Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
electric component
U
قطعه الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
power
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powered
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powering
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powers
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
static
U
بارالکتریکی که در یک قطعه الکتریکی یا شخص قابل ایجاد است
magnetic
U
قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
surge
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surged
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surges
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
positive
U
اتصال به منبع تغذیه که در فرفیت الکتریکی بیشتری از زمین است و جریان را به یک قطعه تامین میکند
electroluminescent
U
صفحه نمایش مسط ح و سبک که از دو قطعه شیشه پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط لایه نازک گاز که در صورت سیگنال الکتریکی به آن اصابت کند روشن میشود
gas plasma display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas discharge display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
inductor
U
قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
random access
U
قطعه الکترونیکی آداپتور گرافیکی ویدیو که سیگنالهای رنگی دیجیتال را به سیگنالهای الکتریکی که به صفحه نمایش فرستاده می شوند تبدیل میکند
Other Matches
segmentation
U
تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
electrostatic
U
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU
U
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
lobation
U
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
companion part
U
لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fast
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
segment
U
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments
U
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot
U
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
electrical and otherwise
U
الکتریکی و غیر الکتریکی
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
fritters
U
قطعه قطعه کردن
segments
U
قطعه قطعه کردن
fragmentation
U
قطعه قطعه شدن
fragmenting
U
قطعه قطعه کردن
fritter
U
قطعه قطعه کردن
sectional
U
قطعه قطعه بخشی
fragments
U
قطعه قطعه کردن
segment
U
قطعه قطعه کردن
fragment
U
قطعه قطعه کردن
mainland
U
قطعه اصلی قطعه
gas electric generating set
U
مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
anatomize
U
قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
electrical
U
الکتریکی
electric
U
الکتریکی
electrotechnical
U
الکتریکی
transcriptions
U
ضبط الکتریکی
electric attraction
U
جاذبه الکتریکی
galvano cautery
U
داغ الکتریکی
electrovalence
U
فرفیت الکتریکی
electrolysis
U
تجزیه الکتریکی
electrodes
U
قطب الکتریکی
electrode
U
قطب الکتریکی
electrical conductivity
U
رسانندگی الکتریکی
electrical conductivity
U
هدایت الکتریکی
electroplating
U
ابکاری الکتریکی
electrical conduction
U
رسانش الکتریکی
discharges
U
تخلیه الکتریکی
electrical conductance
U
رسانایی الکتریکی
static breeze
U
وزش الکتریکی
flux
U
فلوی الکتریکی
dielectric polarization
U
قطبش دی الکتریکی
electric balance
U
تعادل الکتریکی
electric wave
U
موج الکتریکی
dielectric power
U
قدرت دی الکتریکی
circuits
U
اتصال الکتریکی
circuits
U
جریان الکتریکی
circuit
U
اتصال الکتریکی
circuit
U
جریان الکتریکی
electric brake
U
ترمز الکتریکی
tachogenerator
U
دورسنج الکتریکی
electrical breeze
U
وزش الکتریکی
specific conductance
U
رسانندگی الکتریکی
electrovalency
U
فرفیت الکتریکی
electrical bounding
U
اتصال الکتریکی
electrical angle
U
زاویه الکتریکی
electrical analogue
U
مشابهات الکتریکی
electric wind
U
باد الکتریکی
transcription
U
ضبط الکتریکی
electromotor
U
موتور الکتریکی
