Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cross-legged
U
چارزانو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cross legged
U
چهار زانو
cross legged
U
پا روی پا انداخته
two legged
U
دو پا
legged
U
پادراز
legged
U
لندوک
legged
U
پایه دار
legged
U
پادار
legged
U
پا بلند
two legged
U
دو پایه
one legged
U
یک پا
one legged
U
یک پایه
one legged
U
نابرابر
one legged
U
یک جانبه
four-legged
<adj.>
U
چهارپا
three legged
U
دارای سه پا
three legged
U
سه پایه
three legged
U
سه پا
three-legged
U
دارای سه پا
three-legged
U
سه پایه
three-legged
U
سه پا
long legged
U
پادراز
bandy legged
U
کج پا
bandy legged
U
پاچنبری
rough legged
U
دارای پاهای پردار مودرچهارقلم
spindle legged
U
دارای پاهای درازوباریک لندوک
spindle legged
U
دیلاق
bandy-legged
U
پاچنبری
bandy-legged
U
کج پا
bow legged
U
پا چنبری
free legged
U
بدون کلاف پا در مسابقه اسبدوانی
bow-legged
U
کج پا
bow-legged
U
پا چنبری
bow legged
U
کج پا
long legged
U
چهار پایه
cross way=cross road
U
چهارراه
cross
U
عبور کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
U
حرکت سمتی
cross
U
قلم کشیدن بروی
cross
U
مصادف شدن با
cross
U
سانتر کردن
cross
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
U
خط بطلان کشیدن بر
cross
U
گذشتن
cross
U
تقاطع
cross
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
cross
U
پیوندزدن کج خلقی کردن
cross
U
دورگه کردن
cross
U
عبوردادن
cross
U
روبروشدن قطع کردن
cross
U
متقاطع
cross tell
U
خبر دادن
cross tell
U
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
cross out
U
قلم زدن
cross over
U
درو از عقب
on the cross
U
بطوراریب
st.g's cross
U
چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
to cross self
U
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
to take the cross
U
صلیب بدوش گرفتن
cross
U
قطع کردن متقاطع کردن
cross
U
پیوندی
cross
U
عرضی
cross over
U
همگذری
cross
U
نادرستی
cross
U
تقلب
to be cross about something
U
دلخور بودن از چیزی
cross
U
علامت ضربدر در نقشه کشی
cross (something) out
<idiom>
U
حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross
U
صلیب
cross
U
خاج
cross
U
چلیپا
cross
U
حدوسط ممزوج
cross
U
دورگه
cross
U
اختلاف مرافعه
cross
U
علامت ضربدر یاباضافه
cross support
U
نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross product
U
ضرب خارجی
[ریاضی]
cross stitch
U
بخیه دوزی بچپ وراست
cross swords
U
دست و پنجه نرم کردن
cross stay
U
بست چلیپا
cross stay
U
تقویت صلیبی
cross slide
U
کشوی لغزنده عرضی
cross stroke
U
فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross servicing
U
خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross section
U
مقطع
cross section
U
رویه برش
cross section
U
سطح مقطع عرضی
cross talk
U
تداخل صداها در تلفن
cross talk
U
القاء
cross talk
U
تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross wind
U
باد جانبی
cross weight
U
وزن ناخالص
cross wall
U
دیوار پلهای عرضی
cross wall
U
دیوار همبر
cross voting
U
رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross vault
U
طاق چهاربخش
cross validation
U
وارسی اعتبار
cross tree
U
رابط عرضی دکلها
cross traverse
U
تراورس عرضی
cross trail
U
جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross trail
U
جاده عرضی
cross tip
U
پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross thrust
U
تراست ناخالص
Don't be cross with me.
U
از من دلخور نباش.
cross talk
U
تداخل صدا
cross talk
U
تداخل صحبت
cross wires
U
سیمهای متقاطع
cross section
U
نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross piece
U
تیر عرضی
cross plane
U
رنده کردن
cross pointing
U
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
cross product
U
ضرب برداری
[ریاضی]
cross polinize
U
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollinate
U
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollination
U
گرده افشانی از گلی بگل دیگر
cross peaks
U
پیکهای چلیپایی
cross over point
U
نقطه الحاق مسیرها
cross member
U
عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
cross modulation
U
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
cross or pile
U
شیر یا خط
cross examine
U
بازجویی کردن
cross over point
U
نقطه همگذری
cross over point
U
نقطه تقاطع مسیر رژه
cross products
U
حاصلضرب ضربدری
cross purpose
U
قصد مغایر
cross roads
U
همبر راست گوشه
cross roll
U
نورد عرضی
cross section
U
مقطع عرضی
cross section
U
برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section
U
برش عرضی
cross section
U
سطح مقطع موثر
cross section
U
سطح مقطع
cross section
U
نیمرخ عرضی
cross roads
U
تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross road
U
محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross purpose
U
قصد متقابل
cross question
U
استنطاق
cross question
U
بازجویی
cross question
U
سئوال بطریق استنطاق
cross reaction
U
سطح مقطع
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross road
U
چهارراه
cross road
U
تقاطع جاده
cross magnetizing
U
میدان مغناطیسی متقابل
cross wise
U
صلیب وار
cross-Channel
U
برقراریارتباطومسافرت از کانال
criss-cross
U
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-cross
U
همبر کردن
criss-cross
U
چلیپایی کردن
criss-cross
U
با ضربدر مشخص کردن
criss-cross
U
برخورد
criss-cross
U
سوتفاهم
criss-cross
U
سردرگمی
criss-cross
U
طرحچلیپایی
criss-cross
U
امضای اشخاص بیسواد
criss-cross
U
همبر
criss-cross
U
پایی
victoria cross
U
صلیب ویکتوریا
cross-beam
U
تیر افقی
cross-bond
U
آجرچینی فلمنگی
trolley cross over
U
صلیب ترن برقی
cross-brace
U
بادبند چپ و راست
to cross the arms
U
دست بسینه گذاشتن
criss-cross
U
بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-cross
U
کج
criss-cross
U
یکوری
cross-purposes
U
عدم تفاهم
She is cross eyed.
U
چپ چشم است ( لوچ )
To cross out . To strike off.
U
خط زدن
at cross purposes
<idiom>
U
راه خطا واشتباه
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
U
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
cross one's mind
<idiom>
U
فکرکردن
double-cross
<idiom>
U
گول زدن
Cross your heart!
<idiom>
U
راستگو باش !
[صادقانه بگو!]
Celtic cross
U
[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
cross-aisle
U
[گوشواره عرضی کلیسا]
cross-banded
U
[روکشی با تارهای عمود]
cross-Channel
U
عبور
cross stitches
U
کوکضربدری
cross rail
U
نردهمیانی
cross handle
U
ضامنضربدری
criss-cross
U
به طور ضربدر
cross-doomed
U
کلیسای گنبددار
cross-church
U
کلیسای صلیبی
swinging cross
U
کوته مداری وزشی
maltese cross
U
صلیب
cross-wing
U
[بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
dedication cross
U
صلیب مقدس
line cross
U
تقاطع خط
high cross
U
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
Lantern-cross
U
صلیب سنگی
Latin cross
U
صلیب رومی
to cross the styx
U
مردن
cross that bridge when you come to it
<idiom>
U
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
inverted cross
U
بالانس صلیب
invention of the cross
U
جشن یافتن صلیب
greek cross
U
صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
geneva cross
U
صلیب سرخ
pectoral cross
U
چلیپایی روی سینه
cyclo cross
U
مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com