English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shooting stick U صندلی جمعشو و متحرک
shooting sticks U صندلی جمعشو و متحرک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adjustable seat صندلی متحرک
rocking chair U صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chairs U صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
faldstool U صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
my chair was next his U صندلی من پهلوی صندلی اوبود
camp chair U صندلی سفری صندلی صحرایی
oogamous U دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
operating slide U دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
jump seat U صندلی تا شو
placing U صندلی
santalaceous U صندلی
chair U صندلی
chaired U صندلی
chairs U صندلی
place U صندلی
places U صندلی
box seat U صندلی لژ
stall U صندلی
footstool U صندلی
chairing U صندلی
seats U صندلی
footstools U صندلی
seat U صندلی
stalling U صندلی
seated U صندلی
rocker U صندلی گهوارهای
pushchairs U صندلی چرخدار
tier U ردیف صندلی
elbowed U دسته صندلی
carrycot U صندلی کودک
carrycots U صندلی کودک
deckchair U صندلی تاشو
deckchairs U صندلی تاشو
elbows U دسته صندلی
antimacassars U رویهء صندلی
pushchair U صندلی چرخدار
antimacassar U رویهء صندلی
hot seat U صندلی الکتریکی
shooting sticks U صندلی عصایی
hot seat U صندلی برقی
shooting stick U صندلی عصایی
morris chair U صندلی راحتی
boatswain's chair U صندلی نقاله
an odd chair U صندلی تکی
camp chair U صندلی تاشونده
elbow U دسته صندلی
drive's seat U صندلی راننده
rockers U صندلی گهوارهای
folding seat U صندلی تاشو
he nestles in the chair U در صندلی غنوده
tiers U ردیف صندلی
swivel chair U صندلی چرخان
parliamentary seat U صندلی مجلسی
armchair U صندلی راحتی
arm chair U صندلی راحتی
armchairs U صندلی راحتی
armrest U دستهء صندلی
office chair U صندلی اداری
sittings U نشیمن صندلی
choir-stall U صندلی بلند
sitting U نشیمن صندلی
rocking chair U صندلی گهوارهای
rocking chairs U صندلی گهوارهای
bucket seat U صندلی یکنفری
bucket seats U صندلی یکنفری
easy chair U صندلی راحت
arm U دسته صندلی
easy chairs U صندلی راحت
armchairs U صندلی دسته دار
ejector seat U صندلی پران [هواپیمایی]
arm chair U صندلی دسته دار
back seat U صندلی عقب اتومبیل
cathedra U [صندلی اسقف در کلیسا]
window seats U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
office swivel chair U صندلی گردان اداری
dossel U پشتی صندلی وغیره
elbow chair U صندلی دسته دار
fishing chair U صندلی در قایق ماهیگیری
cat sleep U چرت روی صندلی
cat nap U چرت روی صندلی
curule chair U صندلی عاج نشان
caner U بافنده صندلی حصیری
garden seat U صندلی یانیمکت باغبانی
deck chair U صندلی حصیری تاشو
dossal U پشتی صندلی وغیره
reseat U صندلی جدید دادن
reseated U صندلی جدید دادن
reseating U صندلی جدید دادن
reseats U صندلی جدید دادن
seat-belts U کمربند صندلی هواپیما
seat-belt U کمربند صندلی هواپیما
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
wheelchairs U صندلی چرخ دار
seat belt U کمربند صندلی هواپیما
wheelchair U صندلی چرخ دار
a seat by the window U یک صندلی کنار پنجره
baby carriages U صندلی چرخدار بچه
baby carriage U صندلی چرخدار بچه
ejection seat U صندلی پران [هواپیمایی]
window seat U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
tuffet U صندلی یانشیمن کوتاه
twisboat chair U قایق- صندلی تابدار
electric chair U صندلی اعدام الکتریکی
wheel chair U صندلی چرخ دار
woolsack U کرسی یا صندلی دادگاه
armchair U صندلی دسته دار
benchstool U نیمکت [صندلی] بدون پشتی
club chair U صندلی دسته دار بزرگ
backless bench U نیمکت [صندلی] بدون پشتی
choir-stall U [صندلی های مبلی گروه کر]
caster U چرخ زیر صندلی یامیز
castors U چرخ زیر صندلی یامیز
casters U چرخ زیر صندلی یامیز
windsor chair U صندلی دارای پشتی منحنی
splat U میله تزئینی پشت صندلی
prince's feather U تزئین برجسته پشت صندلی
They changed seats . U صندلی هایشان را با هم عوض کردند
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
castor U چرخ زیر صندلی یامیز
Keep a free(an empty)seat for me. U یک صندلی خالی برایم نگاهدار
arm U اسلحه دستهء صندلی یا مبل
Dust has accumulated [settled] on the chairs. روی صندلی ها خاک نشسته
sedilia U یکی از سه صندلی محراب یاصدر کلیسا
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
stool U کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
slat U چوب مداد میله پشت صندلی
slats U چوب مداد میله پشت صندلی
love seat U صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
Is this seat taken? U آیا این صندلی گرفته شده است؟
hammock chair U صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
high chair U صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
barrel chair U صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
high chairs U صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
night chair U صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night stool U صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
the hall seats one thousand U تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
reservation U رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. U صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
moquette U پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
reservations U رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
vagile U متحرک
ambulant U متحرک
locomotory U متحرک
vagility U متحرک
movable bridge U پل متحرک
movable dam U سد متحرک
bascule bridge U پل متحرک
moveable U متحرک
locks U سد متحرک
mobiles U متحرک
mobile U متحرک
lock U سد متحرک
remote U متحرک
remoter U متحرک
remotest U متحرک
moving U متحرک
drawbridges U پل متحرک
drawbridge U پل متحرک
dynamically U متحرک
dynamic U متحرک
floating U متحرک
an odd chair U صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
slipknot U گره متحرک
sliding wedge U کشوی متحرک
slide valve U سوپاپ متحرک
wanding kidney U کلبه متحرک
slide valve U دریچه متحرک
roll kitchen U اشپزخانه متحرک
jibbing U بازوی متحرک
semimobile U نیمه متحرک
walking dictionary U فرهنگ متحرک
zoogamete U جنس متحرک
transient target U هدف متحرک
walking library U کتابخانه متحرک
animations U نقاشی متحرک
animation U نقاشی متحرک
vacillant U متحرک اونگی
undersurface U متحرک درزیرسطح
jibs U بازوی متحرک
travelling crane U جرثقیل متحرک
working fluid U سیال متحرک
spermatozoid U یاخته نر و متحرک
propelled mine U مین متحرک
mobile warfare U جنگ متحرک
mobile turnable ladder U نردبان متحرک
mobile station U فرستنده متحرک
mobile reserve U احتیاط متحرک
mobile plant U دستگاه متحرک
mobile phase U فاز متحرک
mobile defense U پدافند متحرک
travelling load U بار متحرک
mobile charge U بار متحرک
fluids U مایع متحرک
movable head U با نوک متحرک
moving head U با نوک متحرک
fluid U مایع متحرک
boom U بازوی متحرک
on the wing U سیار متحرک
boomed U بازوی متحرک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com