Total search result: 201 (14 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
sealant U |
وسیله بتونه کاری |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
calk U |
بتونه کاری |
 |
 |
caulking U |
بتونه کاری |
 |
 |
priming U |
بتونه کاری |
 |
 |
spackle U |
بتونه کاری کردن |
 |
 |
calker U |
بتونه کاری کردن |
 |
 |
primming U |
بتونه کاری کردن راه انداختن موتور یا گرم کردن ان |
 |
 |
prime U |
تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن |
 |
 |
primed U |
تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن |
 |
 |
primes U |
تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن |
 |
 |
calk U |
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن |
 |
 |
charter U |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
 |
 |
chartered U |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
 |
 |
chartering U |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
 |
 |
charters U |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
 |
 |
facility U |
وسیله یاساختاری که انجام کاری را ساده میکند |
 |
 |
synchronizer U |
وسیلهای که با دریافت سیگنال از وسیله دیگر کاری را انجام دهد |
 |
 |
idlest U |
مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد |
 |
 |
idles U |
مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد |
 |
 |
idled U |
مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد |
 |
 |
idle U |
مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد |
 |
 |
prototype U |
اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد |
 |
 |
prototypes U |
اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد |
 |
 |
busied U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
busier U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
busy U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
busies U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
busying U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
busiest U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
chains U |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
 |
 |
chain U |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
 |
 |
sensor U |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
 |
 |
spackle U |
بتونه |
 |
 |
gesso U |
بتونه |
 |
 |
glazing compound U |
بتونه |
 |
 |
seals U |
بتونه |
 |
 |
fillers U |
بتونه |
 |
 |
oakum U |
بتونه |
 |
 |
painter's putty U |
بتونه |
 |
 |
putty U |
بتونه |
 |
 |
sealings U |
بتونه ها |
 |
 |
filler U |
بتونه |
 |
 |
seal U |
بتونه |
 |
 |
putty U |
بتونه کردن |
 |
 |
caulker U |
بتونه کار |
 |
 |
putty U |
بتونه اب بندی |
 |
 |
came U |
بتونه سربی |
 |
 |
fillings U |
بتونه خاکریزی |
 |
 |
filling U |
بتونه خاکریزی |
 |
 |
front putty U |
بتونه جلو |
 |
 |
clearcole U |
چسب بتونه |
 |
 |
sealings U |
بتونه اب بندی |
 |
 |
spackle U |
بتونه نقاشی |
 |
 |
paste wood filler U |
بتونه چوب |
 |
 |
clairecelle U |
چسب بتونه |
 |
 |
oakum U |
خمیر بتونه |
 |
 |
caulk U |
بتونه گیری کردن |
 |
 |
puttier U |
بتونه کار شیشه |
 |
 |
sealer U |
بتونه یااستری رنگ |
 |
 |
primer U |
مبادی اولیه بتونه |
 |
 |
caulking gun U |
تلمبه بتونه زنی |
 |
 |
mastic U |
نوعی بتونه یاچسب |
 |
 |
primers U |
مبادی اولیه بتونه |
 |
 |
gesso U |
سطح پوشیده از بتونه |
 |
 |
glazier's putty U |
بتونه شیشه بری |
 |
 |
glazing compound U |
بتونه شیشه بری |
 |
 |
fet U |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
 |
 |
to know the ropes U |
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن |
 |
 |
blow torch U |
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری |
 |
 |
torched U |
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری |
 |
 |
torches U |
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری |
 |
 |
torching U |
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری |
 |
 |
torch U |
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری |
 |
 |
crawler U |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
 |
 |
crawlers U |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
 |
 |
asynchronous U |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
 |
 |
peripheral U |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
 |
 |
contention U |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
 |
 |
loops U |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
 |
 |
contentions U |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
 |
 |
loop U |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
 |
 |
looped U |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
 |
 |
connectivity U |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
 |
 |
scrim U |
پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند |
 |
 |
device U |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
 |
 |
devices U |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
 |
 |
built-in U |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
 |
 |
simulates U |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
 |
 |
tie down U |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
 |
 |
simulating U |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
 |
 |
simulate U |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
 |
 |
daisy chain U |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
 |
 |
stringing U |
خطوط خاتم کاری و منبت کاری |
 |
 |
pence for any thing U |
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری |
 |
 |
immersion proof U |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
 |
 |
trainer U |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
 |
 |
trainers U |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
 |
 |
daisy chain U |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
 |
 |
