English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
job scheduler U زمان بند کارها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
job U زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
jobs U زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
task U جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
tasks U جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
batch U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
Other Matches
job U فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
jobs U فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
relational U کارها
relation U کارها
programme of work U صورت کارها
programme of work U برنامه کارها
Our affairs are shaping well. U کارها داردسروصورت می گیرد
all aggairs pivot upon him U کارها بدست او می گرد د
draw up U کارها را تنظیم کردن
hang-up <idiom> U تاخیر دربعضی از کارها
artwork U کارها و تصاویر گرافیکی
I am ready to compromise. U کارها روبراه است
To get things moving. To set the wheels in motion. U کارها راراه انداختن
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things. U کارها را قبضه کردن
pull one's weight <idiom> U کارها را تقسیم کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
Things are very slack (quiet) at the moment. U فعلا" که کارها خوابیده
To spoilt things . To mess thing up . U کارها را خراب کردن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion. U کارها را بجریان انداختن
To take things easy(lightly) U کارها را آسان گرفتن
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
She is not concerned with all that . U با این کارها کاری ندارم
dispose U ترتیب کارها رامعین کردن
put the cart before the horse <idiom> U انجام کارها بدون نظم
pull (something) off <idiom> U باانجام رساندن کامل کارها
i. for doing any thing U عدم صلاحیت در همه کارها
We are past that sort of thing . U دیگر این کارها از ماگذشته
push (someone) around <idiom> U اجبار شخص درانجام کارها
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
set the pace <idiom> U برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
batch U قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
to make things hum U کارها را دایر کردن یا درجنبش اوردن
scheduling U مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
Things are coming to a critical juncture . U کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
job U اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
jobs U اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
batches U قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
to mend matters U کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
It is an absolute chaos. U همه رشته کارها از دست در رفته است
resource U تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
activities U کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
activity U کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
priorities U شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
priority U شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
dispatching priority U شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
priorities U سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
priority U سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
minor league U دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
commonest U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
common U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
generals U برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
general U برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
commoners U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
dry run U اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presents U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presenting U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
hierarchical communications system U روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
agenda U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
agendas U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
critical path analysis U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
pert U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
piracy U کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
off load U انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
electronic cottage U مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
cellar U محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
cellars U محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
stroking U زمان
cotemporaneous U هم زمان
yet U تا ان زمان
time-piece U زمان
thitherto U تا ان زمان
term U زمان
stroke U زمان
timepiece U زمان
stroked U زمان
strokes U زمان
zeitgeist U زمان
termed U زمان
synchrone U هم زمان
tempo U زمان
time of blowing U زمان دم
away U از ان زمان
dates U زمان
cycle time U زمان
period U زمان
date U زمان
periods U زمان
terming U زمان
synchronous U هم زمان
time consuming U زمان بر
coinstantaneous U هم زمان
tempos U زمان
time U زمان
simultaneously U در یک زمان
time-consuming U زمان بر
timed U زمان
times U زمان
clock U زمان
whene'er U هر زمان
thence U از ان زمان
clocks U زمان ها
contemporaneous U هم زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
prescription U مرور زمان
period of concentration U زمان تمرکز
time dependent U وابسته به زمان
time interval U زمان طی شده
whenever U هر زمان که هرگاه
preterit U زمان ماضی
the fullness of time U زمان کامل
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
prescriptions U مرور زمان
production time U زمان تولید
preparation time U زمان تهیه
the secular bird U فرید زمان
system time U زمان سیستم
the preterite tense U زمان گذشته
testing time U زمان ازمایش
the past tense U زمان گذشته
sidereal time U زمان ستارههای
scheduling queue U صف زمان بندی
scheduler U زمان بند
running time U زمان رانش
run time U زمان اجرا
solar time U زمان خورشیدی
rise time U زمان خیز
retention time U زمان بازداری
searching time U زمان جستجو
seek time U زمان پیگرد
seek time U زمان پیگردی
lapse U گذشت زمان
sidereal time U زمان نجومی
lapses U گذشت زمان
slack time U زمان سکون
lapsing U گذشت زمان
whoopee U زمان خوشی
setup time U زمان برپایی
setting time U زمان گیرش
solar time U زمان شمسی
standard time U زمان استانده
response time U زمان پاسخ
standard time U زمان رسمی
standby time U زمان جانشینی
scheduling U زمان بندی
statute of limitation U مرور زمان
recovery time U زمان بهبود
reasonable time U زمان معقول
reaction time U زمان واکنش
recurrence interval U زمان برگشت
return perion U زمان برگشت
reference time U زمان مرجع
relief time U زمان استراحت
real time U زمان حقیقی
relaxation time U زمان اسایش
regression time U زمان برگشت
response time U زمان واکنش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com