English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
check-points U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points U علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
points U پلاتین دلکو
points U قطبهای پلاتین
at all points U درهمه جا
at all points U در همه نقاط
points of view U دیدگاه
points of view U نقطه نظر
talking points U نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
decimal points U ممیز
decimal points U ممیز اعشاری
decimal points U ممیز اعشار
decimal points U نقطه اعشار
boiling points U نقطه جوش
boiling points U عصبانیت
quadrantal points U نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
pressure points U نقطههای گیرنده فشار
p is nine points of the law U تصرف شرط عمده مالکیت است
needle points U نوکهای سوزنی
loss on points U باخت با امتیاز
lagrangian points U نقاط لاگرانژی
vital points U نقاط حساس بدن
key points U نقاط مهم
match points U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match points U اخرین امتیاز
boiling points U نقطه غلیان
boiling points U درجه جوش
points of view U نظریه
points of view U دید
interactional points U نقاط تلاقی
ignition points U پلاتین
crossing points U نقطه تلاقی
crossing points U محل برخورد دو خط
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
cardinal points U جهات اصلی
awarding of points U امتیاز دادن
contact points U نوکهای کنتاکت
design points U ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
fourteen points U اصول چهارده گانه
points of view U لحاظ
key points U نقاط حساس
intermediate points U جهات میانی
intercardinal points U جهات فرعی
interactional points U نقاط تماس
ignition points U پلاتین دلکو
fourteen points U طرح برنامهای برای صلح که "وودرو ویلسن " رئیس جمهور امریکا در 8 ژانویه 8191 ضمن خطابهای به کنگره امریکا اعلام کرد و درواقع پیامی به کلیه ملل ودول جهان تلقی شد
cardinal points U چهار جهت اصلی
quadrantal points U جهات فرعی
rallying points U محل تجمع مجدد
To score points. U امتیاز آوردن ( ورزش )
To win on points. U با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
turning points U نقطه چرخش
freezing points U درجه یخ بندان
freezing points U نقطه انجماد
distance between two points U فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
turning points U نقطه لولای چرخش
turning points U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points U مرحله قاطع نقطه تحول
turning points U نقطه برگشت
exclamation points U این علامت !
exclamation points U علامت تعجب
rallying points U محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
points signal U نقاطعلامتدار
points of sailing U نقاطقایقسواری
sticking points U نکتهیاصلی
direction of points U جهتیاب
sticking points U نکتهی مورد بحث یا منازعه
sticking points U حدی که پس از آن شخص یا چیز از جا حرکت نمیکند
sticking points U مرز ناجنبایی
sticking points U نقطهی عدم تحرک
points of order U اخطار نظامنامهای
win on points U پیروزی با امتیاز
the four cardinal points U جهات اربعه
points motor U موتورپلاتینی
points lever U اهرم پلاتینی
stadia points U تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
manually-operated points U مدیریتدستینقاط
bay with black points U قره کهر
cardinal points effect U اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
cardinal points effect U اثر چهار جهت اصلی
bay with black points U کهر دست وپا مشکی
remote-controlled points U نقطهکنترلازراهدور
all points addressable graphics U نگاره سازی نشان دهی به همه نقاط
all points addressable mode U حالت گرافیکی که در آن هر پیکسل جداگانه قابل آدرس دهی است و رنگ و خصوصیات آن تعریف شده اند
to check off U رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
check U مطالعه کردن
check U سنجیدن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
check off U تغییرروش بازی درتجمع
check out U تصفیه حساب کردن
check out U بازدیدعمل و خصلت جنگ افزار
to check out something U چیزی را بررسی یا امتحان کردن
to check in U نام نویسی کردن [هتل]
Please check the ... لطفا ... را کنترل کنید.
in check <idiom> U غیرقابل کنترل
second check U بررسی نهایی
check up U معاینه کردن
check up U رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
check U ارزیابی کردن
check U تحقیق کردن
check U بررسی کردن
check U تجزیه کردن
check U محک زدن
check U عیار گرفتن
second check U بررسی دوباره
check U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
check U نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
check U محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check U خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
check U چاپ گرفتند وضعیت داده و برنامه در یک نقط ه بررسی
check U امتحان
check U امتحان کردن بازرسی
check U سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check-in U وارد شدن
check U مقابله
check U مقابله کردن بررسی
check-up U بازبینی
check U مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check U رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check U او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check-up U کنترل کردن
check-up U کنترل
check in U وارد شدن
check U اجرای خشک یک برنامه
check-up U بازبینی کردن
check U خطا یا توقف کوچک در فرآیند
check U یک بیت از کلمه دودویی که برای بررسی هر بیتی به کار می رود
check U کیش
check U جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check in U نام نویسی کردن مراسم ورود
check U حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
check U اطمینان از صحت چیزی
check U بازرسی کردن
check U دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
check U دریچه تنظیم
check U چک بانک
check U نشان گذاردن
check U تطبیق کردن
check U بررسی کردن
check U بررسی
check U مقابله کردن مقابله
check U سرزنش کردن رسیدگی کردن
check U ممانعت کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check U تطبیق
check-in U نام نویسی کردن مراسم ورود
check U منع
check U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check U چک
check U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
check U جلوگیری کردن از
check U بازرسی شد
check U و شدن بوی شکار
check U وارسی
pay check U چک حقوق
parity check U مقابله ایستایی
reasonableness check U بررسی و کنترل معقولانه و مستدل
poke check U فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
priority of check U تقدم کیش
programmable check U مقابله برنامه ریزی شده
programmed check U مقابله برنامه ریزی شده
programmed check U بررسی برنامه ریزی شده
reasonableness check U بررسی معقول بودن
range check U بررسی محدوده
perpetual check U کیش دایم
parity check U مقابله توازن
limit check U بررسی حدی
limit check U مقابله حدود
check-ins U وارد شدن
check-ins U نام نویسی کردن مراسم ورود
cross check U بررسی متقابل
cross-check U بررسی متقابل
spot check U مقابله موضعی
spot check U بررسی موضعی
spot check U بطور چند در میان ازمودن
marginal check U مقابله مرزی
machine check U برسی ماشین
parity check U بررسی توازن
parity check U مقابله کردن توازن
overflow check U مقابله سرریز
overflow check U بررسی سرریز
overflow check U بررسی سرریزی
odd even check U بررسی فرد و زوج
odd even check U مقابله فرد و زوج
modulo n check U مقابله به پیمانه
marginal check U برسی مرزی
indian check U سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
identity check U بازرسی شناسنامه
double check U کیش دوبل
security check U چکامنیتی
check-rail U ریلتنظیم
rain check U نوید یا قول دعوت بعدی
rain check U بلیط باران
rain check U بلیط مجانی یا مجدد
visual check U مقابله بصری
visual check U مقابله دیداری
check sweeping U مین روبی ازمایشی
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
identity check U بررسی هویت
double-check U کیش دوبل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com