English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chair U صندلی
chair U مقر
chair U کرسی استادی در دانشگاه
chair U برکرسی یاصندلی نشاندن
chair U خرک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
my chair was next his U صندلی من پهلوی صندلی اوبود
to take a chair U نشستن
take the chair U ریاست انجمنی را دارا بودن
take the chair U ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
windsor chair U صندلی دارای پشتی منحنی
wheel chair U صندلی چرخ دار
walking chair U چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
twisboat chair U قایق- صندلی تابدار
to fill the chair U برکرسی نشستن
to fill the chair U ریاست کردن
to bottom a chair U ته انداختن بصندلی
swivel chair U صندلی چرخان
night chair U صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
wing chair U مبل دارای پشتی و دستههای چوبی و سفت
sedan chair U تخت روان یکنفره
office chair U مبل اداری
office chair U صندلی اداری
Wassily chair U صندلیفلزی
typist's chair U صندلیتایپیست
types of chair U انواعصندلی
step chair U صندلیپلهدار
slide chair U مقرغلافمتحرک
folding chair U صندلیتاشو
director's chair U صندلیمدیر
cabriole chair U مبلاستیل
chair-rail U [قرنیز دور تا دور دیوار شبیه پایه ستون]
morris chair U صندلی راحتی
boatswain's chair U صندلی نقاله
barrel chair U صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
arm chair U صندلی راحتی
arm chair U صندلی دسته دار
an odd chair U صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
an odd chair U صندلی تکی
electric chair U اعدام بوسیله برق
electric chair U صندلی اعدام الکتریکی
high chair U صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
rocking chair U صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chair U صندلی گهوارهای
camp chair U صندلی تاشونده
camp chair U صندلی سفری صندلی صحرایی
easy chair U صندلی راحت
he nestles in the chair U است
he nestles in the chair U در صندلی غنوده
he has passed the chair U رئیس بوده است
he has passed the chair U ریاست داشته است
hammock chair U صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
gestatoraial chair U کرسی حامل پاپ
fishing chair U صندلی در قایق ماهیگیری
elbow chair U صندلی دسته دار
deck chair U صندلی حصیری تاشو
curule chair U صندلی عاج نشان
curule chair U کرسی عاج
club chair U صندلی دسته دار بزرگ
office swivel chair U صندلی گردان اداری
bean bag chair U صندلیکیسهایراحتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com