English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sell out U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-out U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-outs U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
loss leader U بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
sold U فروخته شده بفروش رفته
cost of sales U قیمت تمام شده کالای فروش رفته
damped wave U موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number U عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set). U آفتاب رفته است ( رفته بود )
dwindle U رفته رفته کوچک شدن
dwindled U رفته رفته کوچک شدن
dwindles U رفته رفته کوچک شدن
dwindling U رفته رفته کوچک شدن
to peter out U رفته رفته کوچک شدن
Jerry builder U بساز و بفروش
They ripped off his medals . U مدال هایش را از سینه اش کندند
his kidnegs have gone w U گرده هایش درست کارنمیکنند
blood sprang to his cheeks U خون درگونه هایش دوید
sell U فروختن بفروش رفتن
to work off U بفروش رساندن اب کردن
sells U فروختن بفروش رفتن
selling U فروختن بفروش رفتن
He was wearing his decorations . U نشان هایش را به سینه زده بود
palmipede U پرندهای که پنجه هایش پرده دارد
he ia as leanas a rake U ازلاغری دنده هایش رامیتوان شمرد
A tree is known by its fruit . <proverb> U درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
such goods will sell very high U اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
soft sell U بانرمی وملایمت بفروش رساندن
to go off U بفروش رفتن نتیجه دادن
She was crying over her misfortunes. U ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
work off U از شر چیزی خلاص شدن بفروش رساندن
products customarily found in a pharmacy U کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
piece goods U کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
to i.a person for his actions U کسیرا ازمسئولیت قانونی دربرابر کرده هایش رهاکردن
atlas U قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
atlases U قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
If you want to sell your car , I am your man . U اگر می خواهی اتوموبیلت را بفروش من مرد خریدم
New and used cars are sold here . U انواع اتوموبیل های نو وکهنه بفروش می رسد
cross-window U [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate U تمام شدن تمام کردن
terminated U تمام شدن تمام کردن
terminates U تمام شدن تمام کردن
DIF file U استاندارد de fouto که روشی که صفحه گسترده فرمولها و داده هایش را در فایل ذخیره میکند بیان میکند
passes U بلیط
pass U بلیط
elder hard U سر بلیط
passed U بلیط
tickets U بلیط
ticket U بلیط
complimentary U بلیط افتخاری
return ticket U بلیط دوسره
rain check U بلیط باران
8 oclock sharp . On the stroke of 8. U بلیط دوسره
hares U مسافر بی بلیط
hare U مسافر بی بلیط
season ticket U بلیط فصلی
meal tickets U بلیط غذا
tickets U بلیط منتشرکردن
ticket U بلیط منتشرکردن
stubbed U ته بلیط کوتوله
season tickets U بلیط فصلی
return tickets U بلیط دوسره
trip ticket U بلیط مسافرت
tokens U بلیط ورود
commutation ticket U بلیط با تخفیف
meal ticket U بلیط غذا
deadhead U بی بلیط سفرکردن
stubbing U ته بلیط کوتوله
stub U ته بلیط کوتوله
booking clerk U بلیط فروش
token U بلیط ورود
stubs U ته بلیط کوتوله
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
show your ticket to him U بلیط خودراباونشان دهید
box office U باجه بلیط فروشی
to queue [line] up for tickets U برای بلیط در صف ایستادن
cards U کارت ویزیت بلیط
ticket U بلیط دار کردن
tickets U بلیط دار کردن
box offices U باجه بلیط فروشی
card U کارت ویزیت بلیط
return ticket U بلیط رفت و برگشت
rain check U بلیط مجانی یا مجدد
day return U بلیط رفتو برگشت
bookable U بلیط هواپیما-صندلیتئاتر رزروشده
deadhead U کسیکه بدون بلیط سوار
There are no tickets available for tonight . U بلیط برای امشب موجود نیست
this ticket admits one U با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
There are a few tickets left for tonight . U چند بلیط برای امشب مانده
box offices U گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
box office U گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
show him your ticket U بلیط خودرا باو نشان دهید
grilles U شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
grille U شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
travel agents U بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agent U بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
fare dodger U کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
gatecrasher U کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrashers U کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
rain check <idiom> U بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
by degrees <adv.> U رفته رفته
departed U رفته
thrawart U در رفته
short tempered U از جا در رفته
dislocated U در رفته
frenetical U از جا در رفته
gradually U رفته رفته
bit by bit <adv.> U رفته رفته
in process of time U رفته رفته
gradually <adv.> U رفته رفته
by inches U رفته رفته
inchmeal U رفته رفته
red-hot U ازجادر رفته
pulled U تحلیل رفته
he knew that i had gone U او میدانست که من رفته ام
sunken U فرو رفته
defunct U ازبین رفته
all in all U روی هم رفته
overalls U رویهم رفته
overall U رویهم رفته
averaged U روی هم رفته
first and last U روی هم رفته
day a day U روی هم رفته
unbridle U مهاردر رفته
deep-set U فرو رفته
consumptive U تحلیل رفته
truncated soil U خاک رو رفته
smudgier U رنگ و رو رفته
frenzied U ازجا در رفته
averagly U روی هم رفته
consumptives U تحلیل رفته
retreating forehead U پیشانی تو رفته
it has escaped my remembrance U از خاطرم رفته
emaciated U گوشت رفته
on a par U روی هم رفته
frantic U ازکوره در رفته
in the lump U روی هم رفته
in the a U روی هم رفته
iam bored U حوصله ام سر رفته
smudgiest U رنگ و رو رفته
smudgy U رنگ و رو رفته
windswept U بر باد رفته
weatherbeaten U رنگ و رو رفته
by and large <idiom> U روی هم رفته
all told U روی هم رفته
i have been to paris U پاریس رفته ام
madding U از کوره در رفته
average U روی هم رفته
chafed U پوست رفته
neatest U شسته و رفته
extinct U ازبین رفته
I'm glad he's gone. U خوشحالم که او رفته.
altogether U روی هم رفته
pallid U رنگ رفته
off shade U رنگ رفته
appointed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
deployed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
inserted <adj.> <past-p.> U بکار رفته
installed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
applied <adj.> <past-p.> U بکار رفته
averaging U روی هم رفته
averaged U روی هم رفته
neater U شسته و رفته
averages U روی هم رفته
gone <adj.> U از دست رفته
on average [on av.] U روی هم رفته
jitters U از کوره در رفته
exhausted U تحلیل رفته
away U غایب رفته
cavetto U [پخی تو رفته]
overseen U غلط رفته
neat U شسته و رفته
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
he must have gone U باید رفته باشد
he is off to the war U رفته است به جنگ
paler U رنگ رفته بی نور
neater U شسته و رفته مرتب
As limp as a rag. U شل واز حال رفته
palest U رنگ رفته بی نور
immersed in debt U فرو رفته در فرض
income forgone U درامداز دست رفته
The child [kid,baby] has taken after her mother. بچه به مادرش رفته.
furibund U اشفته ازجادر رفته
pale U رنگ رفته بی نور
go out the window <idiom> U اثرش از بین رفته
advanced pawn U پیاده پیش رفته
powering U توان از دست رفته
power U توان از دست رفته
He is on leave of absence . U مرخصی رفته است
powers U توان از دست رفته
powered U توان از دست رفته
lost U از دست رفته ضایع
ha-ha U دیوار فرو رفته
washed up U بکلی تحلیل رفته
forged side U سطح فرو رفته
lorn U از دست رفته بربادرفته
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
tacky U رنگ ورو رفته
neat U شسته و رفته مرتب
neatest U شسته و رفته مرتب
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com