English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cards U برگ
cards U ورق
cards U ورق بازی گنجفه
cards U کارت
cards U کارت ویزیت بلیط
cards U مقوا
cards U کارت تبریک کارت عضویت
cards U ورق بازی کردن
cards U پنبه زنی
cards U ماشین پرداخت پارچه
cards U برگه
cards U امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
cards U یک کارت پانچ
cards U قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
cards U ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
cards U فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
cards U تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
cards U کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
cards U مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
cards U مین فلز برای تختههای مدار
cards U سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
cards U تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
cards U ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
cards U وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
cards U کارتی با سوراخهای پانچ شده روی آن برای نمایش داده
cards U وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
cards U خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است
cards U وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
cards U بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
cards U روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
cards U بخشی از حافظه که حاوی نمایش داقیق اطلاعات روی کارت است
cards U برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
cards U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards U ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
house of cards U ساختمان سست بنیاد [اصطلاح مجازی]
play one's cards right <idiom> U از فرصتهای خود سودبردن
house of cards <idiom> U
vaccination cards U دفترچه های واکسیناسیون
To deal the cards . U ورق دادن
show one's cards <idiom> U برگ آس را رونکردن
stack the cards <idiom> U برای کسی نقشه کشیدن
house of cards U طرح پوشالی [اصطلاح مجازی ]
house of cards U ساختمان با ورقهای پاسور
vaccination cards U دفترچه های مایه کوبی
To play cards . U ورق بازی کردن
To stack the cards . U ورق زدن ( تقلب درقمار )
identity cards U شناسنامه
credit cards U کارت یاورقه خرید نسیه
playing cards U گنجفه
report cards U کارنامه
control cards U کارتهای کنترل
program cards U کارتهای برنامه
to show ones cards U قصد خودرا اشکارکردن
playing cards U ورق گنجفه
green cards U کارت سبز
To cheat at cards. U درقمار ( ورق بازی ) تقلب کردن
playing cards U ورق بازی , برگ
credit cards U کارت اعتباری
put one's cards on the table <idiom> U رک بودن
Shall we play a game of cards? U یک مسابقه ورق با هم بازی بکنیم؟
hold all the trump cards <idiom> U کنترل کامل داشتن
lay one's cards on the table <idiom> U صادقانه معامله کردن
I fiddled afew invitation cards. U باهر کلکی بود چند تا کارت دعوت گیر آوردم
To reveal ones intentions (aims). To put ones cards on the table. U دست خود را رو کردن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com