English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
upwell U موقعیت بهتری یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
feed U پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
feeds U پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
The grass is always greener on the other side of the fence. <proverb> U مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
extend U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
betterment U بهتری
vantage U بهتری
betterness U بهتری
advantage U بهتری
bid against U پیشنهاد بهتری دادن
cartesian coordinates U سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). U اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
advantaged U کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
relative plot U موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
air position U موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
cartridges U کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
cartridge U کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
summer resorts U ییلاق عشایر [فرش های بافته شده در این هنگام از کوچ عشایر بدلیل مرغوبیت بهتر پشم، دارای کیفیت بهتری است.]
orientation U موقعیت
situation U موقعیت
occasioned U موقعیت
occasion U موقعیت
occasions U موقعیت
occasioning U موقعیت
situations U موقعیت
locations U موقعیت
location U موقعیت
berth U موقعیت جا
berthed U موقعیت جا
berthing U موقعیت جا
berths U موقعیت جا
site U موقعیت
sited U موقعیت
sites U موقعیت
positioned U موقعیت
condition U موقعیت
position U موقعیت
situs U موقعیت
lodgment U موقعیت
line of position U خط موقعیت
lodgment or lodge U موقعیت
plot U نقطه موقعیت
monopoly position U موقعیت انحصاری
situation U موقعیت حالت
plots U نقطه موقعیت
configuration U وضعیت یا موقعیت
configurations U وضعیت یا موقعیت
pertinency U موقعیت شایستگی
pertinence or nency U دخل موقعیت
plotted U نقطه موقعیت
stimulus situation U موقعیت محرک
storage location U موقعیت انباره
footing U موقعیت وضع
page orientation U موقعیت صفحه
situations U موقعیت حالت
positioning U تثبیت موقعیت
endo position U موقعیت اندو
positioned U شکل موقعیت
firing position U موقعیت احتراق
exoposition U موقعیت اگزو
case U وضعیت موقعیت
cases U وضعیت موقعیت
position U شکل موقعیت
point U محل یا موقعیت
d. of a situation U موقعیت باریک
pertinence U موقعیت شایستگی
ground position U موقعیت زمینی
bit position U موقعیت ذره
orientation U تشخیص موقعیت
rest position U موقعیت سکون
orientation U تعیین موقعیت
point guard U موقعیت گارد
forward position U موقعیت رو به جلو
social situation U موقعیت اجتماعی
social status U موقعیت اجتماعی
print position U موقعیت چاپ
razor edge U موقعیت بحرانی
radar location U موقعیت رادار
lies U موقعیت چگونگی
lied U موقعیت چگونگی
lie U موقعیت چگونگی
status U اهمیت یا موقعیت
benzylic position U موقعیت بنزیلی
position finding U موقعیت یابی
advantage ground U موقعیت خوب
sign position U موقعیت علامت
circumstantial U مربوط به موقعیت
position buoy U بویه موقعیت
situation of a building U موقعیت ساختمان
positional U وابسته به موقعیت یامقام
blow U هدر دادن موقعیت
vacancy U موقعیت شغلی آزاد
opportuneness U موقعیت موقع بودن
whiteout U عدم تشخیص موقعیت
iam ill bested U موقعیت بدی دارم
flage pole position U موقعیت میله پرچمی
stations U موقعیت اجتماعی وضع
bowsprit position U موقعیت دکل خوابیده
stationed U موقعیت اجتماعی وضع
station U موقعیت اجتماعی وضع
blows U هدر دادن موقعیت
d. situation U موقع یا موقعیت باریک
circumstances U شرط موقعیت تشریفات
pinch U موقعیت باریک سربزنگاه
stand U عهده دارشدن موقعیت
trims U موقعیت قایق دراب
downward U به طرف یک موقعیت پایین تر
trim U موقعیت قایق دراب
space orientation U موقعیت یابی فضایی
spatial orientation U موقعیت یابی فضایی
hold one's own (in an argument) <idiom> U دفاع از موقعیت خود
golden opportunity <idiom> U موقعیت طلایی وعالی
compass bearing U موقعیت برحسب قطبنما
trimmest U موقعیت قایق دراب
pinches U موقعیت باریک سربزنگاه
whiteouts U عدم تشخیص موقعیت
She is not mindful of her social position ( status ) . U متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
hold one's own U موقعیت خودرا حفظ کردن
hold one's ground U موقعیت خودرا حفظ کردن
ortho director U هدایت کننده به موقعیت ارتو
grid U موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
It was the usual scene. U صحنه [موقعیت] معمولی بود.
meta director U هدایت کننده به موقعیت متا
That's (just) the way things are. U موقعیت حالا دیگه اینطوریه.
standing U موقعیت تیم در جدول مسابقه ها
grids U موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
to not have it easy U [موقعیت] ساده نیست [برایشان]
We're all in the same boat. U ما همه در یک موقعیت مشابه هستیم.
reposition U مقام و موقعیت چیزی را تغییردادن
toties quoties U هر چند بار که موقعیت اقتضاکند
blade station U موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
occasions U سبب موقعیت باعث شدن
occasion U سبب موقعیت باعث شدن
solar orientation U تعیین موقعیت نسبت به افتاب
para director U هدایت کننده به موقعیت پارا
occasioning U سبب موقعیت باعث شدن
trims U موقعیت تخته موج دراب
trimmest U موقعیت تخته موج دراب
trim U موقعیت تخته موج دراب
strategic situation U حالت جنگی موقعیت استراتژیک
occasioned U سبب موقعیت باعث شدن
bistable U که در موقعیت ممکن روشن و خاموش دارد
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که موقعیت وخیم می شود [اصطلاح]
last but not least <idiom> U آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
executes U موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
executing U موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
centralized U آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
executed U موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
execute U موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
reporting point U نقطه مبدای موقعیت ناو یاهواپیما
shortstop U موقعیت بازیکن مدافع در داخل میدان
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
on occasion U لدی الاقتضا هر وقت موقعیت داشته باشد
position buoy U بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
juncture U بحران موقعیت ویژه بهم پیوستگی اتصال
thaneship U قلمرو یا موقعیت ومقام خان مقام خانی
to the manner born U فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
backtab U برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
proletarianism U موقعیت سیاسی گروه رنجبران توده پست
to set a person on his feet U معاش کسیراتامین کردن موقعیت کسیرا استوارکردن
EDO memory U فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
cursors U نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
cursor U نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
blade tracking U مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
boot U اجرای مجموعهای از دستورالعمل ها برای رسیدن به موقعیت مط لوب
occasional U وابسته به فرصت یا موقعیت مربوط به بعضی از مواقع یاگاه و بیگاه
parallax U اختلاف جهت یا موقعیت فاهری یک جسم از دو زاویه دید مختلف
carried U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
chkdsk U دستور سیستم که موقعیت دیسک و RAM نصب شده را بررسی میکند
carries U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
blips U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
gate U دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
circular U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
circulars U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
gates U دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
carrying U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
auditing U بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه
to stir up a hornet's nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
to open a can of worms <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
to poke one's head into a hornets' nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
audit U بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه
audited U بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه
IF statement U عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
audits U بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه
digitize U سطح حساس که موقعیت قلم را به حالت عددی تبدیل میکند تا رسم ها وارد کامپیوتر شوند
sensor U وسیله الکترونیکی که یک خروجی با توجه به وضعیت یا موقعیت فیزیکی فرآیند ایجاد کند.مراجعه شود به TRANSDUCER
geopolitic U علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
descriptions U زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com