English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to go about U ازجایی به جایی رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
make a beeline for something <idiom> U با عجله به جایی رفتن
to ride on the bus U سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
to languish U هرز رفتن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to chuck out U بیرون انداختن کسی ازجایی
in tow <idiom> U برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
minx U زن هر جایی
inopportuneness U بی جایی
charnel house U جایی که
n tuple U N جایی
someplace U جایی
someplace U یک جایی
wherever U جایی که
inopportunity U بی جایی
shifts U جابه جایی
immutability U پا بر جایی ثبات
shift U جابه جایی
shifted U جابه جایی
banal U همه جایی
commonplace U همه جایی
scratch where it itches U هر جایی را که میخاردبخارانید
gas log U جایی که گازمیسوزد
displacement U جابه جایی
from the outside U از خارج [از جایی]
transposition U جابه جایی
translocation U جابه جایی
drop by <idiom> U بازدید از کسی با جایی
p.of the ways U جایی که بایدیکی ازچندچیزرابرگزید
lie in wait <idiom> U جایی قیم شدن
to hunker down in a place U در جایی پناه بردن
locomotor behavior U رفتار جابه جایی
come from <idiom> U بومی جایی بودن
come back <idiom> U برگشتن به جایی که حالاهستی
displacement of affect U جابه جایی عاطفه
transposition of affect U جابه جایی عاطفه
drive displacement U جابه جایی سائق
to install oneself in a place U در جایی برقرار شدن
I have no place (nowhere) to go. U جایی ندارم بروم
Somewhere in the darkness U جایی در میانی تاریکی
somewhere U یک جایی دریک محلی
synesthesia U جابه جایی حسی
to stay overnight U مدت شب را [جایی] گذراندن
synaesthesia U جابه جایی حسی
stand clear U جایی را ترک کردن
somewheres U یک جایی دریک محلی
locomotion U جابه جایی حرکتی
rettery U جایی که بذرک را می خیسانند
attender U شخص حاضر در جایی
to induct into a seat U در جایی برقرار کردن
boarding houses U جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
lomomote U از جایی بجایی حرکت کردن
parting of the ways U جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
on good turn deserves another U کاسه جایی رودکه بازاردقدح
to the best of ones ability تا جایی که کسی توان آن را دارد
boarding house U جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
get out from under <idiom> U از جایی که شخص دوست نداردفرارکند
berth U جایی که قایق به لنگربسته میشود
berthed U جایی که قایق به لنگربسته میشود
berthing U جایی که قایق به لنگربسته میشود
berths U جایی که قایق به لنگربسته میشود
i am at my wit's end U دیگر عقلم به جایی نمیرسد
i took up where he left U از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
to stay away from something U دور ماندن از چیزی یا جایی
to admit sombody [into a place] U راه دادن کسی [به جایی]
to stay away from something U اجتناب کردن از چیزی یا جایی
break fresh ground <idiom> U از راهی تازه به جایی رسیدن
out of one's element <idiom> U جایی که به شخص تعلق ندارد
to tow a vehicle [to a place] U یدکی کشیدن خودرویی [به جایی]
rotation about ... U دوران دور ... [محوری یا جایی]
strict enclosure U انزوای سخت [در آن حالت یا جایی]
tourist trap <idiom> U جایی که جذب توریست میکند
where no human foot can tread جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
exchanging U جابه جایی داده بین دو محل
to languish U پژولیدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
plate rack U جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
to let the ball do the work U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to keep the ball moving U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to bar somebody from entering the place U مانع کسی وارد جایی شدن
exchanged U جابه جایی داده بین دو محل
Mind your head! U مواظب سرت باش! [که به جایی نخورد]
to decamp U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
to turn back U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn around U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to skive off early [British English] U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
exchange U جابه جایی داده بین دو محل
bone-house U [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
to send home U به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
there is time and place for everything <proverb> U هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
exchanges U جابه جایی داده بین دو محل
to head back U برگشتن [از جایی که دراصل آمده اند]
stamping grounds <idiom> U پاتق ،جایی که شخص بیشتراوقاتش را آنجاست
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
carry U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carrying U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carried U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carries U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
bone dry U جایی که نوشیدن مواد الکلی در آن قدغن است
to a in U باجرات وبابیم مخاطره به جایی داخل شدن
One good turn deserves another . U کاسه جایی رود که باز آید قدح
breeding grounds U جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
to languish U ضایع شدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to languish U فاسد شدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
breeding ground U جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
an accessible place U جایی که راه یافتن بدان ممکن است
varicosity U جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
pentarch U یکی از پنج تن مردمی که در جایی حکومت کنند
souvenir U یادگاری [وقتی که کسی از جایی با خود می آورد]
tie down <idiom> U منع کردنکسی درانجام کاری یارفتن به جایی
to retire from [to] a place U از [به] جایی کناره گیری کردن [یا منزوی شدن]
housebreaker U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
picklock U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
cat burglar U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
burglar U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
to take the a U بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
hang up <idiom> U جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
intruder U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
The library is the obvious place for the after-dinner hours. U کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
rug delivery U [جابه جایی و حمل فرش به محل خرید یا فروش]
altar-steps U [بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
flag station U جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
dump U جابه جایی داده از یک وسیله یافضای ذخیره سازی به چاپگر
altar-stair U [بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
no-show <idiom> U شخصی که جایی را رزرو میکندولی نه آن را کنسل ونه آن را استفاده میکند
funny bone <idiom> U جایی پشت آرنج که موقع ضربه سوزش وخارش میکند
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
scarf weld U جایی که دو میل اهن را نیم ونیم کرده باهم جوش داده باشند
overlaps U جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlapped U جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlap U جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
regional breakpoint U نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
inserting U مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
inserts U مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
insert U مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
gas fittings U اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
to vote plump U رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
to buzz off U گم شدن [به چاک زدن] [دور شدن] [از جایی یا کسی]
colony U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
to prospect for gold U جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
snitching U کش رفتن
twiddle U ور رفتن
gang U رفتن
twiddled U ور رفتن
retrograde U پس رفتن
meddled U ور رفتن
meddles U ور رفتن
twiddles U ور رفتن
gangs U رفتن
snipped U کش رفتن
filch U کش رفتن
to whisk away or off U رفتن
niggles U ور رفتن
niggled U ور رفتن
niggle U ور رفتن
filched U کش رفتن
filches U کش رفتن
filching U کش رفتن
twiddling U ور رفتن
meddle U ور رفتن
going U رفتن
regress U پس رفتن
admitting U رفتن
admit U رفتن
retire U پس رفتن
crawl U رفتن
short-change U کش رفتن
shrink U اب رفتن
retires U پس رفتن
crawled U رفتن
crawls U رفتن
short-changed U کش رفتن
shrinks U اب رفتن
short-changes U کش رفتن
admits U رفتن
pilfer U کش رفتن
pilfered U کش رفتن
regressed U پس رفتن
shrinking U اب رفتن
regressing U پس رفتن
regresses U پس رفتن
retract U تو رفتن
retracted U تو رفتن
retracting U تو رفتن
retracts U تو رفتن
receding U پس رفتن
recedes U پس رفتن
receded U پس رفتن
recede U پس رفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com