English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 17 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sensor U حساس
sensor U حسی
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
sensor U حس کننده
sensor U رادار مراقبتی
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
sensor U گیرنده
sensor U حسگر
sensor U وسیله نوری الکتریکی که با توجه به میزان نور سیگنال تولید میکند
sensor U وسیله الکترونیکی که یک خروجی با توجه به وضعیت یا موقعیت فیزیکی فرآیند ایجاد کند.مراجعه شود به TRANSDUCER
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sensor probe U حسگرردیاب
light sensor U حساسگرنور
distant sensor U دوریابه
airborne sensor U رادار مراقبتی هوابرد
unattended ground sensor U رادار مراقبت زمینی خودکار
remote control sensor U کنترلازراهدور
white balance sensor U فلاش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com