English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cross way=cross road U چهارراه
t square U خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی
three square U دارای سه ضلع مساوی
three square U بشکل مثلث
try square U گونیای فلزی
four-square U کاملا مربع
four-square U چهار گوشهی کامل
four-square U چهارگوش
four-square U رک و راست
t square U خطکش چلیپایی
square U مربع
three square U سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
square U مرتب کردن کلاه
square U چهار گوش
square U گونیا
square U مساوی
square U به یک طرف میله وعمود به ان
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U خانه شطرنج
square out U ضربه از خارج محدوده میلههای کریکت
four-square U بیشیله پیله
four-square U راستگو
four-square U صادق
four-square U مصممانه
to square up U خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
square one <idiom> U درآغاز
square away <idiom> U برنامه ریزی کردن
all square U مساوی
by the square U مطابق نمونه
by the square U درست
four-square U رک
four-square U با صراحت
four-square U به طور صریح
four-square U بیرودربایستی
four-square U صریح
four-square U محکم
four-square U قرص
four-square U پابرجا
four-square U استوار
four-square U مصمم
four-square U پراراده
by the square U بدقت
square in U پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
square U منصف
on the square U بدون کجی
on the square U بدرستی
on the square U بانصاف
out of square U کج
square U جذر میدان
square U مجذور
square U مربع توان دوم
square U گوشه دار
out of square U خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
square away U سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
square U چارگوش
square U منظم حسابی
square U جوردراوردن
square U واریز کردن
square U بتوان دوم بردن مجذور کردن
square U عادلانه
square U چهارگوش کردن مربع کردن
square U راست حسینی
square U برابر
mean square U یک مربع حسابی
square U وفق دادن
flight square U خانه فرار شطرنج
root mean square U ریشه دوم میانگین حسابی توانهای دوم همه مقادیرممکن یک تابع
color square U مربع رنگ نما
square ball U پاس عرضی
square root of U جذرعددی
square dance U رقص محلی امریکا
square dance U رقص چوبی
square dome U چهار طاقی
square foot U فوت مربع
magic square U چار گوشی که خانههای شطرنجی دارد
carpenters try square U گونیای درودگری
chi square U مربع خی
mean square deviation U اختلاف
mean square deviation U مغایرت
square meal U غذایمقوی
square bracket U براکت
set square U گونیا
white square U خانهسفید
square trowel U مالهچهاگوش
square sail U بادبانچهاگوش
mean square deviation U میزان انحراف متداول
miter square U گونیا
The Ferdowsi Square . U میدان فردوسی
square neck U یقهچهاگوش
square move U حرکت
square flag U پرچممربع
square bet U شرطچهارگوش
black square U خانهسیاه
square inch U اینچ مربع
square knot U گره مرکب از دونیم کره
square knot U گره مربر
square toed U امل
square base U کف گلوله یا قسمت ته گلوله
square toed U دارای پنجه مربع
square stone U سنگ بادبر
square shouldered U دارای شانه پهن
square shouldered U چهارشانه
square shooter U باشرف
square shooter U ادم درستگار
square rigger U نوعی کشتی بادی
square pyramid U هرم مربع القاعده
square potential well U چاه مربعی پتانسیل
square planar U مسطح مربعی
square mil U میل مربع
square metre U متر مربع
square means second p U مجذوریعنی توان دوم
square matrix U ماتریس مربعی
square matrix U ماتریس مربع
square toed U متروکه
square wave U موج چهار گوش
square wave U موج مربعی
square knot U گره مربع
square lattice U شبکه مربعی
word square U جدول کلمات متقاطع
word square U acrostic
weak square U حفره سوراخ
weak square U خانه ضعیف شطرنج
to play square U راست وحسینی بازی کردن
three square file U سوهان سه گوش
square toed U قدیمی مسلک
t mitre the square U گوشه نودزینه را نیم کردن
t mitre the square U گونیا را فارسی کردن
steel square U گونیای فولادی
square wood U چارتراش کردن الوار
square wood U بریدن الوار
square wave U باس ای که عمودی حرکت میکند. به طرف بالا سپس سطح خود را تغییر میدهد وعمودی پایین می آید. بازیابی داده از پایگاه داده ها به کار می رود
square wave U موج مربع
square leg U محل بازیگر در ردیف توپزن وکمی دور از او
square design U طرح خشتی [طرح مربع شکل] [این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
square root U ریشه دوم
square root U جذر
to be back to square one <idiom> U دوباره به اول داستان رسیدن
I cannot square it with my conscience to ... U من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
square number U مربع کامل [ریاضی]
square bracket U کروشه
hollow square U [گچ بری هرمی رومی]
to be back to square one <idiom> U دوباره به سر [آغاز] کار رسیدن
square brackets U قلابهای گوشه دار
square roots U ریشه دوم
square roots U جذر
square deals U تقلب نکردن
back square U گونیای فلزی که در کارگاههااستفاده میشود
fair and square <idiom> U راست وبی پرده
weak square U نقطه ضعف
betwixt square U گونیا
square radian U استرادیان [یکای زاویه فضایی ] [ریاضی]
square deal U تقلب نکردن
square deal U باشرف بودن رک وراست
bevel square U گونیا
square bracket U قلاب
square matrix U ماتریس مربعی [ریاضی]
square deals U باشرف بودن رک وراست
triangular set square U گونیای نقشه کشی
triangular set square U گونیای رسم کشی
square pyramidal molecule U مولکول هرمی مربع القاعده
square law detection U یکسوکنندگی مربعی
black square weakness U ضعف خانههای سیه رنگ شطرنج
bevel steel square U نقاله
weighted least square method U روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
root mean square error U جذر میانگین مجذور خطا
root mean square velocity U جذر میانگین مجذور سرعت
bevelled edge square U زاویه حاده
square-headed tip U سرچهاگوش
pound per square inch U پوند بر اینچ مربع
ounce per inch square U اونس اینچ مربع
square root key U دکمهرادیکال
ordinary least square method U روش حداقل مربعات معمولی
square head plug U انشعابسرچهارگوش
He gave me a square deal . U بامن منصفانه معامله کرد
chi square test U ازمون "چی دو "
chi square distribution U توزیع مربع خی
square root method U روش جذرگیری
square shaft screw of bolt U میله چارتراش
square-jawed adjustable spanner تنظیم دهانه آچار پیچ گوشتی
His deeds fail to square with his words. U عملش با حرفش نمی خواند
square peg in a round hole <idiom> U شخصی که مناسب کاری نباشد
cross U پیوندزدن کج خلقی کردن
cross U سانتر کردن
cross U مصادف شدن با
cross U عبوردادن
cross U علامت ضربدر در نقشه کشی
cross U متقاطع
cross U عرضی
to cross self U با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
cross U صلیب
to take the cross U صلیب بدوش گرفتن
cross U حرکت سمتی
cross U ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
cross U تقاطع
on the cross U بطوراریب
cross U دورگه کردن
to be cross about something U دلخور بودن از چیزی
cross U روبروشدن قطع کردن
cross U عبور کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com