Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Problem - solving .
U
گره گشایی ( رفع مشکل )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
public
U
رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
ScanDisk
U
که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back
<idiom>
U
مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
indehiscence
U
نا گشایی
problem-solving
U
مساله گشایی
decoding
U
رمز گشایی
dissection
U
کالبد گشایی
fenestration
U
روزنه گشایی
necroscopy
U
کالبد گشایی
raking out of a joint
U
درز گشایی
opening joints
U
درز گشایی
pickelock
U
دزد قفل گشایی
cryptographic
U
مربوط به رمز گشایی
relief
U
گره گشایی جبران
executing
U
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executes
U
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
execute
U
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executed
U
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
processor
U
پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کد گشایی و اجرا میکند طبق کد برنامه
fetched
U
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
fetch
U
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
fetches
U
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
The real problem is not whether machines think but whether men do.
U
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
cryptography
U
مط العه روش ها و تکنیکهای رمز گذاری و رمز گشایی
cryptographic
U
قوانین رمز گذاری و رمز گشایی داده
problem
U
مشکل
problems
U
مشکل
scarc ely
U
مشکل
difficult
U
مشکل
uphill
U
مشکل
quandary
U
مشکل
quandaries
U
مشکل
jigsaw
U
مشکل
jigsaws
U
مشکل
feeding problem
U
مشکل تغذیه
ill
U
مشکل سخت
solution
U
پاسخ یک مشکل
off the hook
<idiom>
U
دورشدن از مشکل
solutions
U
پاسخ یک مشکل
kick up a fuss
<idiom>
U
به مشکل بر خوردن
hard to please
U
مشکل پسند
floorer
U
سوال مشکل
finically
U
مشکل پسندانه
finicality
U
مشکل پسندی
fastidiousness
U
مشکل پسندی
f.in taste
U
مشکل پسند
exquisite taste
U
مشکل پسندی
open sesame
U
مشکل گشا
bisexuals
U
خنثی مشکل
bisexual
U
خنثی مشکل
problem identification
U
بازشناسی مشکل
hardly
U
مشکل بزحمت
picksome
U
مشکل پسند
deep water
<idiom>
U
مشکل سخت
fun and games
<idiom>
U
وفیفه مشکل
have a time
<idiom>
U
به مشکل بر خوردن
head above water
<idiom>
U
آشکاری مشکل
miminy piminy
U
مشکل پسند
flawless
<adj.>
U
بدون مشکل
knot
U
مشکل عقده
impeccable
<adj.>
U
بدون مشکل
knots
U
مشکل عقده
What's the problem?
U
مشکل کجاست؟
immaculate
<adj.>
U
بدون مشکل
faultless
<adj.>
U
بدون مشکل
sound
<adj.>
U
بدون مشکل
free from error
<adj.>
U
بدون مشکل
fastidious
U
مشکل پسند
up the creek
<idiom>
U
به مشکل برخودن
description of error
U
توضیح مشکل
error description
U
توضیح مشکل
ill-
U
مشکل سخت
hardest
U
مشکل شدید
harder
U
مشکل شدید
hard
U
مشکل شدید
fault description
U
توضیح مشکل
in a bind
<idiom>
U
به مشکل افتادن
in a jam
<idiom>
U
مشکل داشتن
ills
U
مشکل سخت
defect description
U
توضیح مشکل
mooney problem checklist
U
مشکل سنج مونی
to put the a. in the helve
U
مشکل یامعمائی را حل کردن
calculation
U
پاسخ به یک مشکل در ریاضی
no picnic
<idiom>
U
ناخوش آیند ،مشکل
mystification
U
مشکل وپیچیده سازی
catastrophic error
U
خطا یا مشکل در کل سیستم
problem behavior
U
رفتار مشکل افرین
problem child
U
کودک مشکل افرین
solve
U
یافتن پاسخ یک مشکل
in the doghouse
<idiom>
U
مشکل پیدا کردن با
raise eyebrows
<idiom>
U
ایجاد مشکل و زحمت
in a world of one's own
<idiom>
U
مشکل عمیق داشتن
through the mill
<idiom>
U
تجربه شرایط مشکل
turn tail
<idiom>
U
فرار از خطر یا مشکل
solved
U
یافتن پاسخ یک مشکل
solving
U
یافتن پاسخ یک مشکل
solves
U
یافتن پاسخ یک مشکل
can of worms
<idiom>
U
مشکل پیچیده وسردرگم
Gordian knots
U
مشکل معما مانند
to resolve a doubt
U
حل مشکل یاشبهه کردن
unhandy
U
مشکل بدست امده
end
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
ended
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
ends
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
resource person
U
فرد مشکل گشا
Gordian knot
U
مشکل معما مانند
simplest
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
harden
U
مشکل کردن سخت شدن
simple
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
it is particularly difficult
U
بیک طرزمخصوصی مشکل است
finicking
U
جلوه فروش مشکل پسند
last straw
<idiom>
U
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
simpler
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
i can add rapidly
U
مشکل مارا زیاد کرد
policy dilemma
U
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
intricate design
U
نقش پیچیده، درهم و مشکل
clear up
<idiom>
U
حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
matters
U
مشکل یا مساله قابل بحث
mattering
U
مشکل یا مساله قابل بحث
mattered
U
مشکل یا مساله قابل بحث
matter
U
مشکل یا مساله قابل بحث
hardens
U
مشکل کردن سخت شدن
difficult terrain
U
زمین مشکل برای عبور
iteration
U
تکرار یک برنامه برای حل مشکل
he can scarcely have done that
U
مشکل این کار را کرده باشد
calculates
U
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
complicated
U
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
calculate
U
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
complexes
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
procedure
U
روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
calculated
U
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
advanced
U
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
problems
U
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
formulas
U
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formula
U
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
degree of difficulty
U
درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
problem
U
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
formulae
U
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
squirelly
U
اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
auxiliaries
U
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
conferences
U
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference
U
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
cross that bridge when you come to it
<idiom>
U
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
get
U
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
gets
U
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
getting
U
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
auxiliary
U
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
Is that enough to be a problem?
U
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
tide (someone) over
<idiom>
U
کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
U
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
problem
U
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
graveyards
U
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
graveyard
U
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
problems
U
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
bug
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugs
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
attended operation
U
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
frame
U
خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
alternate
U
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated
U
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
caught between two stools
<idiom>
U
[زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
real time
U
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
yorker
U
توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
seamless integration
U
فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
A problem is a chance for you to do your best.
U
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
alternates
U
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
scalogram
U
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
scallywag
U
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
real time
U
زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
component
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
components
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
linear
U
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
blue ribbon program
U
برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
cipher
U
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers
U
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers
U
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
brute force method
U
روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
to upset the applecart
<idiom>
U
مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی
[اصطلاح مجازی]
cascaded star
U
روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
public
U
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
knowledge
U
وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
U
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
diagnostic
U
محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
hooks
U
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hook
U
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
alert
U
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerted
U
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
begger my neighbour policy
U
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
alerts
U
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
expert
U
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts
U
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
crashes
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashing
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
rule
U
نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
crash
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com