English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assure U اطمینان دادن
assures U اطمینان دادن
assuring U اطمینان دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
reassure U دوباره اطمینان دادن
reassured U دوباره اطمینان دادن
reassures U دوباره اطمینان دادن
vouch U اطمینان دادن تایید کردن
avouch U اقرار کردن اطمینان دادن
play up U اطمینان دادن به
Other Matches
confident test U ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
reliability U اطمینان قابلیت اطمینان
assurance U اطمینان
trusts U اطمینان
surety U اطمینان
sureties U اطمینان
confidences U اطمینان
trusted U اطمینان
trust U اطمینان
confidence U اطمینان
certitude U اطمینان
assurances U اطمینان
certainty U اطمینان
instable U بی اطمینان
security U اطمینان
certainties U اطمینان
safety U اطمینان
certes U اطمینان
assuredness U اطمینان
trustingly U با اطمینان
affiance U اطمینان
fideism U اطمینان
confidence limit U حد اطمینان
solids U قابل اطمینان
solid U قابل اطمینان
limits of confidence U حدود اطمینان
assurer U اطمینان دهنده
level of confidence U سطح اطمینان
liable U قابل اطمینان
sicker U قابل اطمینان
interval confidence U دامنه اطمینان
coefficient of safety U ضریب اطمینان
overconfidence U اطمینان بیش از حد
bleeder valve U شیر اطمینان
assurance factor U ضریب اطمینان
assurable U قابل اطمینان
reliable U قابل اطمینان
assuror U اطمینان دهنده
confidingly U از روی اطمینان
positiveness U قطعیت اطمینان
safety-valves U دریچه اطمینان
safety-valve U دریچه اطمینان
dependable U قابلیت اطمینان
interval confidence U فاصله اطمینان
insurance stockage U ذخیره اطمینان
fiducial interval U فاصله اطمینان
reliability U قابلیت اطمینان
confidence interval U فاصله اطمینان
factor of safety U عامل اطمینان
factor of safety U ضریب اطمینان
confidence level U درجه اطمینان
dependability U قابلیت اطمینان
cretain U تاحدی اطمینان
confidence limits U حدود اطمینان
reliability U قابل اطمینان
confidence coefficicent U ضریب اطمینان
confidence belt U کمربند اطمینان
i'll warrant U اطمینان میدهم
trustful U معتمد اطمینان
trusty U اطمینان بخش
safety belt U کمربند اطمینان
reputable U قابل اطمینان
safety belts U کمربند اطمینان
reassurance U اطمینان مجدد
reassurance U اطمینان افرینی
reassurances U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان افرینی
valid U قابل اطمینان
figure on اطمینان داشتن
coniviction U عقیده اطمینان
safety plug U پولک اطمینان
fire escape U پلکان اطمینان
truster U اطمینان کننده
accredits U اطمینان کردن
ensure U اطمینان یافتن
confide U اطمینان کردن
ensured U اطمینان یافتن
confided U اطمینان کردن
relief valve U شیر اطمینان
safe valve U دریچه اطمینان
unreliability U عدم اطمینان
safety hook U قلاب اطمینان
aplomb U اطمینان بخود
safety glass U شیشه اطمینان
safety fuse U فیوز اطمینان
safety lamp U چراغ اطمینان
unpromising U غیرقابل اطمینان
fire escapes U پلکان اطمینان
ensures U اطمینان یافتن
confides U اطمینان کردن
uncertainties U عدم اطمینان
uncertainty U عدم اطمینان
safety valve U دریچه اطمینان
insures U اطمینان یافتن
ensuring U اطمینان یافتن
reliability U قابلیت اطمینان
failure safety U قابلیت اطمینان
insuring U اطمینان یافتن
accrediting U اطمینان کردن
quality assurance U اطمینان از کیفیت
accredit U اطمینان کردن
trusted U اطمینان پشت گرمی
misgiving U عدم اطمینان ترس
persuasions U اطمینان عقیده دینی
misgivings U عدم اطمینان ترس
mistrust U اطمینان نکردن به فن داشتن
trust U اطمینان پشت گرمی
trusts U اطمینان پشت گرمی
checks U اطمینان از صحت چیزی
persuasion U اطمینان عقیده دینی
checked U اطمینان از صحت چیزی
trusty U موتمن مورد اطمینان
safe U صحیح اطمینان بخش
safer U صحیح اطمینان بخش
check U اطمینان از صحت چیزی
safes U صحیح اطمینان بخش
fiduciary U اطمینان بخش ثقه
qualms U عدم اطمینان بیم
qualm U عدم اطمینان بیم
reliability U قابلیت اطمینان اعتبار
area of uncertainity U منطقه عدم اطمینان
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
reasure U دوباره اطمینان یا قوت
ultimate factor of safety U ضریب اطمینان اختیاری
safest U صحیح اطمینان بخش
safe yield U بده قابل اطمینان
mistrusts U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusted U اطمینان نکردن به فن داشتن
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
to believe in somebody [something] U اطمینان داشتن به کسی [چیزی]
dependable U قابل اطمینان مورد اعتماد
accrediting U مورد اطمینان بودن یا شدن
accredit U مورد اطمینان بودن یا شدن
swear by <idiom> U کاملا از چیزی اطمینان داشتن
anti flood valve U شیر اطمینان مانع طغیان
bleeder type steam engine U ماشین بخار با شیر اطمینان
trut U اطمینان داشتن توکل کردن
accredits U مورد اطمینان بودن یا شدن
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
i assured him of that U به او در این باره اطمینان دادم
quality assurance U عملیات اطمینان از کیفیت جنس
i reckon U اطمینان به دوستی کسی داشتن
i rely or your secrecy U من به رازداری شما اطمینان میکنم
unreliable U غیر قابل اطمینان نامعتبر
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
authentication U اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
confidence man U کسی که از اطمینان دیگرسوء استفاده میکند
life is not worth an hour's p U ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
mistrustfully U ازروی بدگمانی از روی عدم اطمینان
control U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
sail in U با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
controlling U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controls U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
I'm sure we can come to some arrangement. U من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
measure U عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
chunking along U عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
bank on <idiom> U اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
maintained U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintains U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintain U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
balance U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
arithmetic U عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. U هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
balances U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
acatalectic U قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
test U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
verification U بررسی هرکلیدبرای اطمینان ازاعتبار آن برای یک برنامه کاربردی خاص
tests U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
tested U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
aligner U وسیلهای که از صاف بودن کاغذ در چاپگر اطمینان حاصل میکند
synchronizes U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronization U باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
protection U اطمینان از اینکه داده توسط کاربر نامجاز کپی نشده است
synchronising U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronize U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronises U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
sync U باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
synchronised U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
dry run U اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
test U اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
tested U اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
GOSIP U استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
tests U اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
align U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
recoveries U نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
soaks U اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
recovery U نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
soak U اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com