
 |
 |
device U |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
 |
 |
devices U |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
 |
 |
transients U |
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد |
 |
 |
transient U |
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد |
 |
 |
line haul U |
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری |
 |
 |
strobe U |
سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود |
 |
 |
splits U |
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر |
 |
 |
led line U |
خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند |
 |
 |
to pause U |
[برای مدت کوتاهی] در انجام کاری توقف کردن |
 |
 |
laniard U |
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود |
 |
 |
warm up U |
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد |
 |
 |
for a sake U |
برای حفظ فاهر |
 |
 |
pro forma U |
برای صورت فاهر |
 |
 |
access time U |
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده |
 |
 |
references U |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
 |
 |
reference U |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
 |
 |
i did it for show U |
برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم |
 |
 |
doubled up U |
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن |
 |
 |
doubled U |
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن |
 |
 |
double U |
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن |
 |
 |
turnaround time U |
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است |
 |
 |
compiler U |
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند |
 |
 |
printed U |
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص |
 |
 |
print U |
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص |
 |
 |
prints U |
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص |
 |
 |
generation U |
زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند |
 |
 |
generations U |
زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند |
 |
 |
debutant U |
نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود |
 |
 |
station time U |
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز |
 |
 |
dive schedule U |
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص |
 |
 |
fourth generation computers U |
زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند |
 |
 |
blue key U |
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم |
 |
 |
signalling U |
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده |
 |
 |
future promissory U |
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند |
 |
 |
connect U |
وضعیت یک مودم برای ارسال داده روی یک خط ارتباطی |
 |
 |
undoes U |
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش |
 |
 |
undo U |
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش |
 |
 |
connects U |
وضعیت یک مودم برای ارسال داده روی یک خط ارتباطی |
 |
 |
control vane U |
تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز |
 |
 |
status U |
سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال |
 |
 |
asynchronous computer U |
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام |
 |
 |
modes U |
وضعیت تقسیم که در آن سیگنالهای کنترلی برای انتخاب توابع دریافت می شوند |
 |
 |
enquiry U |
کد کنترل مخصوص که تقاضایی برای معرفی یا وضعیت یا داده یک وسیله است |
 |
 |
indicator U |
نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود |
 |
 |
mode U |
وضعیت تقسیم که در آن سیگنالهای کنترلی برای انتخاب توابع دریافت می شوند |
 |
 |
post script U |
SYSTE ADOBE برای طراحی فاهر صفحات درسیستمهای ریزکامپیوتری ساخته شده است یک زبان شرح صفحه که توسط S |
 |
 |
condition U |
1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل |
 |
 |
attitude motor U |
موتورهای راکت کوچک برای کنترل وضعیت رسانگر فضایی در حال حرکت |
 |
 |
center of gravity limits U |
محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان |
 |
 |
mos U |
حافظه با وضعیت ثابت که از MOSFET برای ذخیره داده دودویی استفاده میکند |
 |
 |
scareup U |
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن |
 |
 |
drop down list box U |
لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد |
 |
 |
query U |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
 |
 |
reset U |
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند |
 |
 |
resets U |
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند |
 |
 |
querying U |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
 |
 |
queries U |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
 |
 |
queried U |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
 |
 |
temporarily U |
برای زمان مشخص یا نه همیشه |
 |
 |
inverse U |
تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن |
 |
 |
serviceability criteria U |
وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل |
 |
 |
refire time U |
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد |
 |
 |
frequency shift keying U |
روشی برای انتقال اطلاعات که در ان وضعیت بیت ارسال شده توسط یک لهجه شنیدنی مشخص میشود |
 |
 |
operates U |
کل زمان لازم برای انجام یک کار |
 |
 |
microcycle U |
برای دادن زمان اجرای دستورات |
 |
 |
access time U |
زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر |
 |
 |
operated U |
کل زمان لازم برای انجام یک کار |
 |
 |
check out time U |
زمان لازم برای تخلیه محل |
 |
 |
metronome U |
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق |
 |
 |
check out time U |
زمان لازم برای ازمایش یک وسیله |
 |
 |
operate U |
کل زمان لازم برای انجام یک کار |
 |
 |
metronomes U |
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق |
 |
 |
active status U |
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال |
 |
 |
hartley U |
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل |
 |
 |
developments U |
زمان لازم برای توسعه محصول جدید |
 |
 |
add U |
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع |
 |
 |
radar mile U |
زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف |
 |
 |
engineered performance U |
زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار |
 |
 |
adding U |
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع |
 |
 |
storage U |
ذخیره داده برای مدت زمان طولانی |
 |
 |
maintenance window U |
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری] |
 |
 |
service time window U |
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری] |
 |
 |
proceed time U |
زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید |
 |
 |
adds U |
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع |
 |
 |
canonical time unit U |
زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان |
