English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
top cross-member U قطعهاتصالدربهسر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Red Cross U صلیب سرخ
cross-examine U استنطاق کردن
cross-examine U پرسش کردن از
cross-examine U بدقت جویاشدن از
cross-examined U استنطاق کردن
cross-examined U پرسش کردن از
cross-examined U بدقت جویاشدن از
cross-examines U استنطاق کردن
cross-examines U پرسش کردن از
cross-examines U بدقت جویاشدن از
cross-examining U استنطاق کردن
cross-examining U پرسش کردن از
cross-examining U بدقت جویاشدن از
cross-legged U چارزانو
cross reference U مراجعه متقابل
cross reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross reference U سیستم مختصات
cross reference U شبکه چهارخانه
cross reference U ارجاع متقابل
cross-reference U مراجعه متقابل
cross-reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-reference U سیستم مختصات
cross-reference U شبکه چهارخانه
cross-reference U ارجاع متقابل
cross-references U مراجعه متقابل
cross-references U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-references U سیستم مختصات
cross-references U شبکه چهارخانه
cross-references U ارجاع متقابل
cross check U بررسی متقابل
cross-check U بررسی متقابل
cross-checked U بررسی متقابل
cross-checking U بررسی متقابل
cross-checks U بررسی متقابل
cross-section U سطح متقاطع
cross-sections U سطح متقاطع
double cross U نارو زدن
double cross U دورویی کردن خیانت کردن
double-cross U نارو زدن
double-cross U دورویی کردن خیانت کردن
cross-question U بدقت جویاشدن از
cross-question U استنطاق کردن
cross-questioned U بدقت جویاشدن از
cross-questioned U استنطاق کردن
cross-questioning U بدقت جویاشدن از
cross-questioning U استنطاق کردن
cross-questions U بدقت جویاشدن از
cross-questions U استنطاق کردن
cross U صلیب
cross U خاج
cross U چلیپا
cross U علامت ضربدر یاباضافه
cross U حدوسط ممزوج
cross U دورگه
cross U اختلاف مرافعه
cross U تقلب
cross U نادرستی
cross U قلم کشیدن بروی
cross U خط بطلان کشیدن بر
cross U گذشتن
cross U عبوردادن
cross U مصادف شدن با
cross U روبروشدن قطع کردن
cross U دورگه کردن
cross U پیوندزدن کج خلقی کردن
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
cross U تقاطع
cross U عبور کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U حرکت سمتی
cross U سانتر کردن
cross U ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross U متقاطع
cross U عرضی
cross U پیوندی
cross U قطع کردن متقاطع کردن
cross-eyed U لوچ
cross-eyed U دوبین
cross-country U دو صحرانوردی
cross-examination U بازپرسی
cross-examination U پرسش و مقابله
cross-examinations U بازپرسی
cross-examinations U پرسش و مقابله
cross cultural U میان فرهنگی
cross-cultural U میان فرهنگی
absorption cross section U مقطع جذب
aircraft cross servicing U سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
american national red cross U نشان صلیب سرخ امریکا
brake cross shaft U محور ترمز
celtic cross U علامت ضربدر
celtic cross U ضرب در
circular cross section U مقطع گرد
coefficient of cross elasticity U ضریب کشش متقاطع
cross action U دعوی متقابل
cross action U در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
cross action U علیه وی اقامه کند
cross aisal U راهروی صلیبی
cross aisal U راهروی چلیپایی
cross arm U پنجه
cross assembler U ترجمه برنامه اسمبلر برای یک کامپیوتر دیگر
Other Matches
cross member U عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
bottom cross-member U ضامنپشتکانتینر
member U 1- یک شی در صفحه کتاب چند رسانهای . 2-رکورد یا موضوع مشخص در یک فیلد
member U جز
member U پار
member U شعبه
member U جزء ساختمانی
member U عنصر
member U قطعه
member U جزء
member U شعبه بخش
member U کارمند
member U عضو
member U اندام
non-member U فردیکهعضوباشگاهیاارگانینباشد
member U پاره
driving member U عضو محرک
tension member U میله کششی عضو کششی
tension member U قطعه کششی
substitute member U عضو علی البدل
founder member U اعضایاصلییکسازمان
tubular member U عضومیلهای
horizontal member U قسمتافقی
member of christ U مسیحی
control member U عضو کنترل کننده
control member U عضو تنظیم کننده
crew member U خدمه جنگ افزار
structural member U عضو ساختمانی
crew member U خدمه هواپیما
member banks U بانکهای عضو
member banks U در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
member of a family U عضو خانواده
member of staff U کارمند
member of the jury U عضو هیات منصفه
member of the parliment U عضو مجلس قانونگذاری
member's bill U طرح قانونی
Member of Parliament U وکیل مجلس
Member of Parliament U نماینده مجلس
private member's bill U طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
member of the middle class U عضو طبقه متوسط
private member's bills U طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
member of the national team U عضو تیم ملی
cross way=cross road U چهارراه
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
to cross self U با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
to take the cross U صلیب بدوش گرفتن
cross tell U پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
cross tell U خبر دادن
on the cross U بطوراریب
st.g's cross U چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
cross over U همگذری
cross over U درو از عقب
to be cross about something U دلخور بودن از چیزی
cross out U قلم زدن
cross U علامت ضربدر در نقشه کشی
cross (something) out <idiom> U حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross pointing U ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
