English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
locomotion U نقل وانقال نیرو بوسیله حرکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nutriments U کسب نیرو بوسیله غذا بقوت
nutriment U کسب نیرو بوسیله غذا بقوت
windblown U در حرکت بوسیله باد
telekinesis U حرکت اجسام بوسیله ارواح
rocket propulsion U حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
gravitating U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitated U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitate U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
electrophoresis U حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
handcar U چهارچرخه کوچکی که بوسیله دست یا موتورکوچکی روی خط اهن حرکت میکند
strike U فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strikes U فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
turbopump U پمشی که توسط توربینی که بوسیله گازهای حاصل ازسوختن سوختهای راکت به چرخش درامده به حرکت درمی اید
service peculiar U امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
tranship U نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
life blood U نیرو
tonus U نیرو
PR U نیرو
equipollent U هم نیرو
line of force U خط نیرو
fibreless U بی نیرو
vis U نیرو
powering U نیرو
vim U نیرو
powers U نیرو
vigor U نیرو
pep U نیرو
letter of attorney U نیرو
troop carrier U نیرو بر
equipotential U هم نیرو
powered U نیرو
zipped U نیرو
materials U نیرو
material U نیرو
leverage U نیرو
energies U نیرو
tucks U نیرو
puissance U نیرو
tucking U نیرو
energy U نیرو
zip U نیرو
tuck U نیرو
power U نیرو
zipping U نیرو
zips U نیرو
thrust U نیرو
thrusting U نیرو
thrusts U نیرو
vigour U نیرو
sinewless U بی نیرو
forces U نیرو
gut U نیرو
guts U نیرو
forcing U نیرو
gutting U نیرو
sapless U بی نیرو
load U نیرو
loads U نیرو
force U نیرو
high-powered U پر نیرو
blood U نیرو
strength U نیرو
strengths U نیرو
force U بردار نیرو
life force U زیست نیرو
couples U زوج نیرو
application of a force U کاربرد نیرو
invigorating U نیرو بخش
bandeung ryouic U نیرو- واکنش
load factor U ضریب نیرو
afforce U نیرو دادن
lines of force U خطوط نیرو
application of a force U فرود نیرو
juice up U نیرو و جان به
generating plant U پست نیرو
entireforce U کلیه نیرو
energy production U تولید نیرو
couple U زوج نیرو
field of force U میدان نیرو
force constant U ثابت نیرو
force field U میدان نیرو
army U نیرو زمینی
invigorate U نیرو دادن
ground state U کمترین نیرو
armies U نیرو زمینی
heam yoei vooly U نظریه نیرو
forces U بردار نیرو
dynamometer U نیرو سنج
instinct with force U نیرو یافته
powering U توان نیرو
weakening U کم نیرو شدن
impoverished U بی نیرو کردن
superpower U ابر نیرو
superpowers U ابر نیرو
generations U تولید نیرو
generation U تولید نیرو
refreshment U نیرو بخشی
refreshments U نیرو بخشی
emphasised U نیرو دادن به
emphasises U نیرو دادن به
emphasising U نیرو دادن به
impoverishes U بی نیرو کردن
impoverishing U بی نیرو کردن
weakened U کم نیرو شدن
weaken U کم نیرو شدن
energizing U نیرو بخشیدن
breath U نیرو جان
energizes U نیرو بخشیدن
energize U نیرو بخشیدن
breaths U نیرو جان
energising U نیرو بخشیدن
energises U نیرو بخشیدن
energised U نیرو بخشیدن
weakens U کم نیرو شدن
emphasized U نیرو دادن به
emphasizes U نیرو دادن به
impoverish U بی نیرو کردن
couple U جفت نیرو
incapacitating U بی نیرو ساختن
incapacitates U بی نیرو ساختن
incapacitated U بی نیرو ساختن
incapacitate U بی نیرو ساختن
coupled U جفت نیرو
coupled U زوج نیرو
mechanics U نیرو برد
tucks U نیرو روحیه
emphasizing U نیرو دادن به
torque U گشتاور نیرو
might U نیرو انرژی
extends U باحداکثر نیرو
extending U باحداکثر نیرو
extend U باحداکثر نیرو
tuck U نیرو روحیه
tucking U نیرو روحیه
forcing U بردار نیرو
couples U جفت نیرو
load spread U انتشار نیرو
powered U توان نیرو
prosternation U تحلیل نیرو
powered U قدرت نیرو
powering U قدرت نیرو
powers U توان نیرو
super power U ابر نیرو
ti lift one's head U نیرو گرفتن
powers U قدرت نیرو
emphasize U نیرو دادن به
resultant of force U برایند نیرو
on one's/its last legs <idiom> U نیرو وسودمندی
nervine U نیرو بخش پی
powerlessly U با نداشتن نیرو
power system U شبکه نیرو
pound force U پوند نیرو
power down U قطع نیرو
power U توان نیرو
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com