English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
obstructive U مسدود کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
check valve U سوپاپ یا دریچه مسدود کننده
embolus U جسم مسدود کننده جریان خون
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
Other Matches
blocked opening U در مسدود
unstuck U نا مسدود
crossed cheque U چک مسدود
closed U مسدود
shutting U مسدود
shuts U مسدود
shut U مسدود
barred U مسدود
closed meeting U نشست مسدود
freeze U مسدود کردن
obturate U مسدود کردن
closed conference U نشست مسدود
obtruate U مسدود کردن
oppilate U مسدود کردن
freezes U مسدود کردن
obturator U ماهیچه مسدود
choke U مسدود کردن
choked U مسدود کردن
chokes U مسدود کردن
blockading U مسدود کردن
blockades U مسدود کردن
obstructs U مسدود کردن
barred <adj.> <past-p.> U مسدود شده
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> U مسدود شده
obstruct U مسدود کردن
foreclosing U مسدود کردن
forecloses U مسدود کردن
foreclosed U مسدود کردن
barricaded <adj.> <past-p.> U مسدود شده
blocked <adj.> <past-p.> U مسدود شده
closed <adj.> <past-p.> U مسدود شده
obstructing U مسدود کردن
obstructed U مسدود کردن
blocking U مسدود کردن
locked <adj.> <past-p.> U مسدود شده
disabled <adj.> <past-p.> U مسدود شده
foreclose U مسدود کردن
blockaded U مسدود کردن
closest U مسدود کردن
plug welding U جوشکاری مسدود
occlude U مسدود کردن
blind hole U سوراخ مسدود
blocked cuurency U پول مسدود
dams U مسدود کردن
damming U مسدود کردن
shut off U مسدود کردن
frozen assets U دارائیهای مسدود
plug weld U جوش مسدود
closes U مسدود کردن
blockade U مسدود کردن
closed subroutine U زیرروال مسدود
ballonet U اطاقک مسدود
dam U مسدود کردن
closer U مسدود کردن
ligate U مسدود کردن رگ
close U مسدود کردن
closed loop U حلقه مسدود
close aneal U گداختن مسدود
dammed U مسدود کردن
barricading U مانع مسدود کردن
barricades U مانع مسدود کردن
barricaded U مانع مسدود کردن
barricade U مانع مسدود کردن
close aneal U باز پختن مسدود
jams U مسدود کردن پارازیت
to clog up pores U مسدود کردن منافذ
adobe shooting U خرج گذاری مسدود
to block a passage U مسدود کردن یک راه
block U بستن مسدود کردن
jam U مسدود کردن پارازیت
jammed U مسدود کردن پارازیت
blocked U بستن مسدود کردن
The roads are obstructed. U جاده ها مسدود هستند.
blocks U بستن مسدود کردن
choked U ساسات کاربراتور مسدود کردن
bell type annealing furnace U کوره التهابی نوع مسدود
choke U ساسات کاربراتور مسدود کردن
chokes U ساسات کاربراتور مسدود کردن
choking U مسدود کردن از حرکت بازداشتن
to bar apatn U بستن و مسدود کردن