Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
activation
U
کنش ور سازی ایجاد فعالیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
calculating
U
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
resource leveling
U
زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
land scaping
U
محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
precision
U
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی عدد و ایجاد دقت بیشتر
carries
U
محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
carry
U
محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
carried
U
محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
carrying
U
محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
anthill
U
خاکریزی که مورهنگام لانه سازی در اطراف لانه خود ایجاد میکند
haze
U
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
fifth generation computers
U
مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری که با استفاده از مدارهای سریع VLSI و زبانهای برنامه سازی قدرتمند برای ایجاد امکان محدوده افراد
documenting
U
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented
U
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
document
U
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
ActiveX
U
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
U
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
rectification
U
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
pilot materials
U
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
activity
U
فعالیت
functions
U
فعالیت
acting
U
فعالیت
stirs
U
فعالیت
activities
U
فعالیت
actuality
U
فعالیت
stir
U
فعالیت
stirred
U
فعالیت
stirrings
U
فعالیت
exercise
U
فعالیت
exercised
U
فعالیت
exercises
U
فعالیت
functioned
U
فعالیت
activation
U
فعالیت
activeness
U
فعالیت
function
U
فعالیت
jagger
U
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
U
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
operational environment
U
محیط فعالیت
activity time
U
زمان هر فعالیت
somatotonia
U
فعالیت گرایی
operant
U
فعالیت کننده
activate
U
به فعالیت پرداختن
activated
U
به فعالیت پرداختن
activates
U
به فعالیت پرداختن
activating
U
به فعالیت پرداختن
activity ratio
U
نسبت فعالیت
random activity
U
فعالیت تصادفی
politicking
U
فعالیت سیاسی
activity wheel
U
گردونه فعالیت
activation
U
به فعالیت دراوردن
somatotonic
U
فعالیت گرا
hey day
U
روز پر فعالیت
on stream
U
درحال فعالیت
publicity drive
U
فعالیت تبلیغاتی
advertising campaign
U
فعالیت تبلیغاتی
business activity
U
فعالیت بازرگانی
inactivity
U
عدم فعالیت
turn over
U
عایدی فعالیت
off year
U
سال کم فعالیت
events
U
عمل یا فعالیت
activity rate
U
نرخ فعالیت
activity of soil
U
فعالیت خاک
venture
U
فعالیت اقتصادی
activity analysis
U
تحلیل فعالیت
activity chart
U
نمودار فعالیت
activity coefficient
U
ضریب فعالیت
activity cycle
U
چرخه فعالیت
operating level
U
سطح فعالیت
activity quotient
U
بهر فعالیت
reactivation
U
فعالیت مجدد
activity light
U
چراغ فعالیت
activity drive
U
سائق فعالیت
cerebration
U
فعالیت مغزی
optical activity
U
فعالیت نوری
ventures
U
فعالیت اقتصادی
auxiliary activity
U
فعالیت فرعی
low activity
U
فعالیت پایین
ventured
U
فعالیت اقتصادی
event
U
عمل یا فعالیت
inaction
U
بدون فعالیت
critical activity
U
فعالیت بحرانی
venturing
U
فعالیت اقتصادی
self activity
U
فعالیت خود بخود
form
U
سابقه فعالیت اسب
trade cycle
U
دوره فعالیت تجاری
muzzled
U
مانع فعالیت شدن
file activity ratio
U
نسبت فعالیت پرونده
backgrounds
U
فعالیت ارتباط دادهای
forms
U
سابقه فعالیت اسب
gross motor activity
U
فعالیت حرکت عمده
formed
U
سابقه فعالیت اسب
seismism
U
فعالیت لزرشی وارتعاشی
muzzle
U
مانع فعالیت شدن
in the swim
<idiom>
U
درکاری فعالیت داشتن
efficiency
U
فعالیت مفید بازده
background
U
فعالیت ارتباط دادهای
electioneer
U
فعالیت انتخاباتی کردن
pickup
U
تجدید فعالیت چیدن
orbit
U
دور حدود فعالیت
keep the ball rolling
<idiom>
U
اجازه فعالیت دادن
slumped
U
کاهش فعالیت رکود
slumping
U
کاهش فعالیت رکود
byways
U
کار یا فعالیت جنبی
byway
U
کار یا فعالیت جنبی
deactivating group
U
گروه کم کننده فعالیت
sphere
U
مرتبه حدود فعالیت
spheres
U
مرتبه حدود فعالیت
class ii activity
U
فعالیت امادی طبقه 2
class i activity
U
فعالیت امادی طبقه 1
activity group therapy
U
درمان با فعالیت گروهی
slump
U
کاهش فعالیت رکود
activity sampling
U
نمونه گیری از فعالیت
muzzles
U
مانع فعالیت شدن
orbits
U
دور حدود فعالیت
orbited
U
دور حدود فعالیت
muzzling
U
مانع فعالیت شدن
business cycle
U
دور فعالیت بازرگانی
slumps
U
کاهش فعالیت رکود
biogenic
U
