English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Our affairs are shaping well. U کارها داردسروصورت می گیرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
priorities U شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
priority U شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
cellar U محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
cellars U محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
job U فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
jobs U فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
relational U کارها
relation U کارها
programme of work U برنامه کارها
programme of work U صورت کارها
To get things moving. To set the wheels in motion. U کارها راراه انداختن
I am ready to compromise. U کارها روبراه است
artwork U کارها و تصاویر گرافیکی
draw up U کارها را تنظیم کردن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion. U کارها را بجریان انداختن
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things. U کارها را قبضه کردن
hang-up <idiom> U تاخیر دربعضی از کارها
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
Things are very slack (quiet) at the moment. U فعلا" که کارها خوابیده
job scheduler U زمان بند کارها
pull one's weight <idiom> U کارها را تقسیم کردن
all aggairs pivot upon him U کارها بدست او می گرد د
To take things easy(lightly) U کارها را آسان گرفتن
To spoilt things . To mess thing up . U کارها را خراب کردن
She is not concerned with all that . U با این کارها کاری ندارم
We are past that sort of thing . U دیگر این کارها از ماگذشته
i. for doing any thing U عدم صلاحیت در همه کارها
pull (something) off <idiom> U باانجام رساندن کامل کارها
dispose U ترتیب کارها رامعین کردن
push (someone) around <idiom> U اجبار شخص درانجام کارها
put the cart before the horse <idiom> U انجام کارها بدون نظم
job U اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
set the pace <idiom> U برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
batches U قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
Things are coming to a critical juncture . U کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
jobs U اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
to make things hum U کارها را دایر کردن یا درجنبش اوردن
batch U قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
scheduling U مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
to mend matters U کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
resource U تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
activities U کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
activity U کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
It is an absolute chaos. U همه رشته کارها از دست در رفته است
priorities U سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
dispatching priority U شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
priority U سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
generals U برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
general U برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
commonest U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
commoners U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
common U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
minor league U دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
dry run U اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
agenda U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
agendas U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
hierarchical communications system U روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
pert U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
critical path analysis U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
bit mapped screen U RA قرار گیرد
it gives me the hump U جرم می گیرد
breadboard U می صورت گیرد
job U زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
jobs U زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
The fortune teller tells fortunes . U فالگیر فال می گیرد
laughter is infectious U خنده همه را می گیرد
bow arm U بازویی که کمان را می گیرد
what p do you receive? U چند درصد می گیرد
penful U انچه در یک قلم جا گیرد
what p do you receive? U صدی چندمی گیرد
footprints U فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
magnums U بطری که دو باده در ان جای گیرد
magnum U بطری که دو باده در ان جای گیرد
manager U و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
managers U و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
footprint U فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
privat docent or zent U اموزگارمجازدردانشگاه که که مواجب ازدانشجویان می گیرد
she is too p about her dress U زیاد درلباس دقت می گیرد
He does not bite. U او [مرد] گاز نمی گیرد.
piracy U کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
classing U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
class U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
The poor fellow ( guy ) is restless. U بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
classes U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classed U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
Unless the dog is trodden on the tail , it will no. <proverb> U تا پا روى دم سگ نگذارى گاز نمى گیرد .
palmful U انقدرکه دریک کف دست جای گیرد
foundation pile U میله هایی که در فونداسیون قرار می گیرد
pyrophorus U چیزی که در مجاورت هواخودبخود اتش گیرد
deforciant U کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
Our organization is just standing on its own feet. U تشکیلات ما تازه دارد جان می گیرد
wind gauge U دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
heuristic U آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
What is worth doing is worth doing well . <proverb> U کارى ارزش دارد که خوب انجام گیرد .
