Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stop
U
توقف انجام کار
stopped
U
توقف انجام کار
stopping
U
توقف انجام کار
stops
U
توقف انجام کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bar
U
توقف کسی برای انجام کاری
bars
U
توقف کسی برای انجام کاری
inhibit
U
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
inhibits
U
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
dynamic
U
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamically
U
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
break down
U
توقف انجام کار به علت خطای مکانیکی
go to sleep
U
اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود
to stop
[doing something]
U
توقف کردن
[از انجام کاری]
to pause
U
[برای مدت کوتاهی]
در انجام کاری توقف کردن
Other Matches
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
stand fast
U
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
interrupt
U
توقف
pause
U
توقف
interrupts
U
توقف
stopping
U
توقف
interrupting
U
توقف
cessation
U
توقف
park
U
توقف
stopped
U
توقف
stop
U
توقف
halts
U
توقف
stops
U
توقف
halted
U
توقف
halt
U
توقف
stand
U
توقف
interruptions
U
توقف
interruption
U
توقف
flag stop
U
توقف
insolvency
U
توقف
parks
U
توقف
parked
U
توقف
tarriance
U
توقف
pauses
U
توقف
stopple
U
توقف
suspension
U
توقف
stoppage
U
توقف
pausing
U
توقف
stoppages
U
توقف
paused
U
توقف
suspension of payment
U
توقف
stop code
U
کد توقف
commorant
U
توقف
syncope
U
توقف
suspensions
U
توقف
ceased
U
ایست توقف
ceases
U
ایست توقف
closes
U
ایست توقف
to sojourn
[formal]
[in a place as a visitor]
U
توقف کردن
bankruptcies
U
توقف بازرگان
idle period
U
زمان توقف
close
U
ایست توقف
payment stopped
U
توقف پرداخت
cease
U
ایست توقف
lay by
U
منطقه توقف
stop bit
U
بیت توقف
lay-by
U
منطقه توقف
lay-bys
U
منطقه توقف
stop mechanism
U
مکانیزم توقف
bankruptcy
U
توقف بازرگان
closest
U
ایست توقف
hemostasis
U
توقف خونریزی
dead halt
U
توقف مطلق
halting place
U
توقف گاه
stop instruction
U
دستورالعمل توقف
slack
U
توقف درحرکت
halt instruction
U
دستورالعمل توقف
come down gracefully
U
توقف منضبط
ceasing
U
ایست توقف
break point
U
نقطه توقف
stayed
U
توقف مکث
stay
U
توقف مکث
stay
U
توقف کردن
no waiting
U
توقف ممنوع
parked
U
محل توقف
slackest
U
توقف درحرکت
slacks
U
توقف درحرکت
break key
U
کلید توقف
carport
U
توقف گاه
closer
U
ایست توقف
stop sign
U
علامت توقف
ports of call
U
بندر توقف
port of call
U
بندر توقف
park
U
محل توقف
failure
U
توقف کردن
stayed
U
توقف کردن
failures
U
توقف کردن
thermal critical point
U
نقطه توقف
program stop
U
توقف برنامه
nonstop
U
بدون توقف
sudden stoppage
U
توقف ناگهانی
parking place
U
جایگاه توقف
down time
U
زمان توقف
black induction
U
توقف القا
stopcocks
U
وسیله توقف
stopcock
U
وسیله توقف
no parking
U
توقف ممنوع
stoppage of the game
U
توقف بازی
continuously
U
بدون توقف
bar stop
U
توقف میله
suspensive
U
درحال توقف
until stop
[up to the stop]
U
تا جای توقف
parks
U
محل توقف
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
queries
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
measure
U
توقف رخ دادن چیزی
no end
<idiom>
U
پی درپی بدون توقف
off one's back
<idiom>
U
توقف آزار رساندن
a thorugh train
U
