Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hole in one
U
اتمام یک بخش با یک ضربه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plaiting
U
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
fulfilment
U
اتمام
accomplishment
U
اتمام
compietion
U
اتمام
finalization
U
اتمام
supplementation
U
اتمام
completion
U
اتمام
punts
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
U
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
ultimata
U
اتمام حجت
phase-out
U
اتمام یک سری
exhaust bin level
U
اتمام موجودی
ultimatums
U
اتمام حجت
ultimatum
U
اتمام حجت
last word
U
اتمام حجت
completion code
U
رمز اتمام
to phase out something
U
اتمام یک سری
sockdologer
U
اتمام حجت جواب
elvis has left the building
<idiom>
U
[نمایش به اتمام رسیده]
sockdolager
U
اتمام حجت جواب
prints
U
پس از اتمام کار جاری
printed
U
پس از اتمام کار جاری
print
U
پس از اتمام کار جاری
to be over something
U
به اتمام رساندن چیزی
drop by the wayside
<idiom>
U
قبل از اتمام کار ،ویران شدن
Is that your final word ?
U
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
engineered performance
U
زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
returns
U
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
returning
U
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
returned
U
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
return
U
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
material
U
مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
materials
U
مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
crossest
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
overhead
U
مقدار پردازش مورد نیازبرای اتمام یک کار معین بالاسری
move of pattern
U
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
permanent structures
U
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
sclaff
U
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
end
U
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ended
U
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ends
U
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
cleco fastener
U
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
shank
U
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
goal
U
1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
goals
U
1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
parent program
U
در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
placekick
U
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
selvage
U
شیرازه فرش
[اتمام لبه های طولی فرش با اضافه مخ پود به روش های مختلف جهت محکم شدن و تزئین]
filikli
U
[نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
cord yarn
U
نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
loop pile
U
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
stroking
U
ضربه
impulse
U
ضربه
strokes
U
ضربه
impulses
U
ضربه
impact
U
ضربه
butt joint
U
ضربه
antiknock
U
ضد ضربه
double kick
U
دو ضربه پی در پی
impacts
U
ضربه
surges
U
ضربه
butting
U
ضربه با سر
hacks
U
ضربه
hacked
U
ضربه
hack
U
ضربه
kick
U
ضربه با پا
kick
U
ضربه
kicked
U
ضربه با پا
surged
U
ضربه
surge
U
ضربه
shock
U
ضربه
shocked
U
ضربه
shocks
U
ضربه
kicked
U
ضربه
kicking
U
ضربه با پا
push
U
ضربه
thud
U
ضربه
thudded
U
ضربه
thudding
U
ضربه
thuds
U
ضربه
collision
U
ضربه
collisions
U
ضربه
flap
U
ضربه
flapped
U
ضربه
flaps
U
ضربه
pushes
U
ضربه
pulse
U
ضربه
kicking
U
ضربه
kicks
U
ضربه
head
U
ضربه با سر
brunt
U
ضربه
tit
U
ضربه
tits
U
ضربه
pulsed
U
ضربه
kicks
U
ضربه با پا
pushed
U
ضربه
strikeless
U
بی ضربه
left
U
ضربه چپ
mishit
U
ضربه بد
interrupter
U
ضربه گر
stroke
U
ضربه
sole trap
U
ضربه با کف پا
shots
U
ضربه
sole of the foot kick
U
ضربه با کف پا
whang
U
ضربه
bonk
U
ضربه بر سر
pops
U
ضربه
popped
U
ضربه
pop
U
ضربه
blow
U
ضربه
blows
U
ضربه
bonking
U
ضربه بر سر
bonks
U
ضربه بر سر
shockproof
U
ضد ضربه
yee jupkki
U
ضربه پا
shot
U
ضربه
sole kick
U
ضربه با کف پا
slugger
U
ضربه زن
shock proof
U
ضد ضربه
bonked
U
ضربه بر سر
impluse
U
ضربه
stroked
U
ضربه
lashes
U
ضربه مژگان
jolting
U
تکان ضربه
jolts
U
تکان ضربه
shock inducer
U
دستگاه ضربه زن
yeop chagi
U
ضربه با بغل پا
yohan nukite
U
ضربه با انگشتان
scissors kick
U
ضربه قیچی
POWs
U
صدای ضربه
POW
U
صدای ضربه
lashed
U
ضربه مژگان
lashes
U
ضربه شلاق
sevice kick
U
ضربه سرویس
lash
U
ضربه شلاق
lashed
U
ضربه شلاق
whop
U
ضربه وزش
shockless
U
بدون ضربه
ushiro geri
U
ضربه پا به پشت
spot kick
U
ضربه کاشته
toss
U
ضربه بلند
tossed
U
ضربه بلند
belt
U
ضربه محکم
tosses
U
ضربه بلند
tossing
U
ضربه بلند
concussion
U
ضربه مغزی
whiff
U
ضربه ناموفق
tee off
U
ضربه محکم
belted
U
ضربه محکم
traumatism
U
ضربه تصادم
shotmaking
U
ضربه به توپ
tobi geri
U
ضربه پا در پرش
thrums
U
ضربه گیر
lash
U
ضربه مژگان
side foot
U
ضربه با کنار پا
single stroke bell
U
زنگ تک ضربه
belts
U
ضربه محکم
blasts
U
ضربه انفجار
dubbed
U
ضربه کم جان
dubs
U
ضربه کم جان
deliver
U
ضربه زدن
delivers
U
ضربه زدن
hammer
U
ضربه زدن
hammered
U
ضربه زدن
hammers
U
ضربه زدن
whip
U
ضربه زدن
whipped
U
ضربه زدن
dub
U
ضربه کم جان
lollipops
U
ضربه اسان
lollipop
U
ضربه اسان
shocked
U
ضربه تکان
shocks
U
ضربه تکان
whips
U
ضربه زدن
knock
U
ضربه زدن
knocked
U
ضربه زدن
To receive a blow.
U
ضربه خوردن
blast
U
ضربه انفجار
impluse ratio
U
نسبت ضربه
hit lists
U
فهرست ضربه
hit list
U
فهرست ضربه
fall
U
ضربه فنی
pickier
U
ضربه زننده
jolt
U
تکان ضربه
picky
U
ضربه زننده
knocks
U
ضربه زدن
quash
U
با ضربه زدن
quashed
U
با ضربه زدن
quashes
U
با ضربه زدن
slash
U
ضربه سریع
slashed
U
ضربه سریع
slashes
U
ضربه سریع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com