Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
You have to listen to me.
U
شما باید به من گوش بکنید
[ببینید چی می خواهم بگویم]
.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
do the necessary
U
انچه باید کرد بکنید
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
U
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
You need to take care to differentiate between facts and opinions
[ differentiate facts from opinions]
.
U
شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید
[حقایق را از نظرات تشخیص بدهید]
.
Other Matches
suit yourself
U
هر چه دلتان میخواهد بکنید من چه میدانم چه بکنید
do me this kindness
U
بکنید
do as you please
U
بکنید
do that first
U
ان کار را اول بکنید
do as you please
U
هر چه دلتان می خواهد بکنید
g. ma a favor
U
التفاتی درحق من بکنید
Make three copies of each film.
U
از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
What do you want to do with it?
U
با این چه می خواهید بکنید؟
please do me a service
U
خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
Limit your expenditures to what is essential .
U
مخارجتان رافقط صرف ضروریات بکنید
Pay attention to the house rules
[hazard statements]
.
U
توجه بکنید به قواعد جایگاه
[اظهارات خطر]
.
pleaseŠturn over
U
بیزحمت ورق بزنیدیابازگشت به صفحه پشت بکنید
A problem is a chance for you to do your best.
U
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
double coincidence of wants
U
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
shall
U
باید
to have to
U
باید
the f. of a table
U
باید
outh
U
باید
maun
U
باید
should
U
باید
must
U
باید
in due f.
U
باید
ought
U
باید
there is a rule that...
U
که باید.....
you must know
U
باید بدانید
i ougth to go
U
باید بروم
ought
U
باید وشاید
how shall we proceed
U
چه باید کرد
It must be granted that …
U
باید تصدیق کر د که …
i must go
U
باید بروم
i ought to go
U
باید بروم
i ougth to go
U
باید رفت
We have to go as well.
U
ما هم باید برویم .
it is to be noted that
U
باید دانست که
it is necessary for him to go
U
باید برود
as it deserves
U
چنانکه باید
it is necessary to go
U
باید رفت
one must go
U
باید رفت
One must suffer in silence.
U
باید سوخت وساخت
What can't be cured must be endured.
<idiom>
U
باید سوخت و ساخت.
You should have told me earlier.
U
باید زودتر به من می گفتی
it is to be noted that
U
باید توجه کردکه
Water must be stopped at its source .
<proverb>
U
آب را از سر بند باید بست .
I must leave at once.
باید فورا بروم.
it is to be noted that
U
باید ملتفت بود که
enow
U
بسنده انقدرکه باید
he needs must go
U
ناچار باید برود
prettily
U
بخوبی چنانکه باید
comme il faut
U
چنانکه باید وشاید
meetly
U
چنانکه باید و شاید
we must winnow away the refuse
U
اشغال انرا باید
to d. what to say
U
اندیشیدن که چه باید گفت
shall i go?
U
ایا باید بروم
you might have come
U
باید امده باشید
to do a thing the right way
U
کاری راچنانکه باید
Let us see how it turns out.
U
باید دید چه از آب در می آید
the needful
U
انچه باید کرد
chicane
U
مانعی که باید دور زد
he must have gone
U
باید رفته باشد
you must go
U
شما باید بروید
It must be quiet.
باید ساکت و آرام باشد.
There must be some mistakes.
باید اشتباهی شده باشد.
he is much to be pitted
U
بحالش باید رحم کرد
You have to go back to ...
شما باید به طرف ... برگردید.
I must make do with this low salary. I must somehow manage on this low salary.
U
بااین حقوق کم باید بسازم
some one must stay here
U
یک کسی باید اینجا بماند
I have some letters to write .
U
چند تا کاغذ باید بنویسم
What must be must be .
<proverb>
U
آنچه باید بشود خواهد شد .
There must be a catch(trick)in it.
U
باید حقه ای درکار باشد
if i know what to do
U
اگر میدانستم چه باید کرد
i must answer for the damages
U
ازعهده خسارت ان باید برایم
One must tackle it in the right way.
U
هرکاری را باید از راهش وارد شد
loads
U
کاری که باید انجام شود
load
U
کاری که باید انجام شود
I must be going now.
U
الان دیگه باید بروم
parting of the ways
U
جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
I must take the kid to school .
U
باید بچه راببرم مدرسه
We must find a basic solution.
U
باید یک فکر اساسی کرد
Two witnesses should testify.
U
دو شاهد باید شهادت بدهند
One must keep up with the times.
U
باید با زمان آهنگ بود
you shoud rinse it in lukewarm water.
U
در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
how shall we proceed
U
چگونه باید اقدام کرد
One must take time by the forelock .
U
وقت را باید غنیمت شمرد
You must make allowances for his age .
U
باید ملاحظه سنش را بکنی
One must draw the line somewhere.
<proverb>
U
هر کس باید ید و مرزش را مشخص کند .
Protocol must be observed.
U
تشریفات باید رعایت شود
backlog
U
کاری که باید انجام شود
Every day that you go unheeded, you need to count on that day
U
هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید
to which side do I have to turn?
U
به کدام طرف باید بپیچم؟
backlogs
U
کاری که باید انجام شود
it needs to be done carefully
U
باید بدقت کرده شود
We had to queue
[line]
up for three hours to get in.
U
ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
I've got to watch what I eat.
U
باید مواظب رژیمم باشم.
She must be at least 40.
U
او
[زن]
کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
action
U
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
actions
U
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
why need he say that
U
چرا باید این سخن را بگوید
You must account for every penny.
باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
Do I have to change busses?
