English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hand in hand U دست بدست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gain U بدست اوردن
gain U بدست آوردن
gained U بدست اوردن
gained U بدست آوردن
gains U بدست اوردن
gains U بدست آوردن
card U امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
cards U امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
join U دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
joined U دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
joins U دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
turnover U دست بدست شدن
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
average U عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
averaged U عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
averages U عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
averaging U عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
complement U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complement U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complement U که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complemented U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complemented U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complemented U که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing U که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complements U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complements U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complements U که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
availability U آنچه به آسانی بدست آید
effective U آدرسی که از تغییر در یک آدرس بدست می آید
encyclical U بدست چند نفر گشته
encyclicals U بدست چند نفر گشته
distribute U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributes U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributing U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
manual U وابسته بدست
measure U مساحت بر حسب فوت مربع یا متر مربع که در اثر ضرب طور در عرض بدست می آید
procedural U زبان برنامه نویسی سطح بالا که برنامه نویس عملیات لازم را برای بدست آوردن نتیحه وارد میکند
provider U بدست اورنده
providers U بدست اورنده
get U بدست امده
get U بدست اوردن فراهم کردن
get U بدست اوردن
get U دستور بدست آوردن رکورد از فایل یا پایگاه داده
gets U بدست امده
gets U بدست اوردن فراهم کردن
gets U بدست اوردن
gets U دستور بدست آوردن رکورد از فایل یا پایگاه داده
getting U بدست امده
getting U بدست اوردن فراهم کردن
getting U بدست اوردن
getting U دستور بدست آوردن رکورد از فایل یا پایگاه داده
document U نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
documented U نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
documenting U نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
images U سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
offer U بدست اوردن
offered U بدست اوردن
offers U بدست اوردن
gross U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosser U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossest U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
serial U یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
serial U فضای ذخیره سازی که داده خاص در آن تنها با خواندن داده قبلی در لیست بدست آید.
serials U یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
serials U فضای ذخیره سازی که داده خاص در آن تنها با خواندن داده قبلی در لیست بدست آید.
regain U دوباره بدست اوردن
regained U دوباره بدست اوردن
regaining U دوباره بدست اوردن
regains U دوباره بدست اوردن
inspectorate U رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
inspectorates U رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
handbill U اعلانی که بدست مردم میدهند
handbills U اعلانی که بدست مردم میدهند
procurement U بدست اوری
easy money U پولی که براحتی بدست اید
sequential U بررسی میشود تا عنصر مورد نظر بدست آید
addressing U . که بعد به آن اضافه میشود تا آدرس مورد نظر بدست آید
catch U بدست اوردن
unobtainable U بدست نیامدنی نایافتنی غیرقابل حصول
capture U عمل بدست آوردن داده
captures U عمل بدست آوردن داده
capturing U عمل بدست آوردن داده
inference U بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inferences U بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
hash U سیستم کدگذاری برای کد hash بدست آید
hash U سیستم کدگذاری مشتق شده از کد ASCII که شماره کدها برای سه حرف اول افزوده می شوند تا عدد جدیدی برای کد hash بدست اید
have U بدست اوردن دارنده
having U بدست اوردن دارنده
analysis U بدست آوردن اطلاعات و نتایج از داده
earn U بدست اوردن
earned U بدست اوردن
earns U بدست اوردن
cupidity U حرص واز برای بدست اوردن مال
Other Matches
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
by U بدست
