English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
excuser U معاف کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exemption U از خدمت معاف کردن معاف کردن
exonerates U معاف
exempt U معاف
exonerate U معاف
exonerating U معاف
exempts U معاف
exonerated U معاف
exempted U معاف
exempting U معاف
exonerated from U معاف از
tax free U معاف از مالیات
carded for record U از خدمت صف معاف
exempting U معاف کردن
affranchize U معاف کردن
excusable U معاف شدنی
remit U معاف کردن
remits U معاف کردن
excused list U فهرست معاف ها
exempt from duty U معاف از خدمت
exemptible U معاف شدنی
exempts U معاف کردن
duty-free U معاف از گمرک
protect a player U معاف از انتقال
warless U معاف از جنگ
scot-free U معاف از مالیات
remitting U معاف کردن
scot free U معاف از مالیات
remitted U معاف کردن
exempted U معاف کردن
excuse U معاف کردن
non-assessable <adj.> U معاف از مالیات
excused U معاف کردن
taxless <adj.> U معاف از مالیات
excuses U معاف کردن
excusing U معاف کردن
dispensable U معاف کردنی
dissolvable U معاف شدنی
tax exempt U معاف از مالیات
dispense with U معاف شدن از
duty free U معاف ار مالیات
dispend U معاف کردن
exonerate U معاف کردن
non-taxable <adj.> U معاف از مالیات
free from taxes <adj.> U معاف از مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.> U معاف از مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.> U معاف از مالیات
zero-rated <adj.> U معاف از مالیات
tax-free <adj.> U معاف از مالیات
tax-exempt <adj.> U معاف از مالیات
exempt U معاف کردن
exonerates U معاف کردن
free of tax [only after nouns] <adj.> U معاف از مالیات
exonerating U معاف کردن
exonerated U معاف کردن
dispense U معاف کردن بخشیدن
duty free U معاف ازحقوق گمرکی
duties free U معاف از حقوق گمرکی
duty free U معاف از عوارض گمرکی
dispensed U معاف کردن بخشیدن
dispenses U معاف کردن بخشیدن
dispensing U معاف کردن بخشیدن
to fall out U معاف کردن [ارتش]
to dismiss [American E] U معاف کردن [ارتش]
free of particular average U معاف از خسارات جزئی
to let off U معاف کردن ردکردن
free of general average U معاف از خسارات عمومی
free of duty U معاف از عوارض گمرکی
free of charge U معاف از حقوق گمرکی
free of all average U معاف از هرگونه خسارت
to buy off U با پول معاف کردن
franked U معاف کردن مهر زدن
frank U معاف کردن مهر زدن
emeritus U افتخارا ازخدمت معاف شده
exempting U معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempted , adressee U گیرنده معاف از اجرای دستور
to release [from responsibility, duty] U معاف کردن [از وظیفه یا خدمت ]
fpa U معاف از جبران خسارت خاص
franker U معاف کردن مهر زدن
freeway U شاهراهی که از حق راهداری معاف است
exempts U معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempted U معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempt U معاف ازخدمت شدن یا کردن
enfranchise U از بندگی رهاندن معاف کردن
enfranchises U از بندگی رهاندن معاف کردن
enfranchising U از بندگی رهاندن معاف کردن
to be excused [from work or school] U معاف بودن [از کار یا مدرسه]
enfranchised U از بندگی رهاندن معاف کردن
frankest U معاف کردن مهر زدن
franking U معاف کردن مهر زدن
franks U معاف کردن مهر زدن
freeways U شاهراهی که از حق راهداری معاف است
absolves U کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolved U کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolving U کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolve U کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
free zone U منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
exempt player U بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
to dismiss [remove] the board of managers U مرخص کردن [معاف کردن] هیئت مدیره
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
free port U بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free ports U بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
dismissing U مرخص کردن معاف کردن
dismiss U مرخص کردن معاف کردن
dismisses U مرخص کردن معاف کردن
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com