 |
 |
development U |
زمان لازم برای توسعه محصول جدید |
 |
 |
roll forward U |
, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب |
 |
 |
maintenance U |
1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها |
 |
 |
statement of service U |
خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت |
 |
 |
meaner U |
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب |
 |
 |
data movement time U |
زمان صرف شده برای انتقال داده به دیسک |
 |
 |
part U |
قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI |
 |
 |
mean U |
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب |
 |
 |
meanest U |
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب |
 |
 |
time fire U |
مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر |
 |
 |
cure time U |
زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین |
 |
 |
clock U |
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن |
 |
 |
Manchester coding U |
و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است |
 |
 |
clocks U |
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن |
 |
 |
result code U |
پیام ارسالی از مودم به کامپیوترمحلی برای بیان وضعیت مودم |
 |
 |
holds U |
پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون |
 |
 |
overhead U |
مدت زمان کامپیوتر برای فراخوانی و بررسی هر ترمینال شبکه |
 |
 |
reaction time U |
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات |
 |
 |
hold U |
پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون |
 |
 |
clocks U |
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند |
 |
 |
rain check <idiom> |
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر |
 |
 |
clock U |
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند |
 |
 |
warm-up U |
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری |
 |
 |
word U |
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری |
 |
 |
decompression table U |
جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص |
 |
 |
warm-ups U |
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری |
 |
 |
immediate U |
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون |
 |
 |
carry U |
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی |
 |
 |
carries U |
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی |
 |
 |
worded U |
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری |
 |
 |
carrying U |
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی |
 |
 |
carried U |
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی |
 |
 |
brake specific fuel consumption U |
مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت |
 |
 |
deep stall U |
وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد |
 |
 |
bombed U |
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص |
 |
 |
bombed out U |
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص |
 |
 |
bomb U |
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص |
 |
 |
bombs U |
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص |
 |
 |
powers U |
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند |
 |
 |
powered U |
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند |
 |
 |
powering U |
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند |
 |
 |
power U |
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند |
 |
 |
resolutions U |
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه |
 |
 |
pipeline U |
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت |
 |
 |
pipelines U |
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت |
 |
 |
resolution U |
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه |
 |
 |
retards U |
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده |
 |
 |
minimum U |
سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و زمان بازیابی را برای داده ذخیره شده دارد |
 |
 |
retard U |
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده |
 |
 |
soaks U |
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند |
 |
 |
soak U |
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند |
 |
 |
retarding U |
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده |
 |
 |
transparent U |
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد |
 |
 |
transparently U |
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد |
 |
 |
holding position U |
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن |
 |
 |
Micro Channel Architecture U |
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA |
 |
 |
roll back U |
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی |
 |
 |
null cycle U |
زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی |
 |
 |
half life period U |
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد |
 |
 |
intermediate U |
مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند |
 |
 |
caches U |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
 |
 |
cache U |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
 |
 |
cache memory U |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
 |
 |
wait state U |
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد |
 |
 |
wait condition U |
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد |
 |
 |
i/o U |
پردازندهای که پردازش کمی را انجام میدهد چرا که زمان آن برای خواندن یا نوشتن داده از پورت ورودی / خروجی صرف میشود |
 |
 |
execute U |
سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند |
 |
 |
executed U |
سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند |
 |
 |
executing U |
سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند |
 |
 |
executes U |
سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند |
 |
 |
unipolar U |
سیگنالی که فقط از سط وح ولتاژ مثبت استفاده میکند |
 |
 |
access time U |
زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی |
 |
 |
scheduled U |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
 |
 |
schedules U |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
 |
 |
schedule U |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
 |
 |
fetches U |
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند |
 |
 |
fetched U |
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند |
 |
 |
fetch U |
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند |
 |
 |
querying U |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
 |
 |
queries U |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
 |
 |
query U |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
 |
 |
queried U |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
 |
 |
dwarfishness U |
کوتاهی |
 |