Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 228 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
concept of operations
U
روش اجرای عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
launch
U
اجرای حمله شروع عملیات
launched
U
اجرای حمله شروع عملیات
launches
U
اجرای حمله شروع عملیات
launching
U
اجرای حمله شروع عملیات
hand
U
سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
handing
U
سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
task force
U
نیروی اجرای عملیات
task forces
U
نیروی اجرای عملیات
operator
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
precedence
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
cycle
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycled
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycles
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
process
U
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
processes
U
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
delay position
U
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
duplication check
U
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
e hour
U
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
force rendezvous
U
نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
task element
U
عنصر اجرای عملیات
task element
U
قسمت مامور اجرای عملیات
task fleet
U
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task group
U
ناو گروه مامور اجرای عملیات
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
Other Matches
chaining
U
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
U
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
U
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
U
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
feasibility study
U
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire
U
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
performance standard
U
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
runs
U
اجرای
Sound Blaster
U
و پس اجرای آن
run
U
اجرای
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
carry out the obligations
U
اجرای تعهدات
post strike
U
بعد از اجرای تک
dry run
U
اجرای ازمایشی
enforcement of a judgment
U
اجرای حکم
concurrently
U
اجرای همزمان
execution of judgments
U
اجرای احکام
execution of wills
U
اجرای وصایا
rerun
U
اجرای مجدد
concurrent execution
U
اجرای همزمان
conduct of fire
U
اجرای اتش
program execution
U
اجرای برنامه
parallel run
U
اجرای موازی
performance of a contract
U
اجرای قرارداد
conduct of fire
U
اجرای تیراندازی
fulfilment of an obligation
U
اجرای تعهد
auto da fe
U
اجرای رای
administer justice
U
اجرای عدالت
administration of justice
U
اجرای عدالت
test run
U
اجرای ازمایشی
test run
U
اجرای ازماینده
use
U
اجرای چیزی
machine run
U
اجرای ماشین
uses
U
اجرای چیزی
ground work
U
اجرای فن در خاک
plan implementation
U
اجرای برنامه
budget execution
U
اجرای بودجه
administration of a will
U
اجرای وصیت نامه
legal enforcement
U
اجرای حکم دادگاه
enforcement by writ
U
اجرای حکم دادگاه
operate
U
دستورات اجرای کامپیوتر
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
operated
U
دستورات اجرای کامپیوتر
operates
U
دستورات اجرای کامپیوتر
concurrent program execution
U
اجرای همزمان برنامه
multitasking
U
اجرای چندین کار
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
launch
U
شروع یا اجرای یک برنامه
implementation of the decisions
U
اجرای قرار
[رای]
methode of fire
U
روش اجرای تیراندازی
desk
U
اجرای خشک برنامه
desks
U
اجرای خشک برنامه
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
multi tasking
U
اجرای چندین کار
launch an attack
U
اجرای حمله شروع تک
law enforcement
U
اجرای قوانین
[حقوقی]
involving
U
آغاز با اجرای یک برنامه
involves
U
آغاز با اجرای یک برنامه
involve
U
آغاز با اجرای یک برنامه
policy instrument
U
ابزار اجرای سیاست
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
insubordination
U
سرپیچی از اجرای دستور
techniques
U
روش یا فن اجرای کار
technique
U
روش یا فن اجرای کار
class ii activity
U
اجرای اماد طبقه 2
self aid
U
اجرای کمکهای اولیه
class i activity
U
اجرای اماد طبقه 1
launched
U
شروع یا اجرای یک برنامه
launches
U
شروع یا اجرای یک برنامه
launching
U
شروع یا اجرای یک برنامه
final process
U
دستور اجرای حکم
by the number
U
اجرای فرمان با شماره
enforcement of judgement
U
اجرای احکام قضایی
transattack period
U
زمان اجرای تک اتمی
apply a correct holt
U
اجرای فن صحیح کشتی
war game
U
اجرای بازی جنگ
wargaming
U
اجرای بازی جنگ
checks
U
اجرای خشک یک برنامه
enforcement of a judment
U
اجرای حکم دادگاه
checked
U
اجرای خشک یک برنامه
check
U
اجرای خشک یک برنامه
aerospace projection operations
U
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
pass
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
high angle pit
U
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
fire time
U
زمان اجرای اتش یا انفجار
passive
U
وقت کشی بدون اجرای فن
passed
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
mission request
U
درخواست اجرای ماموریت هوایی
passes
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
overlap processing
U
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
exempted , adressee
U
گیرنده معاف از اجرای دستور
execution
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
guarantee a contract
U
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
passives
U
وقت کشی بدون اجرای فن
executing
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
textbook
U
اجرای حرکت کامل و فنی
phase
U
دوره زمانی اجرای برنامه
phased
U
دوره زمانی اجرای برنامه
to guarantee a contract
U
اجرای قراردادی راضمانت کردن
enterprise
U
اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises
U
اقدام به اجرای قوانین کردن
suspend
U
به عقب انداختن اجرای حکم
specific performance
U
نحوه اجرای معین در قرارداد
collectivism
U
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
phases
U
دوره زمانی اجرای برنامه
textbooks
U
اجرای حرکت کامل و فنی
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
concepts
U
تدبیر روش اجرای یک چیز
execute
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
ambuscade
U
دام محل اجرای کمین
suspends
U
به عقب انداختن اجرای حکم
executed
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
sword dance
U
اجرای رقص در اطراف شمشیر
executes
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
suspending
U
به عقب انداختن اجرای حکم
concept
U
تدبیر روش اجرای یک چیز
budgetary control
U
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
intermittent
U
اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
microcycle
U
برای دادن زمان اجرای دستورات
proponents
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponent
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
rerun
U
اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
math
U
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
immediate
U
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
compile and go
U
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
command of execution
U
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
maths
U
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
run duration
U
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
execution
U
مدت زمان بین اجرای یک دستور
run duration
U
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
auto da fe
U
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
dynamic
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
dynamically
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
compiling
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
pipeline
U
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
pipelines
U
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
get round the law
U
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
target
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
esorow
U
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
bailiff
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiffs
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
operation
U
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
software
U
که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
executing
U
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
executed
U
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
targeted
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeting
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
compile
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
targetting
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetted
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
compiles
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
lesions
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesion
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
executes
U
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
targets
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
execute
U
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
attentions
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
multitasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
compiled
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
tempos
U
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
attention
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
preprocess
U
اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
multi tasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
tempo
U
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
on the fly
U
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
object computer
U
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
cold
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colder
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cancels
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
heian sandan
U
اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com