U
آیا باید اتوبوس عوض کنم؟
You will need to spend some money on it.
U
تو باید برایش پول خرج بکنی.
A bitter pI'll to swallow.
U
چیز تلخ وناخوشایندی که باید پذیرفت
You must have respect for your promises.
U
باید بقول خودتان احترام بگذارید
The football field must be marked out.
U
زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
you must know this
U
شما باید این مطلب را بدانید
you ought to know better
U
شما باید بهتر از این بدانید
operand
U
که باید توسط عملگرا اجرا شود
It must have a solid foundation.
U
اساس کار باید محکم باشد
blank
U
فضایی در فرم که باید کامل شود
One must take the bad with the good .
U
باید خوب وبدش راقبول کرد
blankest
U
فضایی در فرم که باید کامل شود
a bitter pill to swallow
<idiom>
U
یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
Why should I take the blame?
U
چرا من باید تقصیر را به گردن بگیرم؟
There must be some mistakes.
باید اشتباهی روی داده باشد.
Do I have to change trains?
U
آیا باید قطار عوض کنم؟
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs).
U
باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
i know how to do it
U
میدانم چطور باید اینکار را کرد
How can you ask?
U
این باید واضح باشد برای تو
today of all days
U
از همه روزها امروز
[باید باشد]
unauthorized
U
آنچه باید مجوز داشته باشد
disclose
U
یات چیزی که باید مخفی می ماند
disclosing
U
یات چیزی که باید مخفی می ماند
Only dead fish swim with the flow
[stream]
.
<proverb>
U
در زندگی باید بجنگیم.
[ضرب المثل]
integrand
U
جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
It must be put up to the prime minister .
U
باید بعرض نخست وزیر برسد
discloses
U
یات چیزی که باید مخفی می ماند
We should be leaving now.
U
باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
I should bring you round to my way of thinking .
U
باید تو راهم با خودم همفکر کنم
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it .
U
کلکی درکار باید باشد ( هست )
We must settle the price first.
U
اول باید قیمت راطی کرد
How many times do I have to tell you that …
U
چند بار باید به شما بگویم که ...
job
U
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
previous examination
U
نخستین امتحانی که درجه A.B در کمبریج باید داد
task
U
کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
tasks
U
کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
a stitch in time saves nine
<proverb>
U
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
jobs
U
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
reportable incident
U
اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
i will t. you for the book
U
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
Now, of all times!
U
از همه وقتها حالا
[باید پیش بیاید]
!
current liabilities
U
بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
if
[when]
it comes to the crunch
<idiom>
U
وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت
[اصطلاح]
notify party
U
فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
make hay while the sun shines
U
تا تنور گرم است باید نان راپخت
now this man was lying
U
باید دانست که این مرد دروغ میگفت
I don't know what to do with that.
U
من نمی دونم باهاش چه کار باید بکنم.
qualifying shares
U
سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
The craps should match the curtains.
U
پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
wicket
U
دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
wickets
U
دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
loads
U
تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
load
U
تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
I'd
U
مخفف should I و Iwouldبمعنی من میبایستی و Ihadبمعنی من باید و من داشتم
You really ought to take better care of yourself.
U
شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
Those who lose must step out.
U
هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
I must get hold of her at all costs.
U
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter.
U
پای این کار باید محکم بایستی
Do I have to pay a supplement?
U
آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
Where do I change for ... ?
برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
I must think things over.
U
باید راجع به این چیز ها فکر کنم
strike while the iron is hot
U
تا تنور گرم است باید نان پخت
to have to bite the bullet
<idiom>
U
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت
executory contract
U
قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
Every crisis should be viewed
[seen]
as an opportunity.
U
هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
We must inquire into this matter.
U
درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
you must a for that conduct
U
باید از این طرز رفتار پوزش بخواهید
You will have to pay duty on this.
شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
I must make an early morning start.
U
باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
Does it have to be today (of all days)?
U
این حالا باید امروز باشد
[از تمام روزها]
؟
proportional tax
U
مالیات که هرفرد بدون توجه به مقداراموالش باید بپردازد
scale of weights
U
جدول وزنهایی که اسب مسابقه باید تحمل کند
Where do I change for ... ?
برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟
We ought to (should)examineit in all itsaspects.
U
باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
You have to change at London.
شما باید در لندن قطار تان را عوض کنید.
round vowel
U
حرف صدایی که درتلفظ ان باید دهان یا لب را گرد کرد
I've got to watch what I eat.
U
من باید مواظب به آنچه می خورم باشم.
[که چاق نشوم]
Babies should be classified as antidepressants.
U
نوزادان را باید در گروه داروهای ضد افسردگی قرار داد.
I must make a special note of that.
U
من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
Christmas comes but once a year.
<proverb>
U
جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
You can't refuse me that !
U
این
[درخواست یا پیشنهاد مرا]
را باید قبول کنید!
makeweight
U
مقدار کمبودی که باید به وزن چیزی اضافه شود
multiple
U
نتیجه و محل دستور بعدی که باید اجرا شود
demurrage
U
جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
initialled
U
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialling
U
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initials
U
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
overhead
U
کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
vertical
U
تعداد خط وط که پیش از شروع چاپ مجدد باید رد کرد
initial
U
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
processes
U
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
initialing
U
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialed
U
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
he should better to led than
U
باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
process
U
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
fractional reserve banking
U
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
entry
U
موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
operation
U
مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
shifted
U
کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shift
U
کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
dynamically
U
زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
queue
U
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com