Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
groove
U
خط انداختن شیار دار کردن
grooves
U
خط انداختن شیار دار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grooves
U
شیار کردن فرورفتگی خان شیار
groove
U
شیار کردن فرورفتگی خان شیار
back frow
U
اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است
track pitch
U
گام شیار درجه شیار
ridges
U
شیار دار کردن
ridge
U
شیار دار کردن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
flute
U
لبه دار کردن شیار
raggle
U
سنگ را شیار دار کردن
slotting
U
شیار دراوردن رنده کردن چاک
slots
U
شیار دراوردن رنده کردن چاک
slot
U
شیار دراوردن رنده کردن چاک
plough
U
شخم کردن شیار کردن
ploughs
U
شخم کردن شیار کردن
ploughed
U
شخم کردن شیار کردن
plows
U
شخم کردن شیار کردن
plowed
U
شخم کردن شیار کردن
plowing
U
شخم کردن شیار کردن
plow
U
شخم کردن شیار کردن
list
U
شیار کردن اماده کردن
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
primming
U
بتونه کاری کردن راه انداختن موتور یا گرم کردن ان
entrance
U
مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
entranced
U
مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
to cut out
U
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
entrances
U
مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
entrancing
U
مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
operate
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operates
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
bring down
U
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
trachle
U
تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
hurtling
U
پرت کردن انداختن
to set off
U
انداختن برابر کردن
launched
U
انداختن پرت کردن
slotting
U
انداختن چفت کردن
lay aside
U
پس انداز کردن انداختن
to put by
U
دور انداختن رد کردن
tossing
U
پرت کردن انداختن
tosses
U
پرت کردن انداختن
tossed
U
پرت کردن انداختن
launching
U
انداختن پرت کردن
hurtle
U
پرت کردن انداختن
launch
U
انداختن پرت کردن
hurtled
U
پرت کردن انداختن
toss
U
پرت کردن انداختن
hurtles
U
پرت کردن انداختن
put
U
تعویض کردن انداختن
puts
U
تعویض کردن انداختن
spit
U
سوراخ کردن تف انداختن
slots
U
انداختن چفت کردن
spits
U
سوراخ کردن تف انداختن
launches
U
انداختن پرت کردن
slot
U
انداختن چفت کردن
to let fly
U
انداختن تیرخالی کردن
putting
U
تعویض کردن انداختن
defect skipping
U
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
horrified
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
U
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrify
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
deface
U
ازشکل انداختن محو کردن
defaced
U
ازشکل انداختن محو کردن
involves
U
گیر انداختن وارد کردن
prorogue
U
تعطیل کردن بتعویق انداختن
turn on
U
بجریان انداختن روشن کردن
kidding
U
دست انداختن مسخره کردن
postpone
U
بتعویق انداختن موکول کردن
prorogate
U
تعطیل کردن بتعویق انداختن
postponing
U
بتعویق انداختن موکول کردن
hollers
U
فریاد کردن سروصداراه انداختن
kidded
U
دست انداختن مسخره کردن
embrangle
U
گیر انداختن گرفتار کردن
kid
U
دست انداختن مسخره کردن
defacing
U
ازشکل انداختن محو کردن
paralyze
U
از کار انداختن بیحس کردن
defaces
U
ازشکل انداختن محو کردن
put over
U
بتاخیر انداختن از سرباز کردن
holler
U
فریاد کردن سروصداراه انداختن
hollered
U
فریاد کردن سروصداراه انداختن
drop in
U
اتفاقا دیدن کردن انداختن در
hollering
U
فریاد کردن سروصداراه انداختن
postponed
U
بتعویق انداختن موکول کردن
involve
U
گیر انداختن وارد کردن
operate
U
اداره کردن راه انداختن
to play the fool with any one
U
کسیرادست انداختن کسیرامسخره کردن
engage
U
مجذوب کردن درهم انداختن
engages
U
مجذوب کردن درهم انداختن
retards
U
عقب انداختن اهسته کردن
throwin
U
در دنده انداختن تزریق کردن
postpones
U
بتعویق انداختن موکول کردن
retarding
U
عقب انداختن اهسته کردن
retard
U
عقب انداختن اهسته کردن
operated
U
اداره کردن راه انداختن
operates
U
اداره کردن راه انداختن
backs
U
پشتی کردن پشت انداختن
desolate
U
از ابادی انداختن مخروبه کردن
involving
U
گیر انداختن وارد کردن
back
U
پشتی کردن پشت انداختن
steer roping
U
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
