Total search result: 201 (14 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
antifriction device U |
وسیله ضد اصطکاک |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
chain U |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
 |
 |
chains U |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
 |
 |
sensor U |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
 |
 |
friction U |
اصطکاک |
 |
 |
frictionless U |
بی اصطکاک |
 |
 |
frictions U |
اصطکاک |
 |
 |
drags U |
اصطکاک |
 |
 |
dragged U |
اصطکاک |
 |
 |
drag U |
اصطکاک |
 |
 |
attrition U |
اصطکاک |
 |
 |
fet U |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
 |
 |
dry scrubbing U |
اصطکاک خشک |
 |
 |
economic friction U |
اصطکاک اقتصادی |
 |
 |
engine drag U |
مقاومت اصطکاک |
 |
 |
coefficient of friction U |
ضریب اصطکاک |
 |
 |
antifriction device U |
مکانیسم ضد اصطکاک |
 |
 |
overlap U |
اصطکاک داشتن |
 |
 |
overlapped U |
اصطکاک داشتن |
 |
 |
overlaps U |
اصطکاک داشتن |
 |
 |
angle of friction U |
زاویه اصطکاک |
 |
 |
fluid friction U |
اصطکاک روغنی |
 |
 |
kinetic friction U |
اصطکاک جنبشی |
 |
 |
hydraulic friction U |
اصطکاک ابی |
 |
 |
whack U |
صدای اصطکاک |
 |
 |
whacks U |
صدای اصطکاک |
 |
 |
sliding friction U |
اصطکاک لغزشی |
 |
 |
internal friction U |
اصطکاک درونی |
 |
 |
internal friction U |
اصطکاک داخلی |
 |
 |
side friction U |
اصطکاک جانبی |
 |
 |
friction U |
اصطکاک [فیزیک] |
 |
 |
frictionally U |
از راه اصطکاک |
 |
 |
rolling friction U |
اصطکاک غلتشی |
 |
 |
frictional resistance U |
مقاومت اصطکاک |
 |
 |
friction factor U |
ضریب اصطکاک |
 |
 |
friction coefficient U |
ضریب اصطکاک |
 |
 |
tax friction U |
اصطکاک مالیاتی |
 |
 |
static friction U |
اصطکاک ساکن |
 |
 |
entrance loss U |
افت حاصل از اصطکاک |
 |
 |
friction for fittings and valves U |
اصطکاک در شیرها و بستها |
 |
 |
static friction U |
اصطکاک در استانه حرکت |
 |
 |
interfluent U |
بدون اصطکاک در هم امیزنده |
 |
 |
coefficient of internal friction U |
ضریب اصطکاک داخلی |
 |
 |
surface friction drag U |
پسای اصطکاک سطح |
 |
 |
gear friction U |
اصطکاک چرخ دنده |
 |
 |
infighting U |
اصطکاک ومبارزات داخلی |
 |
 |
tribophysics U |
مبحث اصطکاک در فیزیک |
 |
 |
angle of internal friction U |
زاویه اصطکاک داخلی |
 |
 |
friction surface U |
سطح اصطکاک ترمز |
 |
 |
chafing U |
بوسیله اصطکاک گرم کردن |
 |
 |
chafes U |
بوسیله اصطکاک گرم کردن |
 |
 |
chafe U |
بوسیله اصطکاک گرم کردن |
 |
 |
friction match U |
کبریتی که با اصطکاک ومالش روشن میشود |
 |
 |
rub U |
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن |
 |
 |
rubbed U |
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن |
 |
 |
rubs U |
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن |
 |
 |
fricative U |
تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس |
 |
 |
crawlers U |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
 |
 |
crawler U |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
 |
 |
asynchronous U |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
 |
 |
loop U |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
 |
 |
peripheral U |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
 |
 |
contention U |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
 |
 |
loops U |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
 |
 |
contentions U |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
 |
 |
looped U |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
 |
 |
connectivity U |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
 |
 |
device U |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
 |
 |
devices U |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
 |
 |
built-in U |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
 |
 |
tie down U |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
 |
 |
daisy chain U |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
 |
 |
simulating U |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
 |
 |
simulates U |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
 |
 |
simulate U |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
 |
 |
trainer U |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
 |
 |
immersion proof U |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
 |
 |
trainers U |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
 |
 |
daisy chain U |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
 |
 |
communication U |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
 |
 |
lasers U |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
 |
 |
laser U |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
 |
 |
plotters U |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
 |
 |
plotter U |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
 |
 |
outputs U |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
 |
 |
output U |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
 |
 |
device U |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
 |
 |
devices U |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
 |
 |
communication U |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
 |
 |
astigmatizer U |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
 |
 |
dual capable U |
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد |
 |
 |
from pillar to post U |
ازیک وسیله به وسیله دیگر |
 |
 |
handshaking U |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
