English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
relation U کارها
relational U کارها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
job U فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
jobs U فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
programme of work U برنامه کارها
programme of work U صورت کارها
hang-up <idiom> U تاخیر دربعضی از کارها
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things. U کارها را قبضه کردن
Our affairs are shaping well. U کارها داردسروصورت می گیرد
To spoilt things . To mess thing up . U کارها را خراب کردن
Things are very slack (quiet) at the moment. U فعلا" که کارها خوابیده
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
artwork U کارها و تصاویر گرافیکی
all aggairs pivot upon him U کارها بدست او می گرد د
job scheduler U زمان بند کارها
To get things moving. To set the wheels in motion. U کارها راراه انداختن
draw up U کارها را تنظیم کردن
To take things easy(lightly) U کارها را آسان گرفتن
pull one's weight <idiom> U کارها را تقسیم کردن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion. U کارها را بجریان انداختن
I am ready to compromise. U کارها روبراه است
She is not concerned with all that . U با این کارها کاری ندارم
dispose U ترتیب کارها رامعین کردن
i. for doing any thing U عدم صلاحیت در همه کارها
push (someone) around <idiom> U اجبار شخص درانجام کارها
put the cart before the horse <idiom> U انجام کارها بدون نظم
pull (something) off <idiom> U باانجام رساندن کامل کارها
We are past that sort of thing . U دیگر این کارها از ماگذشته
batches U قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
to make things hum U کارها را دایر کردن یا درجنبش اوردن
jobs U اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
scheduling U مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
Things are coming to a critical juncture . U کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
batch U قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
job U اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
set the pace <idiom> U برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
to mend matters U کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
activity U کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
activities U کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
resource U تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
priority U شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
priorities U شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
It is an absolute chaos. U همه رشته کارها از دست در رفته است
priority U سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
priorities U سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
dispatching priority U شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
generals U برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
commoners U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
common U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
commonest U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
general U برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
minor league U دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
dry run U اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
agendas U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
agenda U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
hierarchical communications system U روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
critical path analysis U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
pert U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
jobs U زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
job U زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
piracy U کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
off load U انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
electronic cottage U مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
cellars U محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
cellar U محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
batches U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
tasks U جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
task U جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com