communication U |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
 |
 |
laser U |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
 |
 |
lasers U |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
 |
 |
plotter U |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
 |
 |
plotters U |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
 |
 |
output U |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
 |
 |
outputs U |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
 |
 |
devices U |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
 |
 |
device U |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
 |
 |
glid U |
تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.] |
 |
 |
tar down U |
بتونه مالی کردن مسدود کردن سوراخها |
 |
 |
communication U |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
 |
 |
dual capable U |
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد |
 |
 |
astigmatizer U |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
 |
 |
from pillar to post U |
ازیک وسیله به وسیله دیگر |
 |
 |
handshaking U |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
 |
 |
handshakes U |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
 |
 |
handshake U |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
 |
 |
interserviceable U |
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی |
 |
 |
cycled U |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
 |
 |
cycles U |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
 |
 |
cycle U |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
 |
 |
demand U |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
 |
 |
demanded U |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
 |
 |
dangerous goods by road agreement U |
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است |
 |
 |
demands U |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
 |
 |
touches U |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
 |
 |
touch U |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
 |
 |
phased U |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
 |
 |
phases U |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
 |
 |
phase U |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
 |
 |
tranship U |
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری |
 |
 |
antiwithdrawal device U |
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره |
 |
 |
radar prediction U |
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار |
 |
 |
devices U |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
 |
 |
device U |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
 |
 |
came U |
میله سربی بتونه سربی |
 |
 |
fastest U |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
fasted U |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
fast U |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
fasts U |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
synchronous U |
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است |
 |
 |
concentrator U |
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است |
 |
 |
transhipment U |
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
 |
 |
transhipment U |
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
 |
 |
tracked vehicle U |
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش |
 |
 |
radar tracking U |
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار |
 |
 |
drilling pattern U |
نمونه مته کاری الگوی مته کاری |
 |
 |
interfaces U |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
 |
 |
interface U |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
 |
 |
radar locating U |
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار |
 |
 |
plumbery U |
سرب کاری کارخانه سرب کاری |
 |
 |
mosaics U |
موزاییک کاری معرق معرق کاری |
 |
 |
search jammer U |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
 |
 |
input/output U |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود |
 |
 |
torsionmeter U |
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو |
 |
 |
corrector U |
وسیله تصحیح کننده ماسوره وسیله تصحیح ماسوره |
 |
 |
curry powders U |
کاری |
 |
 |
slobbery U |
تف کاری |
 |
 |
electroplating U |
اب کاری |
 |
 |
feckful U |
کاری |
 |
 |
active U |
کاری |
 |
 |
intent on doing anything U |
کاری |
 |
 |
inaction U |
بی کاری |
 |
 |
curries U |
کاری |
 |
 |
curry U |
کاری |
 |
 |
hypofunction U |
کم کاری |
 |
 |
impotency U |
کاری |
 |
 |
curry powder U |
کاری |
 |
 |
plasterwork U |
گچ کاری |
 |
 |
currie U |
کاری |
 |
 |
impotence U |
کاری |
 |
 |
malfunction U |
کژ کاری |
 |
 |
malfunctioned U |
کژ کاری |
 |
 |
malfunctions U |
کژ کاری |
 |
 |
under employment U |
کم کاری |
 |
 |
parget U |
گچ کاری |
 |
 |
plastering U |
گچ کاری |
 |
 |
flower piece U |
گل کاری |
 |
 |
effective U |
کاری |
 |
 |
contrasuggestibility U |
وارون کاری |
 |
 |
cotton plantation U |
پنبه کاری |
 |
 |
contouring operation U |
فرم کاری |
 |
 |
burnishing U |
پرداخت کاری |
 |
 |
the manner of doing any thing U |
طرزانجام کاری |
 |
 |
the needful U |
اصل کاری |
 |
 |
tinwork U |
قلع کاری |
 |
 |
extruded U |
چکش کاری |
 |
 |
crypianalysis U |
پنهان کاری |
 |
 |
cutting off U |
برش کاری |
 |
 |
d. touch U |
نازک کاری |
 |
 |
metalwork U |
فلز کاری |
 |
 |
counterattack U |
بدل کاری |
 |
 |
to reproach an act U |
کاری را بد دانستن |
 |
 |
conservativeness U |
محافظه کاری |
 |
 |
extrude U |
چکش کاری |
 |
 |
to be about to do something U |
در پی کاری شدن |
 |
 |
afforestation U |
جنگل کاری |
 |
 |
you are welcome U |
کاری نکردم |
 |
 |
frustrating U |
بدل کاری |
 |
 |
frustrates U |
بدل کاری |
 |
 |
cautiousness U |
احتیاط کاری |
 |
 |
workspace U |
فضای کاری |
 |