at the hand of U بدست
soothe U دل بدست اوردن
soothed U دل بدست اوردن
soothes U دل بدست اوردن
acquire بدست آوردن
obtained U بدست اوردن
obtains U بدست اوردن
obtain U بدست اوردن
procurable U بدست اوردنی
obtainable U بدست اوردنی
acquires U بدست اوردن
acquiring U بدست اوردن
impetrate U بدست اوردن
obtainment U بدست اوری
pick up U بدست اوردن
procurer U بدست اورنده
securer U بدست اورنده
to come to hand U بدست امدن
to go to the wright U بدست استادافتادن
come by <idiom> U بدست آوردن
get table U بدست اوردنی
procure U بدست اوردن
procured U بدست اوردن
procures U بدست اوردن
procuring U بدست اوردن
get round U بدست اوردن
attainable U بدست اوردنی
acquirable U بدست اوردنی
acquirer U بدست اورنده
attenuation U بدست آوردن
catcher U بدست اورنده
come by U بدست اوردن
get at able U بدست اوردنی
import U باپیروزی بدست امدن
importing U باپیروزی بدست امدن
recover U دوباره بدست اوردن
recovering U دوباره بدست اوردن
recovers U دوباره بدست اوردن
imported U باپیروزی بدست امدن
pass on U دست بدست دادن
retrieved U دوباره بدست اوردن
They found no trace of her . U ازاونشانی بدست نیامد
self-government U حکومت بدست مردم
unhandy U مشکل بدست امده
attains U بدست اوردن بانتهارسیدن
insure U بیمه بدست اوردن
recouped U دوباره بدست اوردن
strike a balance U موازنه بدست اوردن
recoup U دوباره بدست اوردن
step into U بسهولت بدست اوردن
retrieve U دوباره بدست اوردن
quando acciderint U هر گاه بدست اید
attaining U بدست اوردن بانتهارسیدن
attained U بدست اوردن بانتهارسیدن
attain U بدست اوردن بانتهارسیدن
to shuffle from hand to hand U دست بدست کردن
to put U بدست امین دادن
to come into a property U دارایی را بدست اوردن
to pander any one's lust U دل کسیرا بدست اوردن
to get back U دوباره بدست اوردن
to gain time U دست بدست کردن
recoups U دوباره بدست اوردن
recouping U دوباره بدست اوردن
retrieves U دوباره بدست اوردن
eke out <idiom> U به سختی بدست آوردن
encyclic U بدست چندنفر رونده
all aggairs pivot upon him U کارها بدست او می گرد د
acquirability U امکان بدست اوردن
finagle U باحیله بدست اوردن
get back U دوباره بدست اوردن
to change hands U دست بدست رفتن
change hands U دست بدست رفتن
to get [hold of] something U بدست آوردن چیزی
to bring something U بدست آوردن چیزی
impropriate U بدست عام دادن
municipalize U بدست شهرداری دادن
in for <idiom> U مطمئن بدست آوردن
take back <idiom> U ناگهانی بدست آوردن
gun for something <idiom> U بازحمت بدست آوردن
to obtain something U بدست آوردن چیزی
optimization U بدست اوردن حد مطلوب
wins U بدست اوردن تحصیل کردن
win U بدست اوردن تحصیل کردن
recovers U دوباره بدست اوردن بازیافتن
impetrate U با عجز و لابه بدست اوردن
resuming U از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
collects U بدست آوردن یا دریافت داده
resumed U از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resume U از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
bring in U امتیاز بدست اوردن در پایگاه
collecting U بدست آوردن یا دریافت داده
hardly earned money U پول سخت بدست امده
recover U دوباره بدست اوردن بازیافتن
collect U بدست آوردن یا دریافت داده
recovering U دوباره بدست اوردن بازیافتن
filthy lucre U سودی که بی شرفانه بدست اید
resumes U از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
enter U بدست اوردن قدم نهادن در
To make ( find , get ) an opportunity . U فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن
dime a dozen <idiom> U آسان بدست آمدن ،عادی
in order to <idiom> U اعتماد شخص را بدست آوردن
circumstantiate U قرائن وامارت را بدست اوردن
entered U بدست اوردن قدم نهادن در
enters U بدست اوردن قدم نهادن در
To go round hat in hand . U کاسه گدایی بدست گرفتن
the tule of thumb U قاعدهای که از تجزیه بدست اید
the proceeds of the sale U وجوهی که از فروش بدست می اید
To obtain the desired result . U نتیجه مطلوب را بدست آوردن
bought U خریداری کردن بدست اوردن
wellŠwhat of it? U چه نتیجهای ازان بدست می اید
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
To know someone blind spots. U رگ خواب کسی را بدست آوردن
pre empt U با حق شفعه بدست اوردن بشفعه خریدن
finagle U بازرنگی بدست اوردن نقشه کشیدن
the proceeds of the sale U پولی که از محل فروش بدست می اید
To pick up (to lose) the thread of conversation. U رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
fancy dog U سگی که بدست سگبازپرورده شده باشد
to make a study of something U برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
eider down U پرنرمی که ازمرغابی شمالی بدست میاید
reoccupy U دنبال کردن دوباره بدست اوردن
stone pit U محل بدست اوردن اطلاعات اجر
feather in one's cap <idiom> U چیزی که از بدست آوردنش به خود ببالی
world is one's oyster <idiom> U هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
loving cup U پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
