Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
molinello
U
ضربه دایرهای به سر در سابر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sabreur
U
شمشیرباز سابر
circular scanning
U
مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
false edge
U
قسمت سوم عقبی تیغه سابر
saber
U
مسابقه سابر با نوعی شمشیربا دسته منحنی و تیغه سفت
sabre
U
مسابقه سابر با نوعی شمشیربا دسته منحنی و تیغه سفت
sabres
U
مسابقه سابر با نوعی شمشیربا دسته منحنی و تیغه سفت
sabers
U
مسابقه سابر با نوعی شمشیربا دسته منحنی و تیغه سفت
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
gyrated
U
دایرهای
circulars
U
دایرهای
circular
U
دایرهای
gyrating
U
دایرهای
gyrates
U
دایرهای
gyrate
U
دایرهای
cyclic
U
دایرهای
punt
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
circular
U
دایرهای شکل
shiko dachi
U
ایستادن دایرهای
endless sling
U
باربردار دایرهای
circumferential stress
U
خستگی دایرهای
circular arch
U
طاق دایرهای
circuit training
U
تمرین دایرهای
circulars
U
دایرهای شکل
hoop stress
U
تنش دایرهای
semi circular
U
نیم دایرهای
circular flow
U
جریان دایرهای
polycyclic
U
چند دایرهای
circular velocity
U
سرعت دایرهای
circular motion
U
حرکت دایرهای
rotary motion
U
حرکت دایرهای
circle graph
U
نمودار دایرهای
circular list
U
لیست دایرهای
impluse response
U
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
circular casing pump
U
تلمبه پا بده دایرهای
circular shift
U
تغییر مکان دایرهای
circular mil
U
مساحت دایرهای به قطر یک میل
circle eight
U
چرخش با دایرهای بشکل 8لاتین
heyland diagram
U
دیاگرام دایرهای ماشین اسنکرون
ring sight
U
شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
eyes
U
شکاف درجه دایرهای شکل
eying
U
شکاف درجه دایرهای شکل
eyeing
U
شکاف درجه دایرهای شکل
eye
U
شکاف درجه دایرهای شکل
rupturing
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
ruptures
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupture
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
circle of influence
U
دایرهای که حد منطقه تاثیررا مشخص میکند
circular probable error
U
دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
dartboards
U
صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
circular dispersion
U
قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند
dartboard
U
صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
poiseuille flow
U
جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
volte
U
حرکت اسب درگام برداشتن دایرهای بقطر 6متر
annulus
U
دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
circle of position
U
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
crosser
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff
U
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
collector ring
U
منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
bulb angle
U
جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
mandrel
U
جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
effectiveness clock
U
دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
wheel satellite
U
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
shank
U
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick
U
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
buttoned
U
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
buttoning
U
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
button
U
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
epicycle
U
دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
radio button
U
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
flapped
U
ضربه
antiknock
U
ضد ضربه
head
U
ضربه با سر
kicked
U
ضربه
kicking
U
ضربه با پا
stroked
U
ضربه
collision
U
ضربه
strokes
U
ضربه
stroking
U
ضربه
kicks
U
ضربه
kicks
U
ضربه با پا
tits
U
ضربه
kicking
U
ضربه
flap
U
ضربه
flaps
U
ضربه
collisions
U
ضربه
thuds
U
ضربه
impulse
U
ضربه
impacts
U
ضربه
pushes
U
ضربه
thudded
U
ضربه
impact
U
ضربه
pushed
U
ضربه
butt joint
U
ضربه
tit
U
ضربه
brunt
U
ضربه
double kick
U
دو ضربه پی در پی
thud
U
ضربه
impulses
U
ضربه
pulsed
U
ضربه
pulse
U
ضربه
thudding
U
ضربه
shock
U
ضربه
yee jupkki
U
ضربه پا
strikeless
U
بی ضربه
sole trap
U
ضربه با کف پا
sole of the foot kick
U
ضربه با کف پا
pop
U
ضربه
popped
U
ضربه
pops
U
ضربه
slugger
U
ضربه زن
shock proof
U
ضد ضربه
left
U
ضربه چپ
whang
U
ضربه
sole kick
U
ضربه با کف پا
butting
U
ضربه با سر
surge
U
ضربه
surged
U
ضربه
bonk
U
ضربه بر سر
bonked
U
ضربه بر سر
bonking
U
ضربه بر سر
shocks
U
ضربه
shocked
U
ضربه
shockproof
U
ضد ضربه
bonks
U
ضربه بر سر
mishit
U
ضربه بد
surges
U
ضربه
shots
U
ضربه
interrupter
U
ضربه گر
impluse
U
ضربه
hack
U
ضربه
hacks
U
ضربه
shot
U
ضربه
hacked
U
ضربه
blow
U
ضربه
push
U
ضربه
kick
U
ضربه با پا
blows
U
ضربه
kicked
U
ضربه با پا
kick
U
ضربه
stroke
U
ضربه
lollipops
U
ضربه اسان
dub
U
ضربه کم جان
blasts
U
ضربه انفجار
tosses
U
ضربه بلند
belt
U
ضربه محکم
concussion
U
ضربه مغزی
tossing
U
ضربه بلند
clump
U
ضربه سنگین
tossed
U
ضربه بلند
clumped
U
ضربه سنگین
jolts
U
تکان ضربه
slugging
U
ضربه زنی
POWs
U
صدای ضربه
electric shocks
U
ضربه برقی
picky
U
ضربه زننده
sixes
U
ضربه 6 امتیازی
six
U
ضربه 6 امتیازی
clumps
U
ضربه سنگین
toss
U
ضربه بلند
electric shock
U
ضربه برقی
POW
U
صدای ضربه
lollipop
U
ضربه اسان
clumping
U
ضربه سنگین
lashed
U
ضربه مژگان
dubbed
U
ضربه کم جان
knocked
U
ضربه زدن
knocks
U
ضربه زدن
quash
U
با ضربه زدن
quashed
U
با ضربه زدن
quashes
U
با ضربه زدن
slash
U
ضربه سریع
slashed
U
ضربه سریع
slashes
U
ضربه سریع
pickier
U
ضربه زننده
pickiest
U
ضربه زننده
lash
U
ضربه شلاق
blast
U
ضربه انفجار
shock waves
U
موج ضربه
shock wave
U
موج ضربه
lashes
U
ضربه شلاق
lashes
U
ضربه مژگان
knock
U
ضربه زدن
lash
U
ضربه مژگان
jolting
U
تکان ضربه
dubs
U
ضربه کم جان
jolted
U
تکان ضربه
deliver
U
ضربه زدن
belted
U
ضربه محکم
whips
U
ضربه زدن
jolt
U
تکان ضربه
fall
U
ضربه فنی
belts
U
ضربه محکم
delivers
U
ضربه زدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com