Perdic | خاصیت عدم تداخل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	impenetrableness U	خاصیت عدم تداخل

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	pneumaticity U	خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
	actinism U	خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
	beats U	تداخل
	interference U	تداخل
	beat U	تداخل
	sound absorption U	خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
	interference filter U	صافی تداخل
	cross talk U	تداخل صدا
	beat frequency U	فرکانس تداخل
	anti interference device U	دستگاه ضد تداخل
	interference U	تداخل امواج
	anti interference capacitor U	خازن ضد تداخل
	electrical interface U	تداخل الکتریکی
	electronic interfrence U	تداخل الکترونیکی
	interfrometry U	تداخل سنجی
	interfrometer U	تداخل سنج
	intercurrent U	تداخل کننده
	interference eliminator U	صافی تداخل
	interferometer U	تداخل سنج
	cross talk U	تداخل صحبت
	constructive interference U	تداخل فزاینده
	suppressor U	مقاومت ضد تداخل
	interference zone U	ناحیه ی تداخل امواج
	interference area U	ناحیه ی تداخل امواج
	cross talk U	تداخل صداها در تلفن
	diathermy interference U	تداخل امواج دیاترمی
	radio frequency interference U	تداخل فرکانس رادیویی
	monkey chatter U	تداخل کانال مجاور
	adjacent channel interfernce U	تداخل کانال مجاور
	bleeding U	باند تداخل امواج
	cross talk U	تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
	inductive interference voltage U	ولتاژ تداخل امواج القائی
	babbles U	تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
	babbled U	تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
	babble U	تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
	cross fire U	تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
	high frequency interference U	تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
	biplane interference U	تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
	interlocks U	وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
	interlocking U	وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
	interlock U	وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
	interlocked U	وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
	simulations U	روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
	simulation U	روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
	crosstalk U	سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
	propertyless U	بی خاصیت
	virtues U	خاصیت
	inefficacious U	بی خاصیت
	virtue U	خاصیت
	property U	خاصیت
	quale U	خاصیت
	neer do well or well U	بی خاصیت
	navigates U	خاصیت
	reflectiveness U	خاصیت
	the five predicables U	خاصیت
	navigate U	خاصیت
	navigated U	خاصیت
	affection U	خاصیت
	navigating U	خاصیت
	fattiness U	خاصیت چربی
	extensive property U	خاصیت مقداری
	ductility U	خاصیت انگمی
	steeliness U	خاصیت فولادی
	ductility U	خاصیت کش امدن
	flakiness U	خاصیت فلسی
	fluffiness U	خاصیت کرکی
	silkiness U	خاصیت ابریشمی
	non skid quality U	خاصیت ضد لغزش
	nutritiousness U	خاصیت غذائی
	nutritiveness U	خاصیت غذایی
	powderiness U	خاصیت گردی
	recursivity U	خاصیت بازگشت
	quantification U	تعیین خاصیت
	the virtue of drugs U	خاصیت داروها
	paramorphism U	خاصیت دگردیسی
	milkiness U	خاصیت شیری
	mechanicalness U	خاصیت مکانیکی
	mealness U	خاصیت اردی
	woodiness U	خاصیت چوبی
	fungosity U	خاصیت قارچی
	gauziness U	خاصیت گارسی
	glassiness U	خاصیت شیشهای
	gumminess U	خاصیت صمغی
	vitreosity U	خاصیت شیشهای
	unmake U	از خاصیت انداختن
	sponginess U	خاصیت اسفنجی
	mealiness U	خاصیت اردی
	pitchiness U	خاصیت زفتی
	buoyancy U	خاصیت شناوری
	deactivate U	بی خاصیت کردن
	anti knock property U	خاصیت ضدضربه
	function U	خاصیت وجودی
	deactivates U	بی خاصیت کردن
	impoverish U	بی خاصیت کردن
	alkalescence U	خاصیت قلیایی
	deactivated U	بی خاصیت کردن
	deactivating U	بی خاصیت کردن
	adhesive property U	خاصیت چسبندگی
	absorption property U	خاصیت جذب
	natures U	نوع خاصیت
	causality U	خاصیت سببی
	abnormalities U	خاصیت غیرطبیعی
	abnormality U	خاصیت غیرطبیعی
	impoverishes U	بی خاصیت کردن
	impoverishing U	بی خاصیت کردن
	functioned U	خاصیت وجودی
