Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
modulo n check
U
مقابله به پیمانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bushels
U
پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
bushel
U
پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
emergency drill
U
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
checked
U
مقابله کردن مقابله
check
U
مقابله کردن مقابله
checks
U
مقابله کردن مقابله
modulo
U
پیمانه n
scoop
U
پیمانه
modulo
U
به پیمانه
gauges
U
پیمانه
gauged
U
پیمانه
measuring glass
U
پیمانه
gauge
U
پیمانه
gauge=gage
U
پیمانه
mods
U
به پیمانه
mod
U
به پیمانه
scooped
U
پیمانه
modules
U
پیمانه
scooping
U
پیمانه
scoops
U
پیمانه
module
U
پیمانه
measure
U
پیمانه
mete
U
پیمانه
short measure full measure
U
پیمانه کم
modulus
U
پیمانه
dry measure
U
پیمانه خشکبار
yardsticks
U
مقیاس پیمانه
dosing pump
U
پمپ پیمانه
decalitre
U
پیمانه ده لیطری
module
U
اتاقک پیمانه
decaliter
U
پیمانه ده لیتری
cannikin
U
پیمانه کوچک
gauge
U
پیمانه کردن
commensurableness
U
هم پیمانه بودن
modules
U
اتاقک پیمانه
gauges
U
پیمانه کردن
canikin
U
پیمانه کوچک
yardstick
U
مقیاس پیمانه
modulo n counter
U
شمارنده به پیمانه
short measure full measure
U
پیمانه تمام
modularization
U
پیمانه بندی
modulo two sum
U
مجموع به پیمانه دو
load module
U
پیمانه بارشو
kilderkin
U
پیمانه ابجو
measure of capacity
U
پیمانه فرفیت
hosghead
U
پیمانه مایعات
gage=gauge
U
پیمانه اندازه
gauged
U
پیمانه کردن
graduates
U
پیمانه درجه دار
measure
U
پیمانه کردن سنجیدن
graduate
U
پیمانه درجه دار
graduating
U
پیمانه درجه دار
metrologist
U
سنگ و پیمانه شناس
chauldron
U
پیمانه زغال برابر1296 لیتر
That jar is broken and that measure spilt .
<proverb>
U
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
it is quite another story now
U
ان سبوبشکست وان پیمانه ریخت
hutch
U
نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
hutches
U
نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
pint
U
پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
pints
U
پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
commensurably
U
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
gaduate
U
لیسانسیه فارغ التحصیل پیمانه درجه دار
pottle
U
پیمانه وزنی برابر نیم گالن رطل یکمنی
transfer check
U
مقابله
confrontation
U
مقابله
confrontations
U
مقابله
bucking
U
مقابله
opposition
U
مقابله
checking
U
مقابله
echo check
U
مقابله
controlment
U
مقابله
counterview
U
مقابله
contrasted
U
مقابله
contrasts
U
مقابله
check
U
مقابله
checked
U
مقابله
checks
U
مقابله
contrast
U
مقابله
collations
U
مقابله
contrasting
U
مقابله
collation
U
مقابله
sequence checking
U
مقابله ترتیبی
limit check
U
مقابله حدود
visual check
U
مقابله بصری
dynamic check
U
مقابله پویا
spot check
U
مقابله موضعی
spot checks
U
مقابله موضعی
sight check
U
مقابله نظری
diagnostic check
U
مقابله تشخیصی
retaliation
U
مقابله به مثل
data check
U
مقابله داده ها
cyclic check
U
مقابله چرخهای
loop checking
U
مقابله حلقه
marginal check
U
مقابله مرزی
validity check
U
مقابله اعتبار
sequence check
U
مقابله ترتیب
selection check
U
مقابله گزینش
parity checking
U
مقابله توازن
sight check
U
مقابله چشمی
parity check
U
مقابله توازن
overflow check
U
مقابله سرریز
opposability
U
مقابله پذیری
casting out nines
U
مقابله نه نهی
spell checker
U
مقابله گر املائی
sum check
U
مقابله جمعی
system check
U
مقابله سیستم
twin check
U
مقابله توام
parity check
U
مقابله ایستایی
crossecheck
U
مقابله مجدد
reciprocity
U
مقابله به مثل
collates
U
مقابله کردن
check point
U
نقطه مقابله
check list
U
سیاهه مقابله
counter
U
مقابله کردن
countered
U
مقابله کردن
check boxes
U
جعبههای مقابله
visual check
U
مقابله دیداری
countering
U
مقابله کردن
collated
U
مقابله کردن
automatic check
U
مقابله خودکار
acounter
U
مقابله کردن
collate
U
مقابله کردن
arithmetic check
U
مقابله حسابی
built in check
U
مقابله توکار
bucking coil
U
پیچک مقابله
collating
U
مقابله کردن
beard
U
مقابله کردن
repelled
U
مقابله کردن
checks and balance
U
کنترل و مقابله
cross-examination
U
پرسش و مقابله
repel
U
مقابله کردن
checklist
U
سیاهه مقابله
cross-examinations
U
پرسش و مقابله
repels
U
مقابله کردن
repelling
U
مقابله کردن
algebra
U
جبر و مقابله
beards
U
مقابله کردن
check indicator
U
نماینده مقابله
check indicator
U
مشخص کننده مقابله
checking program
U
برنامه مقابله کننده
odd even check
U
مقابله فرد و زوج
parity check
U
مقابله کردن توازن
vertical parity check
U
مقابله توان عمدی
tick off
U
نشان رسیدگی و مقابله
collates
U
مقابله وتطبیق کردن
syntax checker
U
مقابله نحوه گری
collating
U
مقابله وتطبیق کردن
collated
U
مقابله وتطبیق کردن
checked
U
مقابله کردن بررسی
dump check
U
مقابله حین روبرداری
reciprocate
U
مقابله به مثل نمودن
hardware check
U
مقابله سخت افزاری
checks
U
مقابله کردن بررسی
counter military
U
مقابله باعملیات نظامی
duplication check
U
مقابله از راه تکرار
longitudinal redundancy check
U
مقابله افزونگی طولی
reciprocated
U
مقابله به مثل نمودن
collate
U
مقابله وتطبیق کردن
reciprocates
U
مقابله به مثل نمودن
check
U
مقابله کردن بررسی
machine check interrupt
U
وقفه مقابله ماشین
i raked all algebra
U
جبر و مقابله را زیر و روکردم
checkpoint restart
U
اغازگر مجدد نقطه مقابله
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
Touché!
U
خوب مقابله کردی!
[در بحثی]
disaster control
U
روش مقابله با سوانح و بلایا
programmed check
U
مقابله برنامه ریزی شده
rencontre
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencounter
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
lrc
U
Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
checkpoint
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking
U
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
measure
U
پیمانه کردن سنجیدن بخش کردن
assistance
U
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
pannikin
U
لیوان کوچک پیمانه کوچک
wineglass
U
لیوان شراب پیمانه شراب
memory module
U
ماژول حافظه پیمانه حافظه
north atlantic treaty organization (nato
U
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
recaption
U
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
retaliation
U
تلافی کردن مقابله کردن به مثل
resisted
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
reluctate
U
مقابله کردن بی میلی کردن
countered
U
مقابله کردن تلافی کردن
countering
U
مقابله کردن تلافی کردن
resist
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisting
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resists
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
counter
U
مقابله کردن تلافی کردن
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com