English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 268 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intermodal transport U حمل با چند نوع وسیله نقلیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
vehicle U وسیله نقلیه
vehicles U وسیله نقلیه
transport U وسیله نقلیه
transported U وسیله نقلیه
transporting U وسیله نقلیه
transports U وسیله نقلیه
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
conveyance U وسیله نقلیه
conveyance U وسیله نقلیه ابلاغ
conveyances U وسیله نقلیه
conveyances U وسیله نقلیه ابلاغ
shuttle U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
shuttled U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
shuttles U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
steed U وسیله نقلیه
steeds U وسیله نقلیه
power plant U محرکه وسیله نقلیه
power plants U محرکه وسیله نقلیه
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
amphibian vehicle U وسیله نقلیه برای خشکی و اب
articulated vehicle U وسیله نقلیه مفصلی
axle stub U اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
bale cubic capacity U تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی
bare boat charter U اجاره دربست وسیله نقلیه
conveying appliance U وسیله نقلیه
transport car U وسیله نقلیه
crawl drive U محرک وسیله نقلیه خزنده
crawl type vehicle U وسیله نقلیه نوع خزنده
deadweight tonnage U حداکثر تناژ وسیله نقلیه
free on board U بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
intermodal transport U حمل با چند نوغ وسیله نقلیه
motorcar U وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
motor vehicle U وسیله نقلیه موتوری
multi purpose vehicle U وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
pay load U فرفیت مفید وسیله نقلیه
piggy back traffic U حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
piggyback trafic U حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
refrigerator vehicle U وسیله نقلیه یخچال دار
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
sag wagon U وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
six by six U وسیله نقلیه شش چرخه
slot charter U اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
space vehicle U وسیله نقلیه فضایی
time charter U اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
tracked vehicle U وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
traction battery U باطری وسیله نقلیه
traction motor U موتور وسیله نقلیه
transhipment U انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment U انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transshipment U انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
trasship U بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
travois U ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا
utility car U وسیله نقلیه عمومی
utility vehicle U وسیله نقلیه عمومی
utility vehicle U وسیله نقلیه عام المنفعه
vehicle chain U زنجیر وسیله نقلیه
vehicle stopping distance U مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
to alight from a vehicle U پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
to catch the connection U وسیله نقلیه رابط را گرفتن
to set out for England U به سوی انگلیس رهسپار شدن [با وسیله نقلیه]
Other Matches
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
means of transport U وسائط نقلیه
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
right of way U حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
rights of way U حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
amaxophobia U هراس ازمسافرت با وسایل نقلیه
automotive U تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری
automotive U مربوط به وسایل نقلیه خودرو
traffics U رفت و امد وسایل نقلیه
traffick U عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic U عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic U رفت و امد وسایل نقلیه
meetings U تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
trafficked U عبو ومرور وسائط نقلیه
trafficked U رفت و امد وسایل نقلیه
trafficking U رفت و امد وسایل نقلیه
trafficking U عبو ومرور وسائط نقلیه
traffics U عبو ومرور وسائط نقلیه
meeting U تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
dead storage U انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
from pillar to post U ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshaking U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
dozer [colloquial] [bulldozer] U بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
traffic signal U علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
stoplights U چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
tractive force U نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری
motor traffic U رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
earthmover [bulldozer] U بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
caterpillar bulldozer U بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه]
hijacks U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
stoplight U چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
high jack U دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high beam U نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
hijack U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacked U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
interserviceable U قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycle U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demands U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement U موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
road test U ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
check-points U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
speedograph U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
tachograph U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
trailerite U ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه
black box U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
phases U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship U نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
trailer camp U محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
fare dodger U کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
dilly U وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره
antiwithdrawal device U وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
device U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
radar prediction U بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
devices U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
trailer park U محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer court U محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
fast U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
inbound traffic U مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
motor pool U گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
synchronous U ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
concentrator U وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
radar tracking U تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
interface U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
chartered U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
motor vehicle industry U صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
logistics U شعبهای از فنون نظامی که درباره فن لشکرکشی و وسائط نقلیه وتهیه اردوگاه واذوقه ومهمات لازمه درطی لشکرکشی بحث میکند
mechanic U تعمیرکار وسایل نقلیه تعمیرکار اتومبیل
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
input/output U فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
torsionmeter U وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
corrector U وسیله تصحیح کننده ماسوره وسیله تصحیح ماسوره
appliance U وسیله
factor U وسیله
bare handed U بی وسیله
appliances U وسیله
factors U وسیله
instrumentally U با وسیله
instrumentality U وسیله
make do U وسیله
per saltum U بی وسیله
by means of U به وسیله
shiftless U بی وسیله
R/W head U وسیله
makeshift U وسیله
medium U وسیله
inducement U وسیله
inducements U وسیله
utensil U وسیله
mediums U وسیله
facility U وسیله
device U وسیله
means U وسیله
resource U وسیله
tool U وسیله
devices U وسیله
resourc U وسیله
whereby U به وسیله ان
instrument U وسیله
utensils U وسیله
timing device U وسیله
accessory U وسیله یدکی
accessory U وسیله جانبی
excitant U وسیله القاء
receiving apparatus U وسیله برقی
handle U وسیله لمس
escape mechanism U وسیله فرار
handles U وسیله لمس
desktrop accessory U وسیله رومیزی
electroreceptive device U وسیله برقی
dormant U وسیله تاخیری
current consuming device U وسیله برقی
facility U امکان وسیله
ends and means U هدف و وسیله
vibrator U وسیله ارتعاش
gudgeon U وسیله تطمیع
head cleaning device U وسیله هد پاک کن
instrument U وسیله سند
hereto <adv.> U بدین وسیله
inputted U وسیله ورودی
input U وسیله ورودی
scourge U وسیله تنبیه
cosmetics U وسیله ارایش
leverage U وسیله نفوذ
fillip U وسیله تحریک
cosmetic U وسیله ارایش
fillips U وسیله تحریک
recourse U وسیله توسل
thereby U بدان وسیله
units U وسیله جانبی
unit U وسیله جانبی
hereby U بدین وسیله
devices U وسیله جانبی
copula U وسیله اتصال
copulas U وسیله اتصال
duster U وسیله گردگیری
ancillary equipment U وسیله جانبی
antifriction device U وسیله ضد اصطکاک
dusters U وسیله گردگیری
vehicle U وسیله حمل
vehicles U وسیله حمل
attack plotter U وسیله ردنگار
airborne vehicle U وسیله هوابرد
access control U وسیله امنیتی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com