محصول فعالیت موجودات زنده
early finish
U
زودترین زمان ختم یک فعالیت
activity designator
U
شاخص فعالیت یکان یا قسمت
force activity designator
U
شماره ترتیب فعالیت یکان
gastrovascular
U
دارای فعالیت درمعده ورگها
take the bull by the horns
<idiom>
U
چند نوع فعالیت داشتن
biological half time
U
زمان فعالیت یک عامل میکروبی
to work at a high pressure
U
با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
hyperactive
U
دارای فعالیت بیش ازاندازه
work in
U
با فعالیت و کوشش راه بازکردن
precipitancy
U
شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
extra-curricular
U
فعالیت جنسی خارج از ازدواج
activating effect of functional group
U
گروه زیاد کننده فعالیت
early start
U
زودترین زمان شروع یک فعالیت
abuzz
<adj.>
U
پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
scope for one's energies
U
میدان برای ابراز فعالیت
precipitance
U
شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
hyperthyroid
U
ازدیاد فعالیت غذه درقی
latest finish time
U
دیرترین زمان ختم یک فعالیت
pre-treatment
U
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
U
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustrations
U
خنثی سازی محروم سازی
irritancy
U
پوچ سازی باطل سازی
formularization
U
کوتاه سازی ضابطه سازی
frustration
U
خنثی سازی محروم سازی
ouster
U
بی بهره سازی محروم سازی
imagery
U
مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation
U
مقهور سازی مطیع سازی
hardball
U
فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
pyrochemical
U
وابسته به فعالیت شیمیایی درگرمای زیاد
biological half time
U
زمان امکان فعالیت عامل میکربی
clip someone's wings
<idiom>
U
محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
thermodynamics
U
مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه ان باحرارت
home range
U
جای محدود برای فعالیت حیوانات
pyroclastic
U
تشکیل شده در اثر فعالیت اتشفشانی
erasable
U
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
canvasses
U
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
cerebrate
U
فعالیت مغزی را نشان دادن فکر کردن
canvass
U
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
academia
U
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
dies non
U
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
canvassing
U
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
euthenics
U
مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
dog days
U
چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
canvassed
U
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
duration
U
براوردی از زمان لازم جهت انجام یک فعالیت
to phase out their activities
U
فعالیت های خود را به تدریج قطع کردن
saved
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
depressant
U
دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
symmetrical compression
U
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
Appetite comes with eating.
<proverb>
U
با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد.
[ضرب المثل]
downtime
U
پریودی که تجهیزات موردنظردراثر نقص فنی از فعالیت بازمانده است
parabiosis
U
برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
front de liberation national
U
فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
sort
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hands on
U
تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
hands-on
U
تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
electronic
U
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
free float
U
مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
academe
U
فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره
Indeo
U
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump
U
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
external
U
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
U
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
half life period
U
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
suppression
U
خنثی کردن یک یکان از نظر اتش یا فعالیت سرکوبی اتش
pilot method
U
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
league of nations
U
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
hub
U
(وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
dynamic
U
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamically
U
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
developments
U
ایجاد
constructions
U
ایجاد
creation
U
ایجاد
origination
U
ایجاد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com