Total search result: 268 (16 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
intermodal transport U |
حمل با چند نوع وسیله نقلیه |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Search result with all words |
|
 |
vehicle U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
vehicles U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
transport U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
transported U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
transporting U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
transports U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
embark U |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
 |
 |
embarked U |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
 |
 |
embarking U |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
 |
 |
embarks U |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
 |
 |
conveyance U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
conveyance U |
وسیله نقلیه ابلاغ |
 |
 |
conveyances U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
conveyances U |
وسیله نقلیه ابلاغ |
 |
 |
shuttle U |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
 |
 |
shuttled U |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
 |
 |
shuttles U |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
 |
 |
steed U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
steeds U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
power plant U |
محرکه وسیله نقلیه |
 |
 |
power plants U |
محرکه وسیله نقلیه |
 |
 |
crawler U |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
 |
 |
crawlers U |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
 |
 |
amphibian vehicle U |
وسیله نقلیه برای خشکی و اب |
 |
 |
articulated vehicle U |
وسیله نقلیه مفصلی |
 |
 |
axle stub U |
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی |
 |
 |
bale cubic capacity U |
تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی |
 |
 |
bare boat charter U |
اجاره دربست وسیله نقلیه |
 |
 |
conveying appliance U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
transport car U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
crawl drive U |
محرک وسیله نقلیه خزنده |
 |
 |
crawl type vehicle U |
وسیله نقلیه نوع خزنده |
 |
 |
deadweight tonnage U |
حداکثر تناژ وسیله نقلیه |
 |
 |
free on board U |
بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه |
 |
 |
intermodal transport U |
حمل با چند نوغ وسیله نقلیه |
 |
 |
motorcar U |
وسیله نقلیه موتوری اتومبیل |
 |
 |
motor vehicle U |
وسیله نقلیه موتوری |
 |
 |
multi purpose vehicle U |
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون |
 |
 |
on board computer U |
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است |
 |
 |
pay load U |
فرفیت مفید وسیله نقلیه |
 |
 |
piggy back traffic U |
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر |
 |
 |
piggyback trafic U |
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر |
 |
 |
refrigerator vehicle U |
وسیله نقلیه یخچال دار |
 |
 |
running down case U |
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است |
 |
 |
sag wagon U |
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند |
 |
 |
six by six U |
وسیله نقلیه شش چرخه |
 |
 |
slot charter U |
اجاره قسمتی از وسیله نقلیه |
 |
 |
space vehicle U |
وسیله نقلیه فضایی |
 |
 |
time charter U |
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین |
 |
 |
time charter U |
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین |
 |
 |
tracked vehicle U |
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش |
 |
 |
traction battery U |
باطری وسیله نقلیه |
 |
 |
traction motor U |
موتور وسیله نقلیه |
 |
 |
transhipment U |
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
 |
 |
transhipment U |
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
 |
 |
transshipment U |
انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری |
 |
 |
trasship U |
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن |
 |
 |
travois U |
ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا |
 |
 |
utility car U |
وسیله نقلیه عمومی |
 |
 |
utility vehicle U |
وسیله نقلیه عمومی |
 |
 |
utility vehicle U |
وسیله نقلیه عام المنفعه |
 |
 |
vehicle chain U |
زنجیر وسیله نقلیه |
 |
 |
vehicle stopping distance U |
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو |
 |
 |
on board <idiom> U |
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن |
 |
 |
to alight from a vehicle U |
پیاده شدن از وسیله نقلیه ای |
 |
 |
to catch the connection U |
وسیله نقلیه رابط را گرفتن |
 |
 |
to set out for England U |
به سوی انگلیس رهسپار شدن [با وسیله نقلیه] |
 |
Other Matches |
|
 |
chain U |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
 |
 |
chains U |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
 |
 |
sensor U |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
 |
 |
fet U |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
 |
 |
asynchronous U |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
 |
 |
contentions U |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
 |
 |
loops U |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
 |
 |
contention U |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
 |
 |
loop U |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
 |
 |
peripheral U |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
 |
 |
looped U |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
