Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
four ball
U
مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
to contrast
[with]
U
مقایسه کردن با
[برابرکردن برای مقایسه]
bowling average
U
میانگین امتیازهای توپ انداز
head and arm
U
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
counts
U
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
systems
U
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system
U
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
count
U
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counted
U
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counting
U
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
mixed doubles
U
دونفره مختلط
ballroom dancing
U
رقصهای دونفره
double team
U
تیم دونفره
two man block
U
دفاع دونفره
pairs
U
تیم دونفره
individual pursuit
U
تعقیبی دونفره
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
dance skating
U
رقص دونفره زن و مرد
double end ball
U
دسته کفچه دونفره
similar pairs
U
مسابقه دونفره اسکیت
stars
U
نوعی قایق دونفره
starred
U
نوعی قایق دونفره
star
U
نوعی قایق دونفره
shay
U
درشکه دوچرخه دونفره
pairs
U
تیم دونفره اسکیت
ice dancing
U
مسابقه رقص دونفره روی یخ
double
U
بازی دونفره خطای دبل
doubled up
U
بازی دونفره خطای دبل
long service line
U
خط طولی زمین در بازی دونفره
doubled
U
بازی دونفره خطای دبل
j bar lift
U
تله اسکی میلهای دونفره
t bar lift
U
تله اسکی دونفره یا کلنگی
golf
U
بازی بصورت انفرادی یا دونفره یا چهارنفره
mixed pairs
U
مسابقه تیمهای اسکیت دونفره زن و مرد
gather shot
U
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
U
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
poker pocket billiards
U
بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
two man rule
U
قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
match foursome
U
مسابقه بین دو تیم دونفره بایک گوی برای هر تیم
fives
U
هندبال انگلیسی انفرادی یا دونفره با سه یاچهار دیوار که هر گیم 51امتیاز دارد که مانند والیبال اگردو تیم درامتیاز 41مساوی شوند بازی به 61ختم میشود
analogies
U
مقایسه
datum line
U
خط مقایسه
resemblance
U
مقایسه
analogy
U
مقایسه
comparison
U
مقایسه
collation
U
مقایسه
collations
U
مقایسه
comparisons
U
مقایسه
compared
U
مقایسه کردن
to make comparisons
U
مقایسه کردن
parity bit
U
بیت مقایسه
comparator
U
مقایسه کننده
contrast
U
مقایسه کردن
parity error
U
خطای مقایسه
compares
U
مقایسه کردن
comparableness
U
قابلیت مقایسه
incomparable
U
مقایسه ناپذیر
incomparable
U
غیرقابل مقایسه
odd parity
U
مقایسه فرد
no parity
U
عدم مقایسه
parity checking
U
بازبینی مقایسه
assimilatc
U
مقایسه نمودن
parity error
U
غلط مقایسه
logical comparison
U
مقایسه منطقی
compare
U
مقایسه کردن
comparing
U
مقایسه کردن
incommensurable
U
مقایسه ناپذیر
cf
U
مقایسه شود
datum
U
سطح مقایسه
refrence
U
مبنای مقایسه
comparison
U
روش مقایسه
comparatively
U
بطور مقایسه
frequency comparison
U
مقایسه فرکانس
comparisons
U
روش مقایسه
even parity
U
مقایسه زوج
incomparability
U
مقایسه ناپذیری
contrasting
U
مقایسه کردن
analogous
U
قابل مقایسه
comparison operator
U
عملگر مقایسه
contrasts
U
مقایسه کردن
to draw comparisons
U
مقایسه کردن
contrasted
U
مقایسه کردن
to stand comparison with
U
قابل مقایسه بودن با
to bear comparison with
U
قابل مقایسه بودن با
table comparator
U
مقایسه کننده نوارها
tape comparator
U
مقایسه کننده نوار
to compare oppsites
U
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
a beauty and an elegance beyond
[ without]
compare
U
زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
between
U
دربین درمقام مقایسه
a comparison of the brain to a computer
U
مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
by comparison
U
وقتی مقایسه می شوند
comparator
U
وسیله انجام مقایسه
A comparison of theory and practice.
U
مقایسه ای از نظری و عمل.
Next to you I'm slim.
U
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
measure
U
مقایسه کردن سنجش
comparably
U
بطور قابل مقایسه
incomparability
U
غیر قابل مقایسه
comparative gage
U
دستگاه مقایسه کننده
paired comparisons method
U
روش مقایسه جفتی
comparative philology
U
علم مقایسه زبانها
incomparably
U
بطور غیرقابل مقایسه
document comparison utility
U
برنامه کمکی مقایسه مدارک
relational database
U
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
to drow a p between two
U
دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن
priorities
U
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
relational database management system
U
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
comparable
U
آنچه قابل مقایسه نیست
comparable
U
قابل مقایسه مانند کردنی
comparable
U
قابلیت مقایسه قیاس پذیر
VBScript
U
مقایسه شود با JAVA SCRIPT
That's a poor comparison.
U
این مقایسه ای نا مناسب است.
not a patch on
U
به هیچ طرف مقایسه نیست با
proportion
U
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
a comparison of men's salaries with those of women
U
مقایسه حقوق مردان با زنان
proportions
U
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
relative
U
آنچه با دیگری مقایسه شود
parity error
U
اشتباه مقایسه خطای توازن
priority
U
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
quadrangular meet
U
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
jobs
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
job
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
cost effectiveness
U
سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها
The comparison is misleading
[flawed]
.
U
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
a comparison between European and Japanese schools
U
مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
Today's weather is mild by comparison.
U
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
to be out of all proportion to something
U
غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
index number
U
مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
collating
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
U
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
collated
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
By
[In]
comparison with the French, the British eat far less fish.
U
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
U
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
Participation rates are low compared to international standards.
U
میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
collated
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
Comparison with other countries is extremely interesting.
U
مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
collates
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
move of pattern
U
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
local area network
U
و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
summation check
U
بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
vertical
U
بررسی تشخیص خطا که بیتهای کلمه با کل آن مقایسه و جمع می شوند
dry cell battery
U
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
Dhrystone benchmark
U
سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
phosphor
U
اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
spellcheck
U
بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر
benchmarks
U
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
benchmark
U
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
U
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
doubled up
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.
U
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
doubled
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
activity
U
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
pair exchange sorting algorithm
U
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
activities
U
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
adversaries
U
حریف
match
U
حریف
matches
U
حریف
foes
U
حریف
foe
U
حریف
competitors
U
حریف
adversary
U
حریف
opponents
U
حریف
competitor
U
حریف
rivals
U
حریف
rivalling
U
حریف
rivalled
U
حریف
rivaling
U
حریف
rivaled
U
حریف
rival
U
حریف
challengers
U
حریف
challenger
U
حریف
adversarial
U
حریف
opponent
U
حریف
d. cut d.
U
حریف
volatility
U
تعداد رکوردهایی که از یک سیستم کامپیوتری حذف یا لعنه می شوند در مقایسه با کل اعداد ذخیره شده
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products.
U
این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
end
U
زمین حریف
deliver a series of blows
U
بمباران حریف
opponent
U
حریف طرف
head butt
U
با سر به حریف زدن
jacks of all trades
U
همه فن حریف
he was too much for me
U
من حریف او نبودم
dropped
U
جاگذاشتن حریف
ends
U
زمین حریف
razzle dazzle
U
فریفتن حریف
opponents
U
حریف طرف
i cannot manage him
U
حریف او نمیشوم
ended
U
زمین حریف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com