mimicked
U
مسخرگی کردن دست انداختن تقلیدی
mimic
U
مسخرگی کردن دست انداختن تقلیدی
to make sport of any one
U
کسی را استهزا کردن یا دست انداختن
disunite
U
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
catapult
U
منجنیق انداختن بامنجنیق پرت کردن
teases
U
اذیت کردن کسی را دست انداختن
catapulted
U
منجنیق انداختن بامنجنیق پرت کردن
catapulting
U
منجنیق انداختن بامنجنیق پرت کردن
disunited
U
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
mimicking
U
مسخرگی کردن دست انداختن تقلیدی
disunites
U
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
to put on airs
U
باد در خود انداختن خودنمایی کردن
tangle
U
درهم گیر انداختن گوریده کردن
tangles
U
درهم گیر انداختن گوریده کردن
set up
<idiom>
U
راه انداختن ،برپا کردن چیزی
teaze
U
اذیت کردن کسی را دست انداختن
To fire a shot
U
تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
disuniting
U
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
mimics
U
مسخرگی کردن دست انداختن تقلیدی
catapults
U
منجنیق انداختن بامنجنیق پرت کردن
teased
U
اذیت کردن کسی را دست انداختن
tease
U
اذیت کردن کسی را دست انداختن
run
U
به کار انداختن روشن کردن موتور
nailed
U
با میخ الصاق کردن بدام انداختن
runs
U
به کار انداختن روشن کردن موتور
To swallow ones pride and request someone (to do something).
U
نزد کسی رو انداختن ( تقاضایی کردن )
nail
U
با میخ الصاق کردن بدام انداختن
To tease someone. To pull someonelet.
U
کسی را دست انداختن ( مسخره کردن )
to reject something with a shrug
[of the shoulders]
U
با شانه بالا انداختن چیزی را رد کردن
To cause confusion . To kick up a fuss (row).
U
شلوغی راه انداختن (شلوغ کردن )
To becomeinsbordinate .
U
لگد انداختن ( تمرد ونافرمانی کردن )
nails
U
با میخ الصاق کردن بدام انداختن
to play off
U
از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
tumult
U
اغتشاش کردن جنجال راه انداختن
stall
U
متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
shunts
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
taunted
U
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
to start
U
روشن کردن
[به کار انداختن]
[موتور یا خودرو]
shunt
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
stalling
U
متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
shunted
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
taunts
U
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
To kint ones eyebrows . To frown .
U
گره برا برو انداختن ( اخم کردن )
taunt
U
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunting
U
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
tantalizes
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalises
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalized
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalised
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
To take away someones living .
U
کسی را از نان خوردن انداختن ( نانش را آجر کردن )
switches
U
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switched
U
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switch
U
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
tantalize
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tracks
U
شیار
stria
U
شیار
slots
U
شیار
notche
U
شیار
wake
U
شیار
waked
U
شیار
wakes
U
شیار
fillister plough
U
شیار
tracked
U
شیار
ruts
U
خط شیار
guideway
U
شیار
scores
U
شیار
scored
U
شیار
chamfer
U
شیار
rut
U
خط شیار
score
U
شیار
track
U
شیار
corrugation
U
شیار
sulcus
U
شیار
grooves
U
شیار
rucks
U
خط شیار
rakes
U
شیار
groove
U
شیار
raking
U
شیار
fissures
U
شیار
splineway
U
شیار
ruck
U
خط شیار
fissure
U
شیار
flute
U
شیار
slotting
U
شیار
slot
U
شیار
rake
U
شیار
to report somebody
[to the police]
for breach of the peace
U
از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن
[به پلیس]
شکایت کردن
thread
U
شیار برجستگی
alternate track
U
شیار جایگزین
alternate track
U
شیار تغییرپذیر
armature pocket
U
شیار ارمیچر
head per track disk
U
دیسک با هد هر شیار
armature slot
U
شیار ارمیچر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com