nine's complement U که با کم کردن هر رقم عدد از 9 بدست می آید
ill gotten U با وسایل غیر مشروع بدست امده
resumptive U ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
oligarchical U بدست مشتی مردم اداره میشود
gluten U سریشمی که ازشاخ واستخوان بدست میاید
giveaway U دست بدست دادن عروس وداماد
gerunds U باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
eiderdowns U پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
eiderdown U پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
gerund U باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
reap U جمع اوری کردن بدست اوردن
reaped U جمع اوری کردن بدست اوردن
reaping U جمع اوری کردن بدست اوردن
reaps U جمع اوری کردن بدست اوردن
biologic U بدست امده اززیست شناسی عملی
detritus U چیزی که در نتیجه خرابی بدست اید
lyophil U بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
what you see is what you get U انچه می بینید همان است که بدست می اورید
racketeers U از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
racketeer U از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
prize money U پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
internal evidence U مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
lyophiled U بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
mannose U ماده قندی که ازاکسیداسیون مانیتول بدست میاید
post edit U ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
split the uprights U امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
picamar U روغن تلخی که از قیر چوب بدست می اید
to have a bone to pick U بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
prefectorial U مبنی براموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یا مبصران
supercharge U خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
oligarchical U وابسته به حکومتی که بدست چندتن اداره میشود
oligarchic U وابسته به حکومتی که بدست چند تن اداره میشود
to get a good return on an investment U بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
impropriate U حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
early bird catches the worm <idiom> U هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
No gain without pain. <proverb> U بدون رنج چیزى بدست نمى آورى .
investigates U استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
bobs U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
learning curve U نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
investigating U استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
dry ice U یخی که از جامدکردن اکسید دو کربن بدست میاید
amylose U موادی که از تجزیهء نشاسته بدست میایند بفرمول X
land hunger U از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
investigate U استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
hydra U مار 9 سری که بدست هرکول کشته شده
investigated U استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
bob U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobbing U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
take over U بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
lae U [نوعی رنگینه قرمز که از حشره لاکا بدست می آید.]
make a living <idiom> U پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
to take out a patent U حق ثبت شده برای استفاده ازاختراعی بدست اوردن
Ill got ill used. <proverb> U چیزى که از راه نامشروع بدست آید خیر ندارد .
isatin U رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
prefectoral U مبنی براداره اموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یامبصران
diatomite U ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
bid U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
butyl U نوعی لاستیک مصنوعی که ازپلیمریزاسیون ایزوبوتیل بدست می اید
gouache U عکس و تصویری که با رنگ کاری فوق بدست اید
bids U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
septuagint U ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس
labdanum U ماده معطر تلخی که از انواع لادن بدست میاید
augend U عددی که عدد دیگر به آن اضافه میشود تا حاصل بدست آید
Vistory was dearly bought . U پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
phosphide U ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
yardage U تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
scan U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scans U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scanned U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
MIP mapping U روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
lion heart U مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است
bbs U اطلاعات و پیام پایگاه داده که توسط مودم و اتصال کامپیوتر بدست می آید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com