English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
truster U اطمینان کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
confident test U ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
reliability U اطمینان قابلیت اطمینان
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
certainties U اطمینان
instable U بی اطمینان
certainty U اطمینان
certitude U اطمینان
assurances U اطمینان
confidences U اطمینان
assurance U اطمینان
security U اطمینان
confidence U اطمینان
safety U اطمینان
sureties U اطمینان
surety U اطمینان
assuredness U اطمینان
trust U اطمینان
trusted U اطمینان
trusts U اطمینان
trustingly U با اطمینان
fideism U اطمینان
affiance U اطمینان
certes U اطمینان
confidence limit U حد اطمینان
confidence belt U کمربند اطمینان
reassurance U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان افرینی
reassurances U اطمینان مجدد
reassurance U اطمینان افرینی
insures U اطمینان یافتن
ensuring U اطمینان یافتن
safety belt U کمربند اطمینان
safety belts U کمربند اطمینان
confidence level U درجه اطمینان
ensures U اطمینان یافتن
confidence interval U فاصله اطمینان
confidence limits U حدود اطمینان
insuring U اطمینان یافتن
confidence coefficicent U ضریب اطمینان
insurance stockage U ذخیره اطمینان
failure safety U قابلیت اطمینان
reliability U قابلیت اطمینان
unpromising U غیرقابل اطمینان
fire escapes U پلکان اطمینان
fire escape U پلکان اطمینان
unreliability U عدم اطمینان
fiducial interval U فاصله اطمینان
figure on اطمینان داشتن
coefficient of safety U ضریب اطمینان
interval confidence U دامنه اطمینان
factor of safety U عامل اطمینان
positiveness U قطعیت اطمینان
level of confidence U سطح اطمینان
trustful U معتمد اطمینان
sicker U قابل اطمینان
reliability U قابل اطمینان
liable U قابل اطمینان
uncertainty U عدم اطمینان
uncertainties U عدم اطمینان
factor of safety U ضریب اطمینان
interval confidence U فاصله اطمینان
i'll warrant U اطمینان میدهم
confided U اطمینان کردن
confide U اطمینان کردن
safe valve U دریچه اطمینان
safety fuse U فیوز اطمینان
safety glass U شیشه اطمینان
safety hook U قلاب اطمینان
safety lamp U چراغ اطمینان
safety plug U پولک اطمینان
accredit U اطمینان کردن
safety valve U دریچه اطمینان
reliable U قابل اطمینان
confides U اطمینان کردن
relief valve U شیر اطمینان
aplomb U اطمینان بخود
bleeder valve U شیر اطمینان
quality assurance U اطمینان از کیفیت
cretain U تاحدی اطمینان
solids U قابل اطمینان
reliability U قابلیت اطمینان
solid U قابل اطمینان
trusty U اطمینان بخش
valid U قابل اطمینان
dependability U قابلیت اطمینان
overconfidence U اطمینان بیش از حد
accrediting U اطمینان کردن
assuring U اطمینان دادن
safety-valve U دریچه اطمینان
dependable U قابلیت اطمینان
assurer U اطمینان دهنده
assuror U اطمینان دهنده
coniviction U عقیده اطمینان
limits of confidence U حدود اطمینان
ensure U اطمینان یافتن
assurance factor U ضریب اطمینان
safety-valves U دریچه اطمینان
ensured U اطمینان یافتن
confidingly U از روی اطمینان
accredits U اطمینان کردن
play up U اطمینان دادن به
reputable U قابل اطمینان
assurable U قابل اطمینان
assures U اطمینان دادن
assure U اطمینان دادن
trusts U اطمینان پشت گرمی
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
trusted U اطمینان پشت گرمی
checks U اطمینان از صحت چیزی
trust U اطمینان پشت گرمی
misgiving U عدم اطمینان ترس
misgivings U عدم اطمینان ترس
checked U اطمینان از صحت چیزی
fiduciary U اطمینان بخش ثقه
check U اطمینان از صحت چیزی
qualm U عدم اطمینان بیم
safe yield U بده قابل اطمینان
qualms U عدم اطمینان بیم
safest U صحیح اطمینان بخش
safes U صحیح اطمینان بخش
area of uncertainity U منطقه عدم اطمینان
safe U صحیح اطمینان بخش
safer U صحیح اطمینان بخش
trusty U موتمن مورد اطمینان
ultimate factor of safety U ضریب اطمینان اختیاری
mistrust U اطمینان نکردن به فن داشتن
reassure U دوباره اطمینان دادن
persuasion U اطمینان عقیده دینی
reassures U دوباره اطمینان دادن
reliability U قابلیت اطمینان اعتبار
mistrusted U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting U اطمینان نکردن به فن داشتن
reasure U دوباره اطمینان یا قوت
mistrusts U اطمینان نکردن به فن داشتن
persuasions U اطمینان عقیده دینی
reassured U دوباره اطمینان دادن
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
i assured him of that U به او در این باره اطمینان دادم
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
to believe in somebody [something] U اطمینان داشتن به کسی [چیزی]
bleeder type steam engine U ماشین بخار با شیر اطمینان
anti flood valve U شیر اطمینان مانع طغیان
trut U اطمینان داشتن توکل کردن
vouch U اطمینان دادن تایید کردن
quality assurance U عملیات اطمینان از کیفیت جنس
unreliable U غیر قابل اطمینان نامعتبر
accredit U مورد اطمینان بودن یا شدن
i rely or your secrecy U من به رازداری شما اطمینان میکنم
avouch U اقرار کردن اطمینان دادن
accrediting U مورد اطمینان بودن یا شدن
accredits U مورد اطمینان بودن یا شدن
dependable U قابل اطمینان مورد اعتماد
swear by <idiom> U کاملا از چیزی اطمینان داشتن
i reckon U اطمینان به دوستی کسی داشتن
authentication U اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
mistrustfully U ازروی بدگمانی از روی عدم اطمینان
confidence man U کسی که از اطمینان دیگرسوء استفاده میکند
life is not worth an hour's p U ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
control U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
I'm sure we can come to some arrangement. U من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
sail in U با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
controlling U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controls U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
chunking along U عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
maintains U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
measure U عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
bank on <idiom> U اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
maintained U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintain U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
balance U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
balances U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
arithmetic U عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. U هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
tests U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
verification U بررسی هرکلیدبرای اطمینان ازاعتبار آن برای یک برنامه کاربردی خاص
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
acatalectic U قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
tested U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
test U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
aligner U وسیلهای که از صاف بودن کاغذ در چاپگر اطمینان حاصل میکند
synchronising U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronised U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
protection U اطمینان از اینکه داده توسط کاربر نامجاز کپی نشده است
sync U باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
synchronises U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
dry run U اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
synchronization U باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
synchronize U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronizes U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com