Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
capital offence or crime
U
گناه مستوجب اعدام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
capital
U
گناه مستوجب اعدام سرمایه
Other Matches
capital punishment
U
کیفر اعدام مجازات اعدام
forfeitable
U
مستوجب جریمه
punishable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
gallows
U
اعدام
hanging
U
اعدام
execution
U
اعدام
to die on the scaffold
U
اعدام شدن
under pain of death
U
با کیفر اعدام
extinction
U
اعدام انهدام
death squads
U
جوخهی اعدام
death squad
U
جوخهی اعدام
hangmen
U
مامور اعدام
under sentence of death
U
محکوم به اعدام
to death penalty
U
اعدام مجازات
hangman
U
مامور اعدام
overhangs
U
اعدام کردن
overhang
U
اعدام کردن
death sentences
U
حکم اعدام
death sentence
U
حکم اعدام
death warrants
U
حکم اعدام
death warrant
U
حکم اعدام
capital punishment
U
اعدام مجازات
capital punishment
U
مجازات اعدام
death penalty
U
مجازات اعدام
death penalty
U
کیفر اعدام
the penalty of death
U
کیفر اعدام
convicted to death
U
محکوم به اعدام
executing
U
اعدام کردن
gallows
U
مستحق اعدام
gasses
U
اعدام با گاز
administer
U
اعدام کردن
gases
U
اعدام با گاز
gassed
U
اعدام با گاز
gas
U
اعدام با گاز
executioners
U
مامور اعدام
execute
U
اعدام کردن
executes
U
اعدام کردن
executed
U
اعدام کردن
executed
[judicially killed]
<adj.>
<past-p.>
U
اعدام شده
executioner
U
مامور اعدام
gas chambers
U
محفظه اعدام با گاز
gallows bird
U
ادم مستحق اعدام
hanging
U
محزون مستحق اعدام
gas chamber
U
محفظه اعدام با گاز
electric chair
U
صندلی اعدام الکتریکی
electric chair
U
اعدام بوسیله برق
guillotining
U
با گیوتین اعدام کردن
to execute somebody
U
اعدام کردن
[حقوق]
guillotines
U
با گیوتین اعدام کردن
guillotined
U
با گیوتین اعدام کردن
carrying out
[of a death sentence]
U
اجرا
[حکم اعدام]
guillotine
U
با گیوتین اعدام کردن
hang man
U
مامور اعدام به وسیله دار
administered
U
انجام دادن اعدام کردن
administering
U
انجام دادن اعدام کردن
administers
U
انجام دادن اعدام کردن
execution
U
بدار زدن اعدام اجرا کردن
black flag
U
پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
to execute somebody for something
U
کسی را بخاطر چیزی اعدام کردن
auto da fe
U
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
pure of guilt
U
بی گناه
sinless
U
بی گناه
sackless
U
بی گناه
offense,etc
U
گناه
offense
U
گناه
offenceless
U
بی گناه
irreproachable
U
بی گناه
cleanhanded
U
بی گناه
irreprehensible
U
بی گناه
reproachless
U
بی گناه
misdemeanor
U
گناه
niet culpable
U
بی گناه
delict
U
گناه
deep dyed
U
گناه
vice-
U
گناه
transgression
U
گناه
misdemeanors
U
گناه
vises
U
گناه
vices
U
گناه
crime
U
گناه
offenses
U
گناه
offence
U
گناه
guiltless
U
بی گناه
vice
U
گناه
guilt
U
گناه
sinned
U
گناه
sinning
U
گناه
sin
U
گناه
blameless
U
بی گناه
misdemeanours
U
گناه
faulted
U
گناه
misdemeanour
U
گناه
faults
U
گناه
fault
U
گناه
black cap
U
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
resipiscent
U
معترف به گناه
misdeed
U
جرم گناه
misdeeds
U
جرم گناه
resipiscence
U
اقرار به گناه
sin of the f.
U
گناه جسم
remission
U
عذر گناه
to perpetrate a crime
U
گناه کردن
transgression
U
خطا گناه
venial
U
گناه صغیر
sin
U
گناه ورزیدن
sinning
U
گناه ورزیدن
sinned
U
گناه ورزیدن
blame
U
اشتباه گناه
blames
U
اشتباه گناه
blaming
U
اشتباه گناه
erring
U
گناه کار
blamed
U
اشتباه گناه
venial sin
U
گناه صغیره
peccabillo
U
گناه کوچک
crime
U
گناه کردن
deadly sin
U
گناه کبیره
hamartophobia
U
گناه هراسی
absolution
آمرزش گناه
guilt feeling
U
احساس گناه
mortal sin
U
گناه کبیره
peccatophobia
U
گناه هراسی
irreprovable
U
بی گناه رد نکردنی
to purify from sin
U
از گناه پاک کردن
d.sin
U
گناه بزرگ عمدی
guilt
U
گناه مجرمیت محکومیت
in flagrant delict
U
درعین ارتکاب گناه
incendiary crime
U
گناه اتش انگیزی
i am shaped in sin
U
در گناه سرشته شده ام
to sin agaist god
U
بخدا گناه ورزیدن
incestuously
U
با گناه نزدیکی بمحارم
a guilty conscience
[about]
U
وجدان با گناه
[بخاطر]
impenitently
U
بالجاجت در گناه کاری
the f.of adem
U
گناه یا انحراف ادم
of malice prepense
U
با قصد ارتکاب گناه
impemitently
U
بااصرار در گناه کاری
i may thank myself
U
گناه از خودم است
besetting sin
U
گناه دست برندار
pardoner
U
کشیش امرزنده گناه
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
to acknowledge your own guilt
[culpability]
U
به گناه خود اقرار کردن
sin of omission
U
گناه فروگذاری از انجام امری
absolves
U
کسی را از گناه بری کردن
salvationism
U
اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
original sin
U
نخستین گناه ادم ابوالبشر
absolve
U
کسی را از گناه بری کردن
absolved
U
کسی را از گناه بری کردن
to perpetrate a crime
U
گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
to purify from sin
U
از قید گناه ازاد کردن
infallible
U
مصون از خطا منزه از گناه
puratorial
U
پاک کننده گناه کفارهای
He was dismissed though (while) he was in fact innocent.
U
اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
own up
<idiom>
U
گناه رابه گردن گرفتن
absolving
U
کسی را از گناه بری کردن
i insist that he is innocent
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i insist on his innocence
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
dewy eyed
U
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
dewy-eyed
U
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
peccability
U
ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
conscience-stricken
U
دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
to feel a pang of guilt
U
ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
impenitence
U
سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
She is more culpable than the others.
U
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
king's evidence
U
گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
penance
U
تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
misprision
U
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
flag
U
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flags
U
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
She is laying a guilt trip on
[is guilt-tripping]
me for not breast feeding.
U
او
[زن]
به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من
[به او]
شیر پستان نمی دهم.
gallows
U
چوبه دار مجازات اعدام با دار
quarter session
U
محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
parricidal
U
وابسته به گناه پدر کشی یامادر کشی
executing
U
قانونی کردن اعدام کردن
execute
U
قانونی کردن اعدام کردن
executed
U
قانونی کردن اعدام کردن
executes
U
قانونی کردن اعدام کردن
to blame somebody for something
U
کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی
[اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن]
[جرم یا گناه]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com