English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bolus U قطعه کوچک وگردی از هرچیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
versicle U قطعه کوچک
lobule U قطعه کوچک
concertino U قطعه تصنیف کوچک
plat U قطعه زمین کوچک
microcomputer U اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micros U اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micro U اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
segmentation U تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
silicon U قطعه کوچک سیلکون در داخل و روی سطح ای که مدار کامل یا تابع منط قی ایجاد شده است .
lobes U اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobe U اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
pin U یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned U یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning U یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
L cache U فضای کوچک RAM ایستای سریع روی قطعه پردازنده که داده هایی که اغلب استفاده می شوند را برای افشزایش سرعت پردازش ذخیره میکند
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
crystals U قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal U قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
lobation U قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
rom U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
companion part U لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
aught U هرچیزی
fastest U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
crowns U بالای هرچیزی
crown U بالای هرچیزی
loose end U انتهای شل هرچیزی
loose ends U انتهای شل هرچیزی
palms U کف هرچیزی پهنه
palm U کف هرچیزی پهنه
petticoats U هرچیزی شبیه شلیته
spindles U هرچیزی شبیه دوک
steelyard U هرچیزی شبیه قپان
broadside U سطح پهن هرچیزی
rattail U هرچیزی شبیه دم موش
knife-edges U لبه تیز هرچیزی
knife-edge U لبه تیز هرچیزی
knife edge U لبه تیز هرچیزی
petticoat U هرچیزی شبیه شلیته
broadsides U سطح پهن هرچیزی
sheeting U هرچیزی بشکل ورقه
blade U هرچیزی شبیه تیغه
nates U هرچیزی شبیه کفل
w U هرچیزی بشکل حرف w
shoulder U هرچیزی شبیه شانه
core U مغز ودرون هرچیزی
rinds U پوسته بیرونی هرچیزی
spool U هرچیزی شبیه قرقره
spools U هرچیزی شبیه قرقره
rind U پوسته بیرونی هرچیزی
buttoning U هرچیزی شبیه دکمه
buttoned U هرچیزی شبیه دکمه
shoulders U هرچیزی شبیه شانه
shouldered U هرچیزی شبیه شانه
button U هرچیزی شبیه دکمه
cores U مغز ودرون هرچیزی
spindle U هرچیزی شبیه دوک
shouldering U هرچیزی شبیه شانه
blind U هرچیزی که مانع عبورنور شود
facture U عمل یا طریقه ساختن هرچیزی
blinded U هرچیزی که مانع عبورنور شود
boat U کرجی هرچیزی شبیه قایق
boats U کرجی هرچیزی شبیه قایق
blinds U هرچیزی که مانع عبورنور شود
backboard U تخته یا صفحهء پشت هرچیزی
crumb U هرچیزی شبیه خرده نان
blazing star U هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
crumbs U هرچیزی شبیه خرده نان
bonnet U کلاهک دودکش سرپوش هرچیزی
bonnets U کلاهک دودکش سرپوش هرچیزی
insignia U علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
world is one's oyster <idiom> U هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
what have you <idiom> U هرچیزی که شخص میخواهد و دوست دارد
insigne U علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
bond U عهد ومیثاق هرچیزی که شخص رامقیدسازد
stirrup U هرچیزی شبیه رکاب استخوان رکابی
anathema U هرچیزی که مورد لعن واقع شود
stirrups U هرچیزی شبیه رکاب استخوان رکابی
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segment U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
whiplashes U هرچیزی شبیه شلاق ضربه یا تکان شلاقی
in the clear <idiom> U رها از هرچیزی که موجب حرکت یا دیدمشکل شود
tub U حمام فرنگی هرچیزی بشکل تغاهر شستشوکردن
whiplash U هرچیزی شبیه شلاق ضربه یا تکان شلاقی
lancet U هرچیزی شبیه نیشتر پنجره نوک تیز
lancets U هرچیزی شبیه نیشتر پنجره نوک تیز
tubs U حمام فرنگی هرچیزی بشکل تغاهر شستشوکردن
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
segments U قطعه قطعه کردن
sectional U قطعه قطعه بخشی
fragment U قطعه قطعه کردن
fragmentation U قطعه قطعه شدن
fritter U قطعه قطعه کردن
segment U قطعه قطعه کردن
fragmenting U قطعه قطعه کردن
fritters U قطعه قطعه کردن
mainland U قطعه اصلی قطعه
fragments U قطعه قطعه کردن
widget U آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
crow's foot هرچیزی بشکل پنجه کلاغ چین و چروک گوشه لب و چشم.
utilitarianism U بدی هرچیزی بسته بدرجه سودمندی ان برای عامه مردم است
increment U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger U بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increments U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
c U سومین حرف الفبای انگلیسی و غالب السنه غربی هرچیزی درمرتبه سوم
knobble U برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin U لیوان کوچک پیمانه کوچک
pilaster U هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
anatomize U قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
skein U کلاف نخ یا پشم هرچیزی شبیه کلاف پیچیدن
skeins U کلاف نخ یا پشم هرچیزی شبیه کلاف پیچیدن
breasts U نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
breast U نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
applet U 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small-scale U طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale U طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
section U قطعه
calligraph U قطعه
plotted U قطعه
morceau U قطعه
copyslip U قطعه
smidgen U قطعه
doit U قطعه
snipping U قطعه
stretch U قطعه
sections U قطعه
stretched U قطعه
panels U قطعه
piece U قطعه
panes U قطعه
pieces U قطعه
panel U قطعه
item U قطعه
line segment U قطعه خط
internode U قطعه
items U قطعه
plank U قطعه
stretches U قطعه
plots U قطعه
fragment U قطعه
pane U قطعه
fragmenting U قطعه
chunk U قطعه
block U قطعه
blocked U قطعه
blocks U قطعه
fragments U قطعه
member U قطعه
tracts U قطعه
tract U قطعه
plot U قطعه
blocs U قطعه
goblets U قطعه
goblet U قطعه
extent U قطعه
bloc U قطعه
chunks U قطعه
segments U قطعه
segment U قطعه
nugget U قطعه
nuggets U قطعه
members U قطعه
snipped U قطعه
lobes U قطعه
lobe U قطعه
scale U قطعه
part U قطعه
trilobation U سه قطعه
smidgin U قطعه
small scale integration U قطعه
slabs U قطعه
very large scale integration U قطعه
slab U قطعه
snippy U قطعه
smidgeon U قطعه
segmental U قطعه قطعه
components U قطعه
component U قطعه
wodges U قطعه
wodge U قطعه
snip U قطعه
unit assembly U یک قطعه مجزا
tension member U قطعه کششی
concerto U قطعه موسیقی
icicles U یخ پاره قطعه یخ
icicle U یخ پاره قطعه یخ
subassembly U یک قطعه جزء
segmentation U قطعه بندی
dabbed U قطعه تکه
dabs U قطعه تکه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com