English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
relucent U منعکس کننده نور متشعشع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reflectors U منعکس کننده
reflector U منعکس کننده
baffled U صفحه منعکس کننده
barrel reflector U منعکس کننده لوله
abat voix U منعکس کننده صدا
baffles U صفحه منعکس کننده
baffle U صفحه منعکس کننده
baffling U صفحه منعکس کننده
periscope U منعکس کننده نور دریچه دید
periscopes U منعکس کننده نور دریچه دید
balloon reflector U بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
thermocline U لایه منعکس کننده صوت در اب دریا
deep scattering layer U لایههای منعکس کننده عمق دریا
barrel reflector U منعکس کننده وضع داخل لوله
delineascope U پرژکتور منعکس کننده عکس در روی یک پرده پرژکتوراگراندیسمان عکس
chaff U وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
self reflexive U منعکس کننده تصویر خود خود پژواکی
transponder U تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
side reflector U منعکس کننده کناری رفلکتور کناری
reflectors U جسم منعکس کننده جسم صیقلی
reflector U جسم منعکس کننده جسم صیقلی
asteriated U متشعشع
radiative U متشعشع
radiant U متشعشع
radiating U متشعشع شدن
radiated U متشعشع شدن
radiate U متشعشع شدن
refulgent U درخشنده متشعشع
radiates U متشعشع شدن
heat radiates from the stove U گرما ازبخاری متشعشع میشود
radiated U تابیدن درخشیدن متشعشع شدن
radiating U تابیدن درخشیدن متشعشع شدن
radiates U تابیدن درخشیدن متشعشع شدن
radiate U تابیدن درخشیدن متشعشع شدن
baffle U منعکس
reflected U منعکس
baffled U منعکس
baffling U منعکس
baffles U منعکس
ring with U منعکس کردن
resounds U منعکس کردن
resounded U منعکس کردن
resound U منعکس کردن
image U منعکس کردن
images U منعکس کردن
reactive U منعکس شونده
reflect U منعکس شدن
reflecting U منعکس شدن
reflects U منعکس شدن
indirect lighting U نور منعکس شده
re echo U دوباره منعکس شدن
reflective U بازتابنده منعکس سازنده
reflectively U بطور منعکس شونده
reecho U دوبار منعکس شدن
reflectional U بازتابنده منعکس سازنده
reflected binary code U رمز دودویی منعکس شده
catoptric U وابسته به ایینه ونور منعکس شده
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
camera lucida U دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
camera lucida U [ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
abat-voix U [قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.]
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
background U نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
backgrounds U نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
mach stem U جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
holograms U تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
hologram U تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
reflects U تامل کردن منعکس کردن
reflect U تامل کردن منعکس کردن
reflecting U تامل کردن منعکس کردن
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper U کج کننده واژگون کننده
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner U قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
supporting arms U نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic U سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant U مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker U وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
radar picket U ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff U ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater U تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper U شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers U شوت کننده با پرش پرش کننده
out side U دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
rebutter U رد کننده
ear-splitting U کر کننده
crusher U له کننده
tracker U پی کننده
trackers U پی کننده
prattfall U پچ پچ کننده
thinner U کم کننده
attenuant U اب کننده
attacking U تک کننده
commulator U یک سو کننده
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com