English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fescue U چوب کوچکی که بوسیله ان اموزگار چیزی را به شاگردنشان میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rockoon U پرتابه یا موشک کوچکی که بوسیله بالون درارتفاع زیادمنفجر شود
handcar U چهارچرخه کوچکی که بوسیله دست یا موتورکوچکی روی خط اهن حرکت میکند
etna U فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
credit union U موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
microspacing U خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند
loader U بخش کوچکی از کد برنامه که به برنامههای به صورت دودویی اجازه بار شدن در حافظه میدهد.
tracking symbol U علامت کوچکی روی صفحه نمایش تصویر که محل مکان نما را نشان میدهد
lobular U شبیه قطعه کوچکی از چیزی
pinning U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pin U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
isoseismic line U خطی که بوسیله ان جاهایی که زورزمین لرزه درانهایکسان است نشان میدهد
stroke writer U ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
third party lease U توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
rainwash U شستشوی چیزی بوسیله باران
to buy something at an auction U چیزی را در [بوسیله] حراجی خریدن
towline U طناب یا ریسمانی که بوسیله ان چیزی را می کشند
wherewithal U چیزی که بوسیله ان عملی قابل اجراست
photosensitize U بوسیله نور به چیزی حساسیت دادن
lugging U اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
lugs U اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
lug U اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
lugged U اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
rubber banding U قابلیتی از CAD که به یک مولفه اجازه میدهد تا درطول صفحه نمایش بوسیله قلم الکترونیکی یا دستگاه ماوس به مکان مورد نظرکشیده شود
heuristic reason U دلیلی که بوسیله ان کسی چیزی رابرای خودثابت کندیاپیش خودبفهمد
dragrope U طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
cast pearls before swine <idiom> U از بین بردن چیزی ارزشمندی بوسیله کسی که قدرش را نمی داند
margins U فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
margin U فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
modelled U کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
modeled U کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
indian giver U کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
models U کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
model U کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
pedagogues U اموزگار
teacher U اموزگار
instructor U اموزگار
instructors U اموزگار
tutoress U اموزگار زن
instructress U اموزگار زن
french master U اموزگار
pedagogue U اموزگار
school teacher U اموزگار
masterless U بی اموزگار
teachers U اموزگار
language master U اموزگار زبان
pedagog U اموزگار معلم
cookery instructor U اموزگار اشپزی
singing master U اموزگار سرایش
rhetor U اموزگار معانی بیان
pedagog U اموزگار علم فروش
lanista U شمشیرباز اموزگار شمشیربازی
rhetoricians U اموزگار معانی بیان
rhetorician U اموزگار معانی بیان
pedagogue U معلم اموزگار علم فروش
pedagogues U معلم اموزگار علم فروش
reach out with an olive branch U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch <idiom> U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
simulation U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
nursery governess U بانویی که کودکان را هم پرستاروهم اموزگاراست پرستار اموزگار
logical U حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
dma U UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
tininess U کوچکی
smallness U کوچکی
exiguity U کوچکی
littleness U کوچکی
pettiness U کوچکی
emigration U درون کوچکی
graphics U پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
detail U بخش کوچکی از یک شرح
epsilon U مقدار کوچکی از هر چیز
microcephalia U سر کوچکی جمجمه کوچک
overlays U بخش کوچکی از برنامه
detailing U بخش کوچکی از یک شرح
overlaying U بخش کوچکی از برنامه
overlay U بخش کوچکی از برنامه
(not a) ghost of a chance <idiom> U حتی یک شانس کوچکی
landaulet n U گردونه کوچکی که پوششی دارد
puniness U تازه کاری جوانی کوچکی
dolly U چرخ کوچکی شبیه قرقره
card U قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
parcel U دسته قطعه کوچکی از زمین
parcels U دسته قطعه کوچکی از زمین
dollies U چرخ کوچکی شبیه قرقره
cards U قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
he has a small p in shimran U او ملک کوچکی درشمیران دارد
vestries U نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
kit or kit violon U ویولون کوچکی که پیشترهااموزگاران رقص می نواختند
vestry U نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
salami technique U سرقت مقادیر کوچکی ازدارایی بسیار زیاد
doodads U مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
racket ball U گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
coppice wood U بته هاودرختان کوچکی که درزیردرختان بزرگ میرویند
slab U گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
slabs U گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
lockets U قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
locket U قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
centriole U ذره کوچکی در مرکز جاذبه میان دانه
copsewood U بته هاودرختان کوچکی که درزیردرختان بزرگ میرویند
flocculus U دسته کوچکی از الیاف پشمی کلف خورشید
leprechaun U جن کوچکی که هرکس انراگرفتارمیساخت گنجهای نهفته راپیدامیکرد
doodad U مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
bronchial tubes U برنشهای متوسط نایژه و مجراهای کوچکی که از آن منشعب میشود
ligule U زائده کوچکی که بین برگ وغلاف قرار دارد
altar-niche U [تو رفتگی در محراب کلیسا که اغلب نیایشگاه کوچکی است.]
superscript U ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود.
undergrowth U بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید
hypodermic syringe U کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
holm U جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
vacuole U گودال کوچکی که دارای اب یاهوا یا چیز دیگر باشد
water level U سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
gablet U [سنتوری کوچکی بالای شمع پشت بند] [معماری]
supervisory U 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
swagger cane U عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
junctions U جعبه کوچکی که تعداد سیم بهم وصل شده اند
clipboards U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
estuary U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
kilderkin U چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
estuaries U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
lanternpinion U چرخ کوچکی که میلههای عمودی داردو مانند است به فانوس
clipboard U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
junction U جعبه کوچکی که تعداد سیم بهم وصل شده اند
vanity boxŠcaseŠor bag U قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
arrow pointer U پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید
epicanthus U لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
sachets U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
vaude U نمایش جوربجور واریته درام کوچکی که توام بارقص واواز باشد
sachet U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
anlage U اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
accelerating pump U پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
erased U آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
jetevator U فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
foot block قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
erases U آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
middle ear U حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
erasing U آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
erase U آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
punches U قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
packs U ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
punched U قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
platelet U صفحه کوچکی در سیستمهای سیالی که سطح ان مشبک ویا دارای کانالهای دقیقی میباشد
punch U قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
control rocket U راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند
pack U ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
bed groins U بند کوچکی که بطور موقت جهت بالاامدن سطح اب دردهانه خروجی کانال زده میشود
juke joint U رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
cookie U فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود
cookies U فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
ball bearing U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
ghettos U محل کوچکی از شهرکه محل سکونت اقلیت هااست
ghetto U محل کوچکی از شهرکه محل سکونت اقلیت هااست
ghettoes U محل کوچکی از شهرکه محل سکونت اقلیت هااست
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
hand-held U وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
basic U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
joggled U برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle U برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles U برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com