قطار بدون توقف
stop over
U
توقف کوتاه مدت
avast
U
ایست توقف کنید
stop dead/cold
<idiom>
U
سریع توقف کردن
stop off
<idiom>
U
توقف بین راه
whoa
U
امر به توقف دادن
pull up
U
توقف کردن
[اتومبیل]
slow-down
<idiom>
U
به توقف کامل نرسیدن
cardiac arrest
U
توقف ناگهانی قلب
machine idle time
U
زمان توقف ماشین
preventing
U
توقف رخ دادن چیزی
stop
U
ایستادن توقف کردن
prevents
U
توقف رخ دادن چیزی
hover
U
درحال توقف پر زدن
block
U
توقف رویدادن چیزی
hovers
U
درحال توقف پر زدن
termination
U
خاتمه دادن یا توقف
blocked
U
توقف رویدادن چیزی
hang-ups
U
معوق شدن توقف
hang-up
U
معوق شدن توقف
blocks
U
توقف رویدادن چیزی
stopped
U
ایستادن توقف کردن
time in
U
ادامه بازی پس از توقف
machine down time
U
زمان توقف ماشین
prevented
U
توقف رخ دادن چیزی
rest
U
توقف فرمان ازاد
hovered
U
درحال توقف پر زدن
stopping
U
ایستادن توقف کردن
hold back
U
توقف مانع شدن
rests
U
توقف فرمان ازاد
shut down point
U
نقطه توقف تولید
stops
U
ایستادن توقف کردن
cardiac arrests
U
توقف ناگهانی قلب
prevent
U
توقف رخ دادن چیزی
hang up
U
معوق شدن توقف
dwelled
U
ساکن شدن زمان توقف
outer fix
U
محوطه توقف خارجی هواپیما
dwelled
U
محل توقف توقفگاه استراحت
dwells
U
محل توقف توقفگاه استراحت
dwells
U
ساکن شدن زمان توقف
stop
U
توقف منزلگاه بین راه
interactive
U
نقاط توقف را تنظیم کند
adjustable stop
U
توقف قابل تنظیم
[مهندسی]
hold
U
دریافت کردن گرفتن توقف
protect
U
توقف آسیب دیدن چیزی
protects
U
توقف آسیب دیدن چیزی
snowplow
U
توقف با بردن پاشنه ها بعقب
intercity train
U
قطار بین شهری با توقف
protecting
U
توقف آسیب دیدن چیزی
checked
U
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
checks
U
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
holds
U
دریافت کردن گرفتن توقف
dwell
U
ساکن شدن زمان توقف
signal boxes
U
توقف گاه متصدی علائم
powers
U
توقف منبع تغذیه الکتریکی
hole high
U
توقف گوی در کنار سوراخ
signal box
U
توقف گاه متصدی علائم
powering
U
توقف منبع تغذیه الکتریکی
interval
U
توقف کوتاه بین دو عمل
powered
U
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
U
توقف منبع تغذیه الکتریکی
jump stop
U
توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
check
U
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
give pause to
<idiom>
U
باعث توقف وفکر شدن
hangup
U
توقف ناگهانی برنامه جاری
nonprogrammed halt
U
توقف برنامه ریزی نشده
stopped
U
توقف منزلگاه بین راه
stopping
U
توقف منزلگاه بین راه
stops
U
توقف منزلگاه بین راه
lie to
U
درجهت باد توقف کردن
lay over
U
در نیمه راه توقف کردن
dwell
U
محل توقف توقفگاه استراحت
continuous
U
آنچه بدون توقف ادامه یابد
ramp
U
منطقه اصلی توقف هواپیما درفرودگاه
phaseout
U
توقف کار یا فراوری بطور مرحلهای
jam
U
توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
ramps
U
منطقه اصلی توقف هواپیما درفرودگاه
jammed
U
توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
How long does the train stop here?
U
چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
run on
U
ادامه دادن متن بدون توقف
jams
U
توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
printed
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
Does the train stop in London?
U
آیا قطار در لندن توقف دارد؟
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com