 |
 |
connectivity U |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
 |
 |
device U |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
 |
 |
devices U |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
 |
 |
built-in U |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
 |
 |
simulating U |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
 |
 |
simulates U |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
 |
 |
simulate U |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
 |
 |
daisy chain U |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
 |
 |
tie down U |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
 |
 |
trainer U |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
 |
 |
immersion proof U |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
 |
 |
trainers U |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
 |
 |
daisy chain U |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
 |
 |
communication U |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
 |
 |
lasers U |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
 |
 |
laser U |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
 |
 |
plotter U |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
 |
 |
plotters U |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
 |
 |
outputs U |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
 |
 |
output U |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
 |
 |
means of transport U |
وسائط نقلیه |
 |
 |
device U |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
 |
 |
devices U |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
 |
 |
right of way U |
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه |
 |
 |
Other means of transport U |
سایر وسایل نقلیه |
 |
 |
rights of way U |
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه |
 |
 |
amaxophobia U |
هراس ازمسافرت با وسایل نقلیه |
 |
 |
automotive U |
تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری |
 |
 |
automotive U |
مربوط به وسایل نقلیه خودرو |
 |
 |
traffics U |
رفت و امد وسایل نقلیه |
 |
 |
traffick U |
عبو ومرور وسائط نقلیه |
 |
 |
traffic U |
عبو ومرور وسائط نقلیه |
 |
 |
traffic U |
رفت و امد وسایل نقلیه |
 |
 |
meetings U |
تلاقی وسائط نقلیه برخوردها |
 |
 |
trafficked U |
عبو ومرور وسائط نقلیه |
 |
 |
trafficked U |
رفت و امد وسایل نقلیه |
 |
 |
trafficking U |
رفت و امد وسایل نقلیه |
 |
 |
trafficking U |
عبو ومرور وسائط نقلیه |
 |
 |
traffics U |
عبو ومرور وسائط نقلیه |
 |
 |
meeting U |
تلاقی وسائط نقلیه برخوردها |
 |
 |
dead storage U |
انبار وسایط نقلیه و تجهیزات |
 |
 |
communication U |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
 |
 |
astigmatizer U |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
 |
 |
dual capable U |
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد |
 |
 |
from pillar to post U |
ازیک وسیله به وسیله دیگر |
 |
 |
handshaking U |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
 |
 |
handshakes U |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
 |
 |
handshake U |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
 |
 |
dozer [colloquial] [bulldozer] U |
بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه] |
 |
 |
traffic signal U |
علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه |
 |
 |
stoplights U |
چراغ علامت توقف وسائط نقلیه |
 |
 |
tractive force U |
نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری |
 |
 |
motor traffic U |
رفت و امد وسایل نقلیه موتوری |
 |
 |
earthmover [bulldozer] U |
بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه] |
 |
 |
caterpillar bulldozer U |
بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه] |
 |
 |
hijacks U |
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان |
 |
 |
stoplight U |
چراغ علامت توقف وسائط نقلیه |
 |
 |
high jack U |
دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان |
 |
 |
high beam U |
نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه |
 |
 |
hijack U |
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان |
 |
 |
hijacked U |
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان |
 |
 |
interserviceable U |
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی |
 |
 |
cycle U |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
 |
 |
cycled U |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
 |
 |
cycles U |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
 |
 |
touch U |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
 |
 |
touches U |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
 |
 |
demands U |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
 |
 |
demand U |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
 |
 |
demanded U |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
 |
 |
dangerous goods by road agreement U |
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است |
 |
 |
road test U |
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت |
 |
 |
check-points U |
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله |
 |
 |
checkpoint U |
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله |
 |
 |
checkpoints U |
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله |
 |
 |
speedograph U |
سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو] |
 |
 |
tachograph U |
سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو] |
 |
 |
trailerite U |
ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه |
 |
 |
black box U |
سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو] |
 |
 |
phases U |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
 |
 |
phased U |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
 |
 |
phase U |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
 |
 |
tranship U |
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری |
 |
 |
trailer camp U |
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه |
 |
 |
fare dodger U |
کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود |
 |
 |
dilly U |
وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره |
 |
 |
antiwithdrawal device U |
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره |
 |
 |
device U |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
 |
 |
radar prediction U |
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار |
 |
 |
devices U |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
 |
 |
trailer park U |
محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه |
 |
 |
trailer court U |
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه |
 |
 |
fast U |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
fastest U |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
fasts U |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
fasted U |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
inbound traffic U |
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور |
 |
 |
motor pool U |
گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت |
 |
 |
synchronous U |
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است |
 |
 |
concentrator U |
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است |
 |
 |
radar tracking U |
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار |
 |
 |
interface U |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
 |
 |
interfaces U |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
 |
 |
chartered U |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
 |
 |
charter U |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
 |
 |
chartering U |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
 |
 |
charters U |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
 |
 |
following distance U |
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها |
 |
 |
motor vehicle industry U |
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل |
 |
 |
vehicular U |
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر |
 |
 |
radar locating U |
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار |
 |
 |
logistics U |
شعبهای از فنون نظامی که درباره فن لشکرکشی و وسائط نقلیه وتهیه اردوگاه واذوقه ومهمات لازمه درطی لشکرکشی بحث میکند |
 |
 |
mechanic U |
تعمیرکار وسایل نقلیه تعمیرکار اتومبیل |
 |
 |
search jammer U |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
 |
 |
input/output U |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود |
 |
 |
torsionmeter U |
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو |
 |
 |
corrector U |
وسیله تصحیح کننده ماسوره وسیله تصحیح ماسوره |
 |
 |
appliance U |
وسیله |
 |
 |
factor U |
وسیله |
 |
 |
bare handed U |
بی وسیله |
 |
 |
appliances U |
وسیله |
 |
 |
factors U |
وسیله |
 |
 |
instrumentally U |
با وسیله |
 |
 |
instrumentality U |
وسیله |
 |
 |
make do U |
وسیله |
 |
 |
per saltum U |
بی وسیله |
 |
 |
by means of U |
به وسیله |
 |
 |
shiftless U |
بی وسیله |
 |
 |
R/W head U |
وسیله |
 |
 |
makeshift U |
وسیله |
 |
 |
medium U |
وسیله |
 |
 |
inducement U |
وسیله |
 |
 |
inducements U |
وسیله |
 |
 |
utensil U |
وسیله |
 |
 |
mediums U |
وسیله |
 |
 |
facility U |
وسیله |
 |
 |
device U |
وسیله |
 |
 |
means U |
وسیله |
 |
 |
resource U |
وسیله |
 |
 |
tool U |
وسیله |
 |
 |
devices U |
وسیله |
 |
 |
resourc U |
وسیله |
 |
 |
whereby U |
به وسیله ان |
 |
 |
instrument U |
وسیله |
 |
 |
utensils U |
وسیله |
 |
 |
timing device U |
وسیله |
 |
 |
accessory U |
وسیله یدکی |
 |
 |
accessory U |
وسیله جانبی |
 |
 |
excitant U |
وسیله القاء |
 |
 |
receiving apparatus U |
وسیله برقی |
 |
 |
handle U |
وسیله لمس |
 |
 |
escape mechanism U |
وسیله فرار |
 |
 |
handles U |
وسیله لمس |
 |
 |
desktrop accessory U |
وسیله رومیزی |
 |
 |
electroreceptive device U |
وسیله برقی |
 |
 |
dormant U |
وسیله تاخیری |
 |
 |
current consuming device U |
وسیله برقی |
 |
 |
facility U |
امکان وسیله |
 |
 |
ends and means U |
هدف و وسیله |
 |
 |
vibrator U |
وسیله ارتعاش |
 |
 |
gudgeon U |
وسیله تطمیع |
 |
 |
head cleaning device U |
وسیله هد پاک کن |
 |
 |
instrument U |
وسیله سند |
 |
 |
hereto <adv.> U |
بدین وسیله |
 |
 |
inputted U |
وسیله ورودی |
 |
 |
input U |
وسیله ورودی |
 |
 |
scourge U |
وسیله تنبیه |
 |
 |
cosmetics U |
وسیله ارایش |
 |
 |
leverage U |
وسیله نفوذ |
 |
 |
fillip U |
وسیله تحریک |
 |
 |
cosmetic U |
وسیله ارایش |
 |
 |
fillips U |
وسیله تحریک |
 |
 |
recourse U |
وسیله توسل |
 |
 |
thereby U |
بدان وسیله |
 |
 |
units U |
وسیله جانبی |
 |
 |
unit U |
وسیله جانبی |
 |
 |
hereby U |
بدین وسیله |
 |
 |
devices U |
وسیله جانبی |
 |
 |
copula U |
وسیله اتصال |
 |
 |
copulas U |
وسیله اتصال |
 |
 |
duster U |
وسیله گردگیری |
 |
 |
ancillary equipment U |
وسیله جانبی |
 |
 |
antifriction device U |
وسیله ضد اصطکاک |
 |
 |
dusters U |
وسیله گردگیری |
 |
 |
vehicle U |
وسیله حمل |
 |
 |
vehicles U |
وسیله حمل |
 |
 |
attack plotter U |
وسیله ردنگار |
 |
 |
airborne vehicle U |
وسیله هوابرد |
 |
 |
access control U |
وسیله امنیتی |
 |