English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
same U یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
No sooner was he gone than he was kI'lled . U رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
It is the same pottage and the same bowl. <proverb> U همان آش است و همان کاسه .
synchronous U فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same U همان چیز همان
so much the better U چه بهتر
better U بهتر
all the better U چه بهتر
the more better the best U بهتر
so much the better for me U بهتر من
better than U بهتر از
to change to the better U بهتر شدن
the best of all U از همه بهتر
ameliorate U بهتر کردن
above rubies U بهتر از یاقوت
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
modifies U بهتر کردن
ameliorated U بهتر کردن
modify U بهتر کردن
modifying U بهتر کردن
ameliorating U بهتر کردن
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
on the mend <idiom> U بهتر شدن
amelioration U بهتر شدن
ameliorative U بهتر شونده
So much the better. U دیگه بهتر
ameliorates U بهتر کردن
meliorative U بهتر شونده
ameliorator U بهتر کننده
cote U بهتر بودن از
preferably U بطور بهتر
meliorate U بهتر شدن
identic U همان
this same U همان
idem U همان
very U همان
thingummy U همان
same U همان
selfsame U همان
identical U همان
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
out act U بهتر انجام دادن از
outplay U بازی بهتر از حریف
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
it was no better U هیچ بهتر نبود
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
modification U بهتر کردن مدل
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
the better plan is to U بهتر این است که .....
he works better U او بهتر کار میکند
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
of that ilk U دارای همان جا
that once U همان یک بار
nothing short of U عینا همان
s.c U همان پرونده
equally <adv.> U به همان طریق
i went on the instant U در همان ان رفتم
accordingly U از همان قرار
i went that instant U در همان ان رفتم
very U همان همین
selfsame U درست همان
instatu quo U در همان حال
s.c U همان دعوی
it is the same thing U همان است
for that matter <idiom> U به همان علت
therabout U در همان نزدیکی
the reinbefore U همان سندیاقرارداد
of that ilk U اهل همان جا
one U یکی از همان
self-same U همان خود
same U همان کار
same U همان جور
just as well <adv.> U همان مقدار
just as well <adv.> U به همان طریق
equally <adv.> U همان مقدار
at the very beginning U از همان اولش
ones U یکی از همان
self same U همان خود
of the same kind U از همان نوع
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
It comes to the same thing . U باز هم همان ؟ یشود
quasi- U مشابه یا تقریباگ همان
ones U عین همان یکی
one U عین همان یکی
even U دارای همان تاریخ
idem U همان نویسنده در همانجا
it is much the same U تقریبا همان است
He would never retract . U هر چه بگوید همان است
She promised to bring it but never did . U همان آوردنی که بیاورد !
In the ( same ) usual place. U در همان جای همیشگه
we are in the same way U ما هم همان حال را داریم
of even date U دارای همان تاریخ
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
What wI'll be woll be. U هر چقدر قسمت با شد همان می شود
about as high U تقریبا` همان اندازه بلند
step jump U پرش و برگشت روی همان پا
What so ever a man soweth ,that shall he also reap. <proverb> U هر چه بکارى ,همان درو مى کنى .
lighter shade U از همان رنگ ولی روشن تر
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
equivalent U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
equivalents U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
synchronous U آنچه همان با دیگری اجرا شود.
thereinbefore U در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
isomeric U متشابه الترکیب دارای همان اجزا
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
one two U تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
This is just what I want . This is the very thing I want . U این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . U همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
This is the very thing I wanted. U این همان چیزی است که دلم می خواست
what you see is what you get U انچه می بینید همان است که بدست می اورید
echo U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoed U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoes U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoing U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
abs U پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
times U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
per U همان طور که در الگو نشان داده شده
timed U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
ipsilateral U قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
times U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
European rose U طرح گل رز اروپایی [که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
timed U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
positive U که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
constants U فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constant U فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
democratic network U شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
loop jump U پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
time U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
production missile U موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
busman's holiday U تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
synchronous U سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
exception U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
counter jump U پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
exceptions U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
landgrave U لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
synchronous U حالت سیستمم که عملیات و رویدادها با سیگنال ساعت همان شده است
bear U تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
bears U تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
synchronous U شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com