English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cost effectiveness U سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
freeload <idiom> U پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
to contrast [with] U مقایسه کردن با [برابرکردن برای مقایسه]
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
analogies U مقایسه
datum line U خط مقایسه
resemblance U مقایسه
comparisons U مقایسه
analogy U مقایسه
comparison U مقایسه
collations U مقایسه
collation U مقایسه
compares U مقایسه کردن
incommensurable U مقایسه ناپذیر
incomparability U مقایسه ناپذیری
compared U مقایسه کردن
to draw comparisons U مقایسه کردن
analogous U قابل مقایسه
compare U مقایسه کردن
cf U مقایسه شود
incomparable U غیرقابل مقایسه
comparison U روش مقایسه
incomparable U مقایسه ناپذیر
comparing U مقایسه کردن
comparisons U روش مقایسه
comparatively U بطور مقایسه
refrence U مبنای مقایسه
to make comparisons U مقایسه کردن
comparator U مقایسه کننده
parity checking U بازبینی مقایسه
parity bit U بیت مقایسه
comparison operator U عملگر مقایسه
odd parity U مقایسه فرد
assimilatc U مقایسه نمودن
no parity U عدم مقایسه
even parity U مقایسه زوج
contrasts U مقایسه کردن
datum U سطح مقایسه
parity error U خطای مقایسه
contrasted U مقایسه کردن
logical comparison U مقایسه منطقی
parity error U غلط مقایسه
contrast U مقایسه کردن
comparableness U قابلیت مقایسه
contrasting U مقایسه کردن
frequency comparison U مقایسه فرکانس
comparator U وسیله انجام مقایسه
table comparator U مقایسه کننده نوارها
tape comparator U مقایسه کننده نوار
comparative philology U علم مقایسه زبانها
Next to you I'm slim. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
comparative gage U دستگاه مقایسه کننده
comparably U بطور قابل مقایسه
measure U مقایسه کردن سنجش
a beauty and an elegance beyond [ without] compare U زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
incomparability U غیر قابل مقایسه
a comparison of the brain to a computer U مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
to stand comparison with U قابل مقایسه بودن با
to bear comparison with U قابل مقایسه بودن با
by comparison U وقتی مقایسه می شوند
between U دربین درمقام مقایسه
incomparably U بطور غیرقابل مقایسه
paired comparisons method U روش مقایسه جفتی
to compare oppsites U چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
A comparison of theory and practice. U مقایسه ای از نظری و عمل.
document comparison utility U برنامه کمکی مقایسه مدارک
not a patch on U به هیچ طرف مقایسه نیست با
relational database U نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
proportion U اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
parity error U اشتباه مقایسه خطای توازن
proportions U اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
priority U اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
a comparison of men's salaries with those of women U مقایسه حقوق مردان با زنان
VBScript U مقایسه شود با JAVA SCRIPT
relational database management system U نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relative U آنچه با دیگری مقایسه شود
That's a poor comparison. U این مقایسه ای نا مناسب است.
comparable U قابل مقایسه مانند کردنی
comparable U قابلیت مقایسه قیاس پذیر
to drow a p between two U دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن
priorities U اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
comparable U آنچه قابل مقایسه نیست
revenue U درامد
prelusion U درامد
income U درامد
remunerative U پر درامد
comings in U درامد
emolument U درامد
emoluments U درامد
makings U درامد
gainings U درامد
return U درامد
returned U درامد
returning U درامد
returns U درامد
earning U درامد
total revenue U درامد کل
it wasprologue to the nextmove U درامد
total income U درامد کل
means U درامد
earnings U درامد
hatches U درامد
hatched U درامد
hatch U درامد
admissions U درامد
admission U درامد
proceeds U درامد
to be out of all proportion to something U غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
The comparison is misleading [flawed] . U مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
jobs U اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
job U اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
a comparison between European and Japanese schools U مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
collating U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collated U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
index number U مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
a comparison of the tax systems in Italy and Spain U مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
income consumption curve U منحنی درامد
income determination U تعیین درامد
incremental revenue U درامد نهائی
imputed income U درامد ضمنی
gross income U درامد ناخالص
imputed income U درامد انتسابی
income analysis U تحلیل درامد
income leakage U نشت درامد
income leakage U کسر درامد
immoral earning U درامد نامشروع
imperial decree U درامد نامشروع
illicit earning U درامد نامشروع
flow of income U جریان درامد
marginal income U درامد نهائی
flow of income U گردش درامد
income and expenditure U درامد و هزینه
it proved false U دروغ درامد
fixed income U درامد ثابت
income per capita U درامد سرانه
it scaled kilograms U ده کیلوگرم درامد
marginal revenue U درامد نهائی
sinfonia U پیش درامد
revenue sources U منابع درامد
revenue sharing U سهیم در درامد
revenue function U تابع درامد
relative income U درامد نسبی
real income U درامد واقعی
psychic income U درامد بی دردسر
present income U درامد حال
stream of income U جریان درامد
supplementary income U درامد تکمیلی
tax revenue U درامد مالیاتی
unremunerative careers U مشاغل کم درامد
unearned revenue U درامد باداورده
unearned revenue U درامد نامکتسب
transitory income U درامد انتقالی
transfer income U درامد انتقالی
total revenue function U تابع درامد کل
total revenue curve U منحنی درامد کل
to bring a return U درامد دادن
temporary income U درامد موقتی
present income U درامد جاری
personal income U درامد سرانه
net income U درامد خالص
national income U درامد ملی
municipal revenue U درامد شهرداری
money income U درامد پولی
median income U درامد میانی
median income U درامد متوسط
mean income U درامد متوسط
net revenue U درامد خالص
nominal income U درامد اسمی
personal income U درامد شخصی
permanent income U درامد دائمی
per capita income U درامد سرانه
ordinary income U درامد عادی
notional income U درامد خیالی
notional income U درامد فرضی
it weighed kilogrammes U سه کیلوگرم درامد
earned U درامد داشتن
deferred credits U درامد پس افتاده
income taxes U مالیات بر درامد
broken down U ازپای درامد
current income U درامد جاری
earn U درامد داشتن
earns U درامد داشتن
means U توانائی درامد
prologues U پیش درامد
benefice U درامد کلیسایی
prologue U پیش درامد
mean U منابع درامد
broken-down U ازپای درامد
annual earnings U درامد سالانه
attachment of earnings U توقیف درامد
Inland Revenue U درامد داخلی
internal revenue U درامد داخلی
actual income U درامد واقعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com