He is a corrupt official . U مأمور فاسدی است ( رشوه می گیرد وغیره )
birthright U حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
advisee U کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
transmitter U وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
transmitters U وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
nuclear equipoise U گلوله اتمی که نبایستی مورداستفاده قرار گیرد
He is giving her French lessons in exchange for English lessons U به اودرس فرانسه می دهد ودرعوض انگیسی می گیرد
Barking dogs seldom bite. <proverb> U سگى که پارس مى کند بندرت گاز مى گیرد.
tenor U بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
tenors U بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
cartridges U درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد
trainbearer U کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
desktop U سیستم کامپیوتر کوچک که روی میز جا می گیرد
cartridge U درایوی که یک دیسک یا نوار را در کارتریج به کار می گیرد
off load U انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
electronic cottage U مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
cycles U زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cycled U زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cpi U تعداد حروف چاپ شده که در فضای یک اینچ جا می گیرد
object ball U گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
cycle U زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
dutiable goods U کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
dioptometer U اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
rent U ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
fly wheel U چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
hydrolyte U جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
He always works best under pressure . U اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
Gothic Revival U [پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
jibstay U قسمت فوقانی تیر که بادبان یک گوشه روی ان قرار می گیرد
nonoverlap processing U نوشتن و پردازش داخلی فقط در یک اسلوب سری صورت می گیرد
shooting line U خط موازی هدف که پای کمانگیران در تیراندازی روی ان قرارمی گیرد
sprocket U چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
gradine U [پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
sprocket wheel U چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
defensive computing U روش برنامه سازی که همه نوع خطای ممکن را در نظر می گیرد
telesoftware U نرم افزاری که سرویس را از داده تصویری یا متن راه دور می گیرد
teleinformatic services U هر وسیلهای مثل تلکس , رونوشت که از ارتباطات راه دور سرویس می گیرد
letter de chancellerie U نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
crankum U دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
breasted drill U مته دستی که ته ان به شکل بیضی است و در سینه شخص قرار می گیرد
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
Crinkle U دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
storing U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
crankle U دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
crinkum U دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
store U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
righting U ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
condensation cloud U ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
righted U ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
tandem U دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
tandems U دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
speech U وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
speeches U وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
graph U وسیله چاپ با قلم که داده را از کامپیوتر می گیرد و به صورت گرافیکی نمایش میدهد
right U ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
graphs U وسیله چاپ با قلم که داده را از کامپیوتر می گیرد و به صورت گرافیکی نمایش میدهد
austempering U تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
game U وسیلهای که در دست قرار می گیرد تا نشانگر یا تصویر گرافیکی را در بازی کامپیوتری حرکت دهد
needling U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needle U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needles U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
push down list U لیستی که از پایین به بالانوشته میشود به نحوی که هر ورودی جدید بالای لیست قرار می گیرد
penny a liner U کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
needled U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
batches U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
right U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
intercharacter spacing U خصوصیت کلمه پرداز که حاوی فضاهای متغیر بین کلمات است تا خط در وسط قرار گیرد
righted U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
universal U قطعهای که توسط CPU دستور می گیرد تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط ارسال لازم است
cane pattern U طرح بندی که بصورت تکرار نقوش با نواری نازک به شکل بند کل متن را فرا می گیرد
terminator U ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
push up stack U سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
righting U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
cycle stealing U ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
full U کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
fullest U کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
destructive addition U عمل جمع که در آن نتیجه روی یکی از عملوندها نوشته میشود یعنی دوباره نویسی صورت می گیرد
pingpong U جایگرینی دو یا چند دستگاه ذخیره بنحوی که که پردازش بتواند روی یک مجموعه فایل انتهایی صورت گیرد
tasks U جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
task U جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
thermate U نوعی ماده اتشزاست که در گلولههای اتشزا مورد استفاده قرار می گیرد و معمولا مخلوط اکسیداهن و الومینیم میباشد
straddle trench U خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
verbal note U شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
reentrant subroutine U زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
impacts U چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy.
impact U چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy.
misrepresentation U در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
least significant bit U رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
rediscount rate U نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> U دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
straight "A " student U دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
circulars U چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
write enable ring U حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
circular U چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
sumptuary law U قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com