Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clear
U
پیام کشف روشن کردن
clearer
U
پیام کشف روشن کردن
clearest
U
پیام کشف روشن کردن
clears
U
پیام کشف روشن کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
authentication
U
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
InBox
U
خصوصیات سیستم پیام گذاری پنجره که میتواند پیام الکترونیکی کاربر را نگه دارد که شامل پیام ارسالی روی شبکه
illumination by diffusion
U
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
illuminates
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flashes
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylit
U
روز روشن روشن کردن
daylight
U
روز روشن روشن کردن
explain
U
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains
U
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained
U
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining
U
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
acknowledges
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
challenge and reply
U
ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
piggybacking
U
استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
InBox
U
پیام فکس و پیام ارسالی روی انیترنت است
quoting
U
خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
prompted
U
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt
U
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompts
U
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
receipt notification
U
خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
radiogram
U
پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiograms
U
پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
UA
U
نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
codress
U
نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
anagrams
U
استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagram
U
استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
bury
U
کد کردن پیام
buries
U
کد کردن پیام
encodes
U
کد کردن پیام
encode
U
کد کردن پیام
burying
U
کد کردن پیام
polynomial code
U
سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
hard
U
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder
U
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest
U
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
illuminati
U
روشن ضمیران روشن فکران
decoded
U
کشف کردن پیام
decode
U
کشف کردن پیام
encodes
U
رمز کردن پیام
decodes
U
کشف کردن پیام
enciphere
U
رمز کردن پیام
encode
U
رمز کردن پیام
ended
U
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
end
U
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends
U
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
illuminates
U
روشن کردن
fire up
U
روشن کردن
to fire up
U
روشن کردن
clears
U
: روشن کردن
elucidating
U
روشن کردن
refresh
U
روشن کردن
light
U
روشن کردن
lighted
U
روشن کردن
elucidates
U
روشن کردن
refreshed
U
روشن کردن
lightest
U
روشن کردن
elucidated
U
روشن کردن
to bring tl light
U
روشن کردن
clearest
U
: روشن کردن
clearer
U
: روشن کردن
illuminating
U
روشن کردن
turn on
U
روشن کردن
to clear up
U
روشن کردن
lumine
U
روشن کردن
illume
U
روشن کردن
refreshes
U
روشن کردن
brightens
U
روشن کردن
clear
U
: روشن کردن
elucidate
U
روشن کردن
illumine
U
روشن کردن
to switch on
U
روشن کردن
igniting
U
روشن کردن
power up
U
روشن کردن
ignites
U
روشن کردن
power on
U
روشن کردن
illumining
U
روشن کردن
ignited
U
روشن کردن
relume
U
روشن کردن
clarify
U
روشن کردن
illuminate
U
روشن کردن
illumined
U
روشن کردن
illumines
U
روشن کردن
clarifying
U
روشن کردن
brighten
U
روشن کردن
ignite
U
روشن کردن
brightened
U
روشن کردن
clarifies
U
روشن کردن
emblaze
U
روشن کردن
brightening
U
روشن کردن
to shed light on
U
روشن کردن
to throw light upon
U
روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
to bring out in relief
U
برجسته یا روشن کردن
illuminating
U
روشن کردن منطقه
clarifying
U
روشن کردن یا شدن
illuminates
U
روشن کردن منطقه
coldest
U
روشن کردن یک کامپیوتر
owl light
U
کمی روشن کردن
to light a cigarette
U
سیگاری را روشن کردن
ignite
U
روشن کردن گیراندن
to play with fire
U
آتش روشن کردن
to make something clear
U
چیزی را روشن کردن
to start a car
[to crank a car]
[American English]
U
ماشینی را روشن کردن
explicates
U
روشن کردن فاهرکردن
colds
U
روشن کردن یک کامپیوتر
explicating
U
روشن کردن فاهرکردن
restart
U
روشن کردن دوباره
To light a fire .
U
آتش روشن کردن
ignites
U
روشن کردن گیراندن
igniting
U
روشن کردن گیراندن
lightened
U
درخشیدن روشن کردن
to kindle
U
آتش روشن کردن
to make oneself clear
<idiom>
U
منظور را روشن کردن
refurbishes
U
روشن و تازه کردن
lighten
U
درخشیدن روشن کردن
lightens
U
درخشیدن روشن کردن
refurbish
U
روشن و تازه کردن
To light ( kindle) a fire.
U
آتش روشن کردن
clarifies
U
روشن کردن یا شدن
explicated
U
روشن کردن فاهرکردن
colder
U
روشن کردن یک کامپیوتر
cold start
U
دوباره روشن کردن
refurbishing
U
روشن و تازه کردن
cold
U
روشن کردن یک کامپیوتر
ignited
U
روشن کردن گیراندن
lightening
U
درخشیدن روشن کردن
refurbished
U
روشن و تازه کردن
explicate
U
روشن کردن فاهرکردن
illuminate
U
روشن کردن منطقه
clarify
U
روشن کردن یا شدن
turn over
<idiom>
U
موتور را روشن کردن
clear
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clears
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearer
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearest
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
turn on
<idiom>
U
روشن کردن،بازکردن،شروع کردن
half tone screen
U
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
MTA
U
نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
wilco
U
پیام را اجرامی کنم پیام رسید اجرا می کنم
service message
U
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
highlighting
U
روشن ساختن مشخص کردن
illuminations
U
روشن کردن منطقه روشنایی
alight
U
روشن کردن اتش زدن
enucleate
U
روشن کردن توضیح دادن
search light illumination
U
روشن کردن منطقه با نورافکن
shines
U
براق کردن روشن شدن
shine
U
براق کردن روشن شدن
mezzotint
U
نقاشی سایه روشن کردن
mezzotinto
U
نقاشی سایه روشن کردن
alights
U
روشن کردن اتش زدن
upstarts
U
یکه خوردن روشن کردن
alighting
U
روشن کردن اتش زدن
alighted
U
روشن کردن اتش زدن
illumination
U
روشن کردن منطقه روشنایی
upstart
U
یکه خوردن روشن کردن
to turn on
U
روشن کردن
[کلید الکتریکی]
enlighten
U
روشن کردن تعلیم دادن
enlightening
U
روشن کردن تعلیم دادن
enlightens
U
روشن کردن تعلیم دادن
turn on
U
بجریان انداختن روشن کردن
refreshes
U
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
to kick-start a motorcycle
U
موتورسیکلتی را با پا هندل زدن
[روشن کردن]
runs
U
به کار انداختن روشن کردن موتور
refresh
U
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refreshed
U
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
run
U
به کار انداختن روشن کردن موتور
illumination plan
U
طرح روشن کردن منطقه نبرد
to put one's affairs in order
[to settle one's business]
U
تکلیف کار خود را روشن کردن
illume
U
منور کردن روشن فکر ساختن
powered
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powering
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powers
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
to start
U
روشن کردن
[به کار انداختن]
[موتور یا خودرو]
power
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
to switch on the dipped
[dimmed]
headlights
U
چراغ نور پایین
[ماشین]
را روشن کردن
talk out
U
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
cold fault
U
نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
format
U
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
formats
U
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
colds
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colds
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold boot
U
روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
shadow RAM
U
ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
coldest
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colder
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
switch
U
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
colder
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
switched
U
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switches
U
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
cold
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com