cross validation U وارسی اعتبار
cross tree U رابط عرضی دکلها
cross traverse U تراورس عرضی
cross pollination U گرده افشانی از گلی بگل دیگر
cross trail U جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross over point U نقطه تقاطع مسیر رژه
cross pollinate U بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross polinize U بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross over point U نقطه الحاق مسیرها
cross thrust U تراست ناخالص
cross trail U جاده عرضی
cross piece U تیر عرضی
cross plane U رنده کردن
cross tip U پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross peaks U پیکهای چلیپایی
cross voting U رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross wall U دیوار همبر
cyclo cross U مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
cross word U جدول لغز
cross word U جدول معمائی
cross wise U صلیب وار
cross loading U مخلوط کردن بارها
cross magnetizing U میدان مغناطیسی متقابل
cross wise U چلیپایی ضربدری
cross modulation U مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
cross or pile U شیر یا خط
cross vault U طاق چهاربخش
cross wires U سیمهای متقاطع
cross wind U باد جانبی
cross weight U وزن ناخالص
cross over point U نقطه همگذری
cross wall U دیوار پلهای عرضی
cross talk U القاء
cross talk U تداخل صدا
cross talk U تداخل صحبت
cross reaction U سطح مقطع
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross road U چهارراه
cross road U تقاطع جاده
cross section U مقطع
cross section U نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross road U محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross roads U تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross roads U همبر راست گوشه
cross roll U نورد عرضی
cross section U مقطع عرضی
cross section U برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section U برش عرضی
cross section U سطح مقطع موثر
cross section U سطح مقطع
cross section U رویه برش
cross section U سطح مقطع عرضی
cross question U سئوال بطریق استنطاق
cross talk U تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross products U حاصلضرب ضربدری
cross talk U تداخل صداها در تلفن
cross swords U دست و پنجه نرم کردن
cross stroke U فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross stitch U بخیه دوزی بچپ وراست
cross purpose U قصد مغایر
cross stay U بست چلیپا
cross purpose U قصد متقابل
cross question U استنطاق
cross question U بازجویی
cross stay U تقویت صلیبی
cross slide U کشوی لغزنده عرضی
cross servicing U خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross section U نیمرخ عرضی
cross-Channel U عبور
Celtic cross U [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
cross-aisle U [گوشواره عرضی کلیسا]
cross-banded U [روکشی با تارهای عمود]
cross-beam U تیر افقی
cross-bond U آجرچینی فلمنگی
cross-brace U بادبند چپ و راست
cross-doomed U کلیسای گنبددار
cross-church U کلیسای صلیبی
Cross your heart! <idiom> U راستگو باش ! [صادقانه بگو!]
cross-Channel U برقراریارتباطومسافرت از کانال
cross-purposes U عدم تفاهم
She is cross eyed. U چپ چشم است ( لوچ )
To cross out . To strike off. U خط زدن
at cross purposes <idiom> U راه خطا واشتباه
cross a bridge before one comes to it <idiom> U درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
cross one's mind <idiom> U فکرکردن
double-cross <idiom> U گول زدن
cross-gable U [سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
cross-quarter U [آرایش گل چهار برگی]
Latin cross U صلیب رومی
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Don't be cross with me. U از من دلخور نباش.
cross product U ضرب خارجی [ریاضی]
cross product U ضرب برداری [ریاضی]
Lantern-cross U صلیب سنگی
high cross U [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
cross-rail U اسکلت چوبی
cross-rib U دنده ی قوس
cross-springer U [دنده اریب در طاق]
cross-tree U [رابط عرضی دکلها]
cross-vault U طاق چهار بخش
cross-window U [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross-wing U [بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
dedication cross U صلیب مقدس
geneva cross U صلیب سرخ
sign of the cross U علامت صلیب
soiuthern cross U صلیب جنوب
soiuthern cross U چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
southern cross U crux
southern cross U صلیب جنوبی
southern cross U چلیپا
swinging cross U کوته مداری وزشی
roman cross U حرکت صلیبی
pectoral cross U صلیب سینه
greek cross U صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
invention of the cross U جشن یافتن صلیب
inverted cross U بالانس صلیب
line cross U تقاطع خط
maltese cross U صلیب
moto cross U مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
olympic cross U صلیب المپیک
pectoral cross U چلیپایی روی سینه
to cross the styx U مردن
to cross the arms U دست بسینه گذاشتن
trolley cross over U صلیب ترن برقی
criss-cross U همبر کردن
criss-cross U دارای نقش چلیپایی کردن
criss-cross U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-cross U کج
criss-cross U یکوری
criss-cross U به طور ضربدر
cross handle U ضامنضربدری
cross rail U نردهمیانی
criss-cross U چلیپایی کردن
criss-cross U با ضربدر مشخص کردن
victoria cross U صلیب ویکتوریا
criss-cross U پایی
criss-cross U همبر
criss-cross U امضای اشخاص بیسواد
criss-cross U طرحچلیپایی
criss-cross U سردرگمی
criss-cross U سوتفاهم
criss-cross U برخورد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com