electric welding
U
جوشکاری الکتریکی
electric break down
U
شکست الکتریکی
voltage
U
فشار الکتریکی
image
U
تصویر الکتریکی
dielectric viscosity
U
لختی دی الکتریکی
spark erossion
U
فرسایش الکتریکی
electro erosion
U
فرسایش الکتریکی
electrise
U
الکتریکی کردن
flash fuze
U
چاشنی الکتریکی
all electric
U
تماما" الکتریکی
electrical transcription
U
ضبط الکتریکی
electrical schematic
U
نمودار الکتریکی
images
U
تصویر الکتریکی
electromigration
U
مهاجرت الکتریکی
capacitance
U
فرفیت الکتریکی
electromagnet
U
اهنربای الکتریکی
electrolytic iron
U
اهن الکتریکی
electrolytic capacitor
U
خازن الکتریکی
voltages
U
فشار الکتریکی
dielectric strain
U
بار دی الکتریکی
dielectric stress
U
بار دی الکتریکی
dielectric strength
U
پایدار دی الکتریکی
conductivity
U
رسانندگی الکتریکی
electrical resistivity
U
مقاومت الکتریکی
electromotor
U
محرک الکتریکی
air dielectric
U
دی الکتریکی هوا
electric arc
U
قوس الکتریکی
gold contacts
U
اتصالات الکتریکی
electrical
U
سیستم الکتریکی
gasoline electric
U
بنزین الکتریکی
electric bulb
U
لامپ الکتریکی
electrical degree
U
درجه الکتریکی
discharge
U
تخلیه الکتریکی
electric apparatus
U
دستگاه الکتریکی
corona discharge
U
تخلیه الکتریکی
electrical prospecting
U
کاوش الکتریکی
electron bombbardment
U
بمباران الکتریکی
electropathy
U
مداوای الکتریکی
gyro compass
U
قطبنمای الکتریکی
electrical model
U
مدل الکتریکی
electrical interface
U
تداخل الکتریکی
electrical insulator
U
عایق الکتریکی
resistors
U
مقاومت الکتریکی
resistor
U
مقاومت الکتریکی
engine
U
موتورغیر الکتریکی
charges
U
بار الکتریکی
electric resistance
U
مقاومت الکتریکی
electric primer
U
چاشنی الکتریکی
electrifies
U
الکتریکی کردن
electric coupling
U
پیوست الکتریکی
electric coupling
U
تزویج الکتریکی
electric control
U
کنترل الکتریکی
electric contact
U
کنتاکت الکتریکی
electric field
U
میدان الکتریکی
magic eye
U
چشم الکتریکی
electrical connections
U
اتصالات الکتریکی
electric equipment
U
تجهیزات الکتریکی
electric eye
U
چشم الکتریکی
electric energy
U
انرژی الکتریکی
electric drive
U
محرکه الکتریکی
charge
U
بار الکتریکی
electric filter
U
صافی الکتریکی
voltaism
U
ولتاژ الکتریکی
hot seat
U
صندلی الکتریکی
electric machine
U
ماشین الکتریکی
electric heater
U
گرم کن الکتریکی
conduction
U
رسانایی الکتریکی
electric circuit
U
مدار الکتریکی
isolating
U
به صورت الکتریکی
electrified
U
الکتریکی کردن
electric tension
U
فشار الکتریکی
electric traction
U
کشش الکتریکی
electric unit
U
واحدهای الکتریکی
electric shocks
U
شوک الکتریکی
electric shock
U
شوک الکتریکی
electric traction
U
قوه الکتریکی
electric charge
U
بار الکتریکی
electric force
U
نیروی الکتریکی
electric discharge
U
تخلیه الکتریکی
electric connection
U
اتصال الکتریکی
electrify
U
الکتریکی کردن
electrifying
U
الکتریکی کردن
electric constant
U
ثابت الکتریکی
electric potential
U
پتانسیل الکتریکی
electric flux
U
شار الکتریکی
isolate
U
به صورت الکتریکی
electric clock
U
ساعت الکتریکی
isolates
U
به صورت الکتریکی
line segment
U
قطعه خط
part
U
قطعه
nuggets
U
قطعه
bloc
U
قطعه
blocs
U
قطعه
internode
U
قطعه
calligraph
U
قطعه
panel
U
قطعه
blocked
U
قطعه
block
U
قطعه
panes
U
قطعه
lobes
U
قطعه
pane
U
قطعه
lobe
U
قطعه
slabs
U
قطعه
slab
U
قطعه
tracts
U
قطعه
tract
U
قطعه
blocks
U
قطعه
panels
U
قطعه
members
U
قطعه
item
U
قطعه
member
U
قطعه
items
U
قطعه
copyslip
U
قطعه
scale
U
قطعه
nugget
U
قطعه
smidgin
U
قطعه
smidgeon
U
قطعه
smidgen
U
قطعه
sections
U
قطعه
section
U
قطعه
wodge
U
قطعه
segmental
U
قطعه قطعه
wodges
U
قطعه
plank
U
قطعه
fragmenting
U
قطعه
extent
U
قطعه
small scale integration
U
قطعه
very large scale integration
U
قطعه
segments
U
قطعه
pieces
U
قطعه
components
U
قطعه
component
U
قطعه
trilobation
U
سه قطعه
piece
U
قطعه
stretches
U
قطعه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com