Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
scoot
U
ناگهان سرخوردن
scooted
U
ناگهان سرخوردن
scooting
U
ناگهان سرخوردن
scoots
U
ناگهان سرخوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
glides
U
سرخوردن
glided
U
سرخوردن
skidding
U
سرخوردن
skids
U
سرخوردن
slip-up
U
سرخوردن
slip-ups
U
سرخوردن
skidded
U
سرخوردن
skid
U
سرخوردن
glide
U
سرخوردن
slip up
U
سرخوردن
glissade
U
سرخوردن
to be disillusioned
U
سرخوردن
sideslip
U
سرخوردن
glissade
U
سرخوردن در بالت
skated
U
کفش یخ بازی سرخوردن
skate
U
کفش یخ بازی سرخوردن
He knows the score .
U
سرخوردن ( واخوردگی ویأس )
skates
U
کفش یخ بازی سرخوردن
glissade
U
سرخوردن روی شیب برفی
glide path
U
مسیر پرواز در حال سرخوردن
slips
U
سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slipped
U
سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slip
U
سرخوردن منحرف شدن از مسیر
calk
U
: سرخوردن روی یخ بانعل یالگد اسب مجروح شدن
thrusting
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
to rough a horse's shoes
U
میخ مخصوص بنعل اسب زدن برای اینکه از سرخوردن ان جلوگیری شود
spread eagle
U
سرخوردن با عقب اسکیتهای چسبیده بهم بجا گذاشتن میلههای 2 و 3 و 4 و 6 و 7 و01 بولینگ
suddenness
U
ناگهان
all of a sudden
U
ناگهان
sudden
U
ناگهان
abruptly
U
ناگهان
all at once
U
ناگهان
unawares
U
ناگهان
before you know it
U
ناگهان
unexpectedly
U
ناگهان
(on the) spur of the moment
<idiom>
U
ناگهان
accidentally
U
ناگهان
unaware
U
ناگهان
sudden-death
U
ناگهان باخت
sudden death
U
ناگهان باخت
supervene
U
ناگهان رخ دادن
light out
U
ناگهان رفتن
to keel over
U
ناگهان افتادن
bolt
U
مستقیما ناگهان
bolted
U
مستقیما ناگهان
slapdash
U
بی پروا ناگهان
bolting
U
مستقیما ناگهان
suddenly
U
ناگهان ناگاه
pop off
U
ناگهان ناپدیدشدن
bolts
U
مستقیما ناگهان
before you can say knife
U
برقی ناگهان
Suddenly , I felt hot.
U
ناگهان گرمم شد
plucking
U
ناگهان کشیدن
plucked
U
ناگهان کشیدن
pluck
U
ناگهان کشیدن
aback
U
غافلگیر ناگهان
to walk off
U
ناگهان رفتن
to make a pounce
U
ناگهان جستن
abrupt
U
سراشیبی ناگهان
plucks
U
ناگهان کشیدن
to die in ones shoes
U
ناگهان مردن
turn on one's heel
<idiom>
U
ناگهان پیچیدن
fly open
U
ناگهان باز شدن
irrupt
U
ناگهان ایجاد شدن
make off
U
ناگهان ترک کردن
pass out
U
ناگهان بیهوش شدن
slap down
U
ناگهان توقیف کردن
snub cable
U
ناگهان ترمز کردن
to chop back
U
ناگهان تغییرجهت دادن
to crop up
U
ناگهان رخ دادن- اب خوردن
Suddenly he showed up (emerged).
U
ناگهان سروکله اش پیداشد
light up
<idiom>
U
ناگهان شادوخوشحال شدن
crash dive
U
ناگهان بزیر اب رفتن
cant
U
ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن
tumbled
U
لغزیدن ناگهان افتادن
tumbles
U
لغزیدن ناگهان افتادن
plunge
U
ناگهان داخل شدن
plunges
U
ناگهان داخل شدن
tumble
U
لغزیدن ناگهان افتادن
plungers
U
موجی که ناگهان می شکند
plunger
U
موجی که ناگهان می شکند
plunged
U
ناگهان داخل شدن
skied
U
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
skis
U
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
ski
U
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
twitch grass
U
تکان ناگهانی ناگهان کشیدن
with a powder
U
ازروی بی پروایی تند ناگهان
Suddenly I was tongue-tied(speechless).
U
ناگهان زبانم بند آمد
twitching
U
ناگهان کشیدن جمع شدن
twitches
U
ناگهان کشیدن جمع شدن
twitched
U
ناگهان کشیدن جمع شدن
strike it rich
<idiom>
U
ناگهان پول و پله ای به هم زدن
twitch
U
ناگهان کشیدن جمع شدن
jibes
U
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibing
U
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe
U
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibed
U
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
to burst upon the view
U
ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
gibes
U
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
flashed
U
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flashed
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes
U
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
to jink right
[left]
U
ناگهان مسیر را به راست
[چپ]
تغییر دادن
incident
U
ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
flash
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash
U
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
jilts
U
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
incidents
U
ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
A solution suddenly proffered itself.
U
ناگهان راه حلی به نظر رسید.
jilting
U
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilted
U
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
flashes
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
nose dive
U
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
jilt
U
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
To jump down somebodys throat.
U
ناگهان وسط حرف کسی پریدن
precipitate
U
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitated
U
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
lash vi
U
باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
to abscond
[from]
<idiom>
U
ناگهان ترک کردن
[در رفتن ]
[اصطلاح مجازی]
precipitates
U
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitating
U
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
to pounce upon a bird
U
ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
landfall n
U
دیدار خشکی زمینی که ناگهان بمیراث کسی دراید
boggle
U
دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
to pounce on somebody
U
به کسی ناگهان جستن
[و حمله کردن ]
[مانند جانور شکارگر]
to jink
[colloquial]
[British English]
U
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
flight
U
پرواز بلند و طولانی توپ پس از ضربه یا توپ زدن بطوری که ناگهان به زمین بیافتد
braided
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com