English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
appertain U اختصاص داشتن
appertained U اختصاص داشتن
appertaining U اختصاص داشتن
appertains U اختصاص داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
reserve U نگه داشتن اختصاص دادن
reserves U نگه داشتن اختصاص دادن
reserving U نگه داشتن اختصاص دادن
Other Matches
dynamically U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamic U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
apanage U اختصاص داشت
appropriate U اختصاص دادن
appropriating U اختصاص دادن
allocated U اختصاص یافته
appropriation U اختصاص بودجه
allocating U اختصاص دادن
allot U اختصاص دادن
assign U اختصاص دادن
allocate U اختصاص دادن
memory allocation U اختصاص حافظه
to set apart U اختصاص دادن
appropriates U اختصاص دادن
resource allocation U اختصاص منبع
appropriated U اختصاص دادن
allocates U اختصاص دادن
allocate U اختصاص دادن
provided <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
specialty U اختصاص کیفیت ویژه
appropriated <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
speciality U اختصاص کیفیت ویژه
laid on <past-p.> U اختصاص داده شده
specialities U اختصاص کیفیت ویژه
permanent oppointment U اختصاص دایمی به یک یکان
reservation of a right U اختصاص حقی به خود
attached <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
allotted <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
allocated <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
assigned <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
appropriator U بخود اختصاص دهنده
indigenousness U اختصاص بیک اب و خاک
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
endemicity U اختصاص بیک قوم یادیار
dedicating U اختصاص دادن وقف کردن
intervert U بخود اختصاص دادن برگرداندن
reserves U ذخیره کردن اختصاص دادن
dedicate U اختصاص دادن وقف کردن
reserving U ذخیره کردن اختصاص دادن
dedicates U اختصاص دادن وقف کردن
reserve U ذخیره کردن اختصاص دادن
assign U قلمداد کردن اختصاص دادن
earmark U نشان کردن اختصاص دادن
earmarks U نشان کردن اختصاص دادن
devote U اختصاص دادن فدا کردن
devoting U اختصاص دادن فدا کردن
allocating U تقسیم کردن اختصاص دادن
allocate U تقسیم کردن اختصاص دادن
assigned U قلمداد کردن اختصاص دادن
devotes U اختصاص دادن فدا کردن
assigns U قلمداد کردن اختصاص دادن
assigning U قلمداد کردن اختصاص دادن
allocates U تقسیم کردن اختصاص دادن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
appropriation U اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
appropriation U قصدتملک و بخود اختصاص دادن مال مسروقه
allottee U کسیکه چیزی باو اختصاص داده شده
promptbook U نسخه نمایشنامه که به سوفلور نمایش اختصاص دارد
available U لیست حافظه اختصاص داده نشده و منابع در سیستم
filename U کد مشخصات دیسکت که به برنامه اختصاص داده شده است
parnassian U نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
bed credit U تعداد تختخوابی که دربیمارستان به هر یکان یاسازمان اختصاص داده میشود
multiplex U روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد
allocations U سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
allocation U سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
dynamically U سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
dynamic U سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
paging U که آدرس به آنها اختصاص داده میشود و در صورت نیاز فراخوانی می شوند
storage U نحوه اختصاص حافظه به کاربران مختلف , مثل برنامه ها , متغیرها, داده ,.....
ambitus U [اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
paphian U وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
statement U عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
statements U عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
blast U آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blasts U آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
uncommitted logic array U جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
applied U هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
hierarchical communications system U روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
deallocate U آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
boundary U ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
boundaries U ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
preventive justice U قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
TDS U سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
maps U با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
map U با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
manager U بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
managers U بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
average propensity to save U میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average propensity to consume U میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
fractional U اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
window U پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
mastered U کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master U کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
masters U کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
dedication U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
cpu time U مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
transaction U سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
allocating U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
allocates U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
fragmentation U حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
paging U فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
renumber U خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
paged address U که بعد شماره صفحه به آنها اختصاص داده میشود. آدرسهای حافظه مربوط به صفحهای هستند که بعدا به حافظه فیزیکی موجود تط بیق داده میشود.
fibre distributed data interface II U استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
owns U داشتن
owned U داشتن
own U داشتن
relieving U داشتن
relieves U داشتن
relieve U داشتن
lackvt U کم داشتن
doubting U شک داشتن
bears U در بر داشتن
having U داشتن
owning U داشتن
have U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
doubts U شک داشتن
to hold U داشتن
to have U داشتن
doubted U شک داشتن
to possess U داشتن
to have possession of U داشتن
redolence U بو داشتن
doubt U شک داشتن
bears U داشتن
want U کم داشتن
possesses U داشتن
to go hot U تب داشتن
possess U داشتن
possessing U داشتن
to hold a meeting U داشتن
wanted U کم داشتن
intercommon U داشتن
lacks U کم داشتن
bear U داشتن
lacked U کم داشتن
to be in a f. U تب داشتن
lack U کم داشتن
bear U در بر داشتن
to be feverish U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
abhor بیم داشتن از
abhor U تنفر داشتن از
loathes U نفرت داشتن از
in a rush <idiom> U عجله داشتن
abhorred U تنفر داشتن از
lasts U دوام داشتن
loathed U نفرت داشتن از
loathe U نفرت داشتن از
to take part [in] U شرکت داشتن [در]
resides U اقامت داشتن
withheld U دریغ داشتن
withhold U دریغ داشتن
withholding U دریغ داشتن
withholds U دریغ داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com