 |
 |
handshake U |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
 |
 |
handshakes U |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
 |
 |
interserviceable U |
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی |
 |
 |
cycles U |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
 |
 |
cycled U |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
 |
 |
cycle U |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
 |
 |
brake lining U |
مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد |
 |
 |
demands U |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
 |
 |
demand U |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
 |
 |
demanded U |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
 |
 |
dangerous goods by road agreement U |
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است |
 |
 |
touches U |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
 |
 |
touch U |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
 |
 |
phases U |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
 |
 |
phased U |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
 |
 |
phase U |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
 |
 |
tranship U |
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری |
 |
 |
triboelectricity U |
ایجاد برق در اثر اصطکاک برق مالشی |
 |
 |
antiwithdrawal device U |
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره |
 |
 |
devices U |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
 |
 |
device U |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
 |
 |
radar prediction U |
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار |
 |
 |
fasts U |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
fast U |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
fasted U |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
fastest U |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
synchronous U |
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است |
 |
 |
concentrator U |
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است |
 |
 |
transhipment U |
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
 |
 |
tracked vehicle U |
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش |
 |
 |
radar tracking U |
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار |
 |
 |
transhipment U |
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
 |
 |
interfaces U |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
 |
 |
interface U |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
 |
 |
chartering U |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
 |
 |
chartered U |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
 |
 |
charters U |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
 |
 |
charter U |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
 |
 |
radar locating U |
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار |
 |
 |
search jammer U |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
 |
 |
input/output U |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود |
 |
 |
torsionmeter U |
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو |
 |
 |
corrector U |
وسیله تصحیح کننده ماسوره وسیله تصحیح ماسوره |
 |
 |
R/W head U |
وسیله |
 |
 |
factor U |
وسیله |
 |
 |
device U |
وسیله |
 |
 |
devices U |
وسیله |
 |
 |
resourc U |
وسیله |
 |
 |
facility U |
وسیله |
 |
 |
appliance U |
وسیله |
 |
 |
instrument U |
وسیله |
 |
 |
make do U |
وسیله |
 |
 |
factors U |
وسیله |
 |
 |
per saltum U |
بی وسیله |
 |
 |
instrumentally U |
با وسیله |
 |
 |
instrumentality U |
وسیله |
 |
 |
whereby U |
به وسیله ان |
 |
 |
utensils U |
وسیله |
 |
 |
means U |
وسیله |
 |
 |
shiftless U |
بی وسیله |
 |
 |
tool U |
وسیله |
 |
 |
resource U |
وسیله |
 |
 |
bare handed U |
بی وسیله |
 |
 |
utensil U |
وسیله |
 |
 |
appliances U |
وسیله |
 |
 |
makeshift U |
وسیله |
 |
 |
medium U |
وسیله |
 |
 |
mediums U |
وسیله |
 |
 |
inducement U |
وسیله |
 |
 |
inducements U |
وسیله |
 |
 |
by means of U |
به وسیله |
 |
 |
timing device U |
وسیله |
 |
 |
meter U |
وسیله سنجش |
 |
 |
ablator U |
وسیله رافع |
 |
 |
recourse U |
وسیله توسل |
 |
 |
gudgeon U |
وسیله تطمیع |
 |
 |
thereby U |
بدان وسیله |
 |
 |
head cleaning device U |
وسیله هد پاک کن |
 |
 |
hereto <adv.> U |
بدین وسیله |
 |
 |
on this <adv.> U |
بدین وسیله |
 |
 |
lure U |
وسیله تطمیع |
 |
 |
appliance U |
وسیله برقی |
 |
 |
appliance U |
وسیله کاربندی |
 |
 |
table set U |
وسیله رومیزی |
 |
 |
table instrument U |
وسیله رومیزی |
 |
 |
system resource U |
وسیله سیستم |
 |
 |
contraceptives U |
وسیله ضدابستنی |
 |
 |
switch gear U |
وسیله اتصال |
 |
 |
appliances U |
وسیله کاربندی |
 |
 |
appliances U |
وسیله برقی |
 |
 |
airborne vehicle U |
وسیله هوابرد |
 |
 |
leverage U |
وسیله نفوذ |
 |
 |
riches U |
وسیله ثروتمندی |
 |
 |
meters U |
وسیله سنجش |
 |
 |
stalking horse U |
وسیله استتار |
 |
 |
illuminator U |
وسیله روشنایی |
 |
 |
sound powered U |
وسیله صوتی |
 |
 |
input/output U |
وسیله جانبی |
 |
 |
instrumental variable U |
متغیر وسیله |
 |
 |
vehicles U |
وسیله حمل |
 |
 |
instrumentalism U |
وسیله گرایی |
 |
 |
facility U |
امکان وسیله |
 |
 |
vehicles U |
وسیله نقلیه |
 |
 |
ignitor U |
وسیله انفجار |
 |
 |
ignition device U |
وسیله احتراق |
 |
 |
fasteners U |
وسیله بستن |
 |
 |
wherethrough U |
بچه وسیله |
 |
 |
items U |
جنس وسیله |
 |