Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shut down point
U
نقطه توقف تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
break point
U
نقطه توقف
thermal critical point
U
نقطه توقف
image printer
U
چاپگر نقطه ماتریسی که قابلیت تولید خروجی متن وگرافیک با کیفیت بالا را دارد
junctions
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
triple point
U
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
picture point
U
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go
U
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
line of vision
U
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism
U
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
free drop
U
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeros
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
marks
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point
U
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approaches
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
pyramid spot
U
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
flash point
U
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
roll in point
U
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
stand fast
U
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
punctuation marks
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
U
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
point-to-point connection
U
اتصال نقطه به نقطه
pointillism
U
نقاشی نقطه نقطه
point to point network
U
شبکه نقطه به نقطه
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
break up point
U
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
stopping
U
توقف
stopple
U
توقف
commorant
U
توقف
halted
U
توقف
halt
U
توقف
stop code
U
کد توقف
halts
U
توقف
suspension of payment
U
توقف
flag stop
U
توقف
interrupt
U
توقف
stops
U
توقف
stopped
U
توقف
interrupting
U
توقف
tarriance
U
توقف
interrupts
U
توقف
syncope
U
توقف
stop
U
توقف
paused
U
توقف
pause
U
توقف
pauses
U
توقف
stand
U
توقف
parked
U
توقف
cessation
U
توقف
park
U
توقف
stoppage
U
توقف
suspensions
U
توقف
interruption
U
توقف
interruptions
U
توقف
pausing
U
توقف
parks
U
توقف
suspension
U
توقف
insolvency
U
توقف
stoppages
U
توقف
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
stayed
U
توقف مکث
closest
U
ایست توقف
suspensive
U
درحال توقف
closes
U
ایست توقف
closer
U
ایست توقف
close
U
ایست توقف
stayed
U
توقف کردن
ceases
U
ایست توقف
no waiting
U
توقف ممنوع
nonstop
U
بدون توقف
failures
U
توقف کردن
failure
U
توقف کردن
cease
U
ایست توقف
ceased
U
ایست توقف
ceasing
U
ایست توقف
down time
U
زمان توقف
payment stopped
U
توقف پرداخت
dead halt
U
توقف مطلق
no parking
U
توقف ممنوع
stay
U
توقف مکث
sudden stoppage
U
توقف ناگهانی
stopcock
U
وسیله توقف
stopcocks
U
وسیله توقف
parking place
U
جایگاه توقف
idle period
U
زمان توقف
halting place
U
توقف گاه
hemostasis
U
توقف خونریزی
slackest
U
توقف درحرکت
slack
U
توقف درحرکت
bankruptcy
U
توقف بازرگان
stop instruction
U
دستورالعمل توقف
halt instruction
U
دستورالعمل توقف
bankruptcies
U
توقف بازرگان
continuously
U
بدون توقف
ports of call
U
بندر توقف
port of call
U
بندر توقف
lay-bys
U
منطقه توقف
stay
U
توقف کردن
stoppage of the game
U
توقف بازی
lay-by
U
منطقه توقف
stop sign
U
علامت توقف
slacks
U
توقف درحرکت
lay by
U
منطقه توقف
stop mechanism
U
مکانیزم توقف
stop bit
U
بیت توقف
park
U
محل توقف
parked
U
محل توقف
parks
U
محل توقف
program stop
U
توقف برنامه
bar stop
U
توقف میله
break key
U
کلید توقف
carport
U
توقف گاه
black induction
U
توقف القا
come down gracefully
U
توقف منضبط
to sojourn
[formal]
[in a place as a visitor]
U
توقف کردن
until stop
[up to the stop]
U
تا جای توقف
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
speckle
U
نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot
U
طرح نقطه نقطه خال خال
cardiac arrest
U
توقف ناگهانی قلب
cardiac arrests
U
توقف ناگهانی قلب
hang up
U
معوق شدن توقف
time in
U
ادامه بازی پس از توقف
hang-up
U
معوق شدن توقف
stop off
<idiom>
U
توقف بین راه
hang-ups
U
معوق شدن توقف
rest
U
توقف فرمان ازاد
measure
U
توقف رخ دادن چیزی
prevent
U
توقف رخ دادن چیزی
whoa
U
امر به توقف دادن
block
U
توقف رویدادن چیزی
blocked
U
توقف رویدادن چیزی
a thorugh train
U
قطار بدون توقف
blocks
U
توقف رویدادن چیزی
avast
U
ایست توقف کنید
hovers
U
درحال توقف پر زدن
hovered
U
درحال توقف پر زدن
hover
U
درحال توقف پر زدن
prevents
U
توقف رخ دادن چیزی
preventing
U
توقف رخ دادن چیزی
prevented
U
توقف رخ دادن چیزی
no end
<idiom>
U
پی درپی بدون توقف
stop over
U
توقف کوتاه مدت
termination
U
خاتمه دادن یا توقف
hold back
U
توقف مانع شدن
stopped
U
ایستادن توقف کردن
stop
U
ایستادن توقف کردن
machine down time
U
زمان توقف ماشین
machine idle time
U
زمان توقف ماشین
stopping
U
توقف انجام کار
stops
U
توقف انجام کار
stopped
U
توقف انجام کار
stopping
U
ایستادن توقف کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com