	nature U	نوع خاصیت
	chemism U	خاصیت شیمیایی
	chalkiness U	خاصیت تباشیری
	carnosity U	خاصیت گوشتی
	elasticity U	خاصیت فنری
	magnetism U	خاصیت مغناطیسی
	functions U	خاصیت وجودی
	impoverished U	بی خاصیت کردن
	astingency U	خاصیت قبض
	overlap U	تداخل رنگ ها [خصوصا در لبه طرح ها و موقع تعویض رنگ در نقشه]
	asexual U	فاقد خاصیت جنسی
	plasticity U	خاصیت شکل افرینی
	curative U	دارای خاصیت درمانی
	inductionless U	بدون خاصیت القائی
	springiness U	خاصیت فنری ارتجاع
	ductility U	خاصیت لوله شدن
	vitality U	قدرت یا خاصیت حیاتی
	isogamous U	دارای خاصیت هم گامیتی
	malleability U	خاصیت چکش خواری
	isogametic U	دارای خاصیت هم گامیتی
	sexed U	دارای خاصیت جنسی
	neer do well or well U	ادم بی وجود یا بی خاصیت
	prevenience U	خاصیت جلوگیری کننده
	pulpiness U	خاصیت خمیری یاگوشتی
	low test U	دارای خاصیت فراری
	sliminess U	خاصیت گلی یا لجنی
	illusion of space U	القاء خاصیت فضایی
	alkalescent U	دارای خاصیت قلیایی
	elater U	خاصیت انبساط و گسترش
	commutative law U	خاصیت جابجایی [ریاضی]
	ductility U	خاصیت فتیله شدن
	alkaline U	دارای خاصیت قلیایی
	commutative property U	خاصیت جابجایی [ریاضی]
	diathermacy U	خاصیت هدایت گرما
	diastatic U	دارای خاصیت جوهربزاق
	commutative rule U	خاصیت جابجایی [ریاضی]
	antidotal U	دارای خاصیت پادزهری
	flexibility U	خاصیت خمش پذیری
	capillarity U	خاصیت موئی مویسانی
	corporeity U	خاصیت جسمی یامادی
	corkiness U	خاصیت چوب پنبهای
	acid base behavior U	خاصیت اسیدی- بازی
	heat treating property U	خاصیت عملیات حرارتی
	geomagnetic U	خاصیت مغناطیسی زمین
	acid base catalysis U	خاصیت اسیدی- بازی
	gamic U	دارای خاصیت جنسی
	soak up <idiom> U	خاصیت جنب کردنداشتن
	agglomerative U	دارای خاصیت تراکم
	tonus U	خاصیت انقباض عضله
	erotization U	خاصیت شهوانی یافتن
	osmosis U	خاصیت نفوذ وحلول
	sourness is the p of vinegar U	ترشی خاصیت سرکه است
	acoustic vases U	[ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
	distributive law U	خاصیت توزیع پذیری [ریاضی]
	quale U	شیی دارای خاصیت هوشیاری
	adhesion of fibers U	خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
	distributive rule U	خاصیت توزیع پذیری [ریاضی]
	distributive law U	خاصیت پخش پذیری [ریاضی]
	persalt U	نمک دارای خاصیت اسیدی
	paramorphous U	دارای خاصیت تغییر یابی
	actescence U	نمایش شیر خاصیت شیری
	indiscerptibility U	خاصیت چیزی که در اثرتجزیه فنانپذیرد
	absorbant U	دارای خاصیت جذب درکش
	absorbent U	دارای خاصیت جذب درکش
	male sterile U	گامتهای عقیم وبی خاصیت نر
	absorbency U	خاصیت درکشی یا دراشامی جذب
	nervous nellie U	ادم محافظه کار و بی خاصیت
	active material U	موادی که خاصیت تجزیه دارند
	ethereality U	خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
	de energize U	از بین بردن خاصیت مغناطیسی
	amphoteric U	دارای خاصیت اسید و قلیا
	demagnetize U	خاصیت مغناطیسی را از بین بردن
	paramorphic U	دارای خاصیت تغییر یابی
	hot forming property U	خاصیت تغییر شکل پذیری گرم
	capillarity U	خاصیت بالا رفتن اب درسوراخهای موئی
	electromagnetism U	خاصیت مغناطیسی حاصل ازجریانهای الکتریکی
	objectify U	خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
	acids U	سرکه مانند دارای خاصیت اسید
	balmiest U	دارای خاصیت مرهم خنک کننده
	basicity U	خاصیت بازی وقلیایی حالت بنیانی
	balmy U	دارای خاصیت مرهم خنک کننده
	acid U	سرکه مانند دارای خاصیت اسید
	balmier U	دارای خاصیت مرهم خنک کننده
	despiritualize U	فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
	background noise U	در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
	radio interference U	تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
	inductive interference U	تداخل امواج القائی انترفرنس القائی
	vitrescence U	امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
	iceland spar U	کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
	incendivity U	خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
	radioactivity U	خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
	radio activity U	خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
	neoclassical theory of value U	تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
	vitrescent U	اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای