Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
propriety of behaviour
U
درستی رفتار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Act your age
[and not your shoe size]
!
U
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
correctitude
U
درستی
trueness
U
درستی
genuineness
U
درستی
justly
U
به درستی
precision
U
درستی
straightness
U
درستی
validity
U
درستی
legitimacy
U
درستی
imprecision
U
نا درستی
integrality
U
درستی
justness
U
درستی
preciseness
U
درستی
fidelity
U
درستی
rightfulness
U
درستی
rightness
U
درستی
accuracy
U
درستی
correctly
<adv.>
U
به درستی
aright
<adv.>
U
به درستی
duly
<adv.>
U
به درستی
soundness
U
درستی
properly
<adv.>
U
به درستی
rightfully
<adv.>
U
به درستی
rightly
<adv.>
U
به درستی
justly
<adv.>
U
به درستی
uprightness
U
درستی
exactness
U
درستی
correctness
U
درستی
integrity
U
درستی
exactitude
U
درستی
honestly
U
از روی درستی
damchi
U
راستی و درستی
justice
U
درستی دادگستری
rectitude
U
راستی درستی
approximately
U
تقریبا به درستی
truth
U
درستی صداقت
honesty
U
درستکاری درستی
validation
U
تنفیذ درستی
the a of a trans lation
U
درستی ترجمه
truths
U
درستی صداقت
truth table
U
جدول درستی
truth value
U
ارزش درستی
to verifty a staement
U
درستی ونادرستی
bona fide
U
به طور جدی به درستی
uprightaess
U
درستی راستی عدالت
line up
<idiom>
U
به درستی میزان کردن
in the wrong
<idiom>
U
اشتباه ،درستی حقیقت
to foel
U
حال درستی نداشتن
accuracy
U
درجه دقت درستی
functions
U
انجام عمل به درستی
functioned
U
انجام عمل به درستی
function
U
انجام عمل به درستی
He seems to be an honest man.
U
آدم درستی بنظرمی آید
Veitch diagram
U
نمایش گرافیکی جدول درستی
truth table
U
جدول درستی جذول صحت
true false test
U
ازمایش درستی ونادرستی چیزی
to vouch for any one's honesty
U
ضمانت درستی کسی را کردن
cynic
<adj.>
U
بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
tracks
U
دنبال کردن یک مسیر به درستی
track
U
دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked
U
دنبال کردن یک مسیر به درستی
accurately
U
به درستی و بدون هر گونه خطا
cynical
<adj.>
U
بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
to prove a will
U
درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
cynically
U
بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
Are we on the right road for ... ?
آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
time
U
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
timed
U
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
times
U
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
to check off
U
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
checks
U
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checked
U
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
one element
U
تابع منط قی که در صورت درستی ورودی خروجی درست میدهد
check
U
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
hyphenation
U
تنظیم خط وط با پهنای مشخص به تقسیم کلمات طولانی در انتهای هر خط به درستی
comparator
U
وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
supervising
U
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervise
U
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervises
U
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervised
U
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
probabiliorism
U
عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
partial RAM
U
قطعه RAM که فقط یک بخش آن به درستی کار میکند در قط عات جدید
stops
U
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopping
U
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopped
U
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stop
U
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
align
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledging
U
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
nonaligned
U
که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
acknowledges
U
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledge
U
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
comportment
U
رفتار
haviour
U
رفتار
havings
U
رفتار
geste
U
رفتار
gest
U
رفتار
demeanour
U
رفتار
exploiting
U
: رفتار
demeanor
U
رفتار
ethic
U
رفتار
behaviour
U
رفتار
gesturing
U
رفتار
gestured
U
رفتار
gesture
U
رفتار
ergasia
U
رفتار
demarche
U
رفتار
demarch
U
رفتار
behaviuor
U
رفتار
treatment
U
رفتار
treament
U
رفتار
behavior
U
رفتار
behavio
U
رفتار
bad conduct
U
سو رفتار
exploits
U
: رفتار
exploit
U
: رفتار
misconduct
U
رفتار بد
thews
U
رفتار
treatments
U
رفتار
conduct
U
رفتار
comports
U
رفتار
comporting
U
رفتار
comported
U
رفتار
dealing
U
رفتار
comport
U
رفتار
actions
U
رفتار
deportment
U
رفتار
conducted
U
رفتار
action
U
رفتار
conducts
U
رفتار
conducting
U
رفتار
drop
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
soaks
U
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
soak
U
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
behavior therapy
U
رفتار درمانی
to deport oneself
U
رفتار کردن
conduct
U
رفتار اخلاقی
implicit behavior
U
رفتار نااشکار
brusque
U
خشن در رفتار
conducted
U
رفتار اخلاقی
brusqurie
U
خشونت در رفتار
to demean oneself
U
رفتار کردن
behavior repertoire
U
خزانه رفتار
covert behavior
U
رفتار نااشکار
explicit behavior
U
رفتار اشکار
illtreat
U
سوء رفتار
illtreatment
U
سوء رفتار
spontaneous behavior
U
رفتار خودانگیخته
social behavior
U
رفتار اجتماعی
treat
U
رفتار کردن با
incipient behavior
U
رفتار اغازین
treat
U
رفتار کردن
regressive behavior
U
رفتار واپس رو
etiquette
U
روش رفتار
learned behavior
U
رفتار اموخته
maternal behavior
U
رفتار مادری
treated
U
رفتار کردن
stereotypy
U
رفتار قالبی
treated
U
رفتار کردن با
chilly
<adj.>
U
سرد
[رفتار]
target behavior
U
رفتار اماج
elastic behavior
U
رفتار ارتجاعی
elicited behavior
U
رفتار فراخوانده
ethogram
U
شرح رفتار
overt behavior
U
رفتار اشکار
expressive behavior
U
رفتار بیانگر
fal lal
U
رفتار فریفانه
treats
U
رفتار کردن با
collective behavior
U
رفتار جمعی
treats
U
رفتار کردن
nonverbal behavior
U
رفتار غیرکلامی
behavior rehearsal
U
تمرین رفتار
affable
<adj.>
U
خوش رفتار
immoral
U
زشت رفتار
macho
U
نرینه رفتار
frivolous
U
سبک رفتار
carried away
U
رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
cruelty
U
سوء رفتار
iron fist
U
رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
fair shake
<idiom>
U
رفتار درست
get on one's high horse
<idiom>
U
رفتار با تکبر
bearing
U
رفتار سلوک
demean
U
رفتار کردن
demeaned
U
رفتار کردن
demeans
U
رفتار کردن
verbal behavior
U
رفتار کلامی
attitudes
U
روش و رفتار
attitude
U
روش و رفتار
anancasm
U
رفتار وسواسی
anancastia
U
رفتار وسواسی
ambivalent behavior
U
رفتار دو سوگرا
automatic behavior
U
رفتار خودکار
avoidance behavior
U
رفتار اجتنابی
manner
U
رفتار ادب
conducts
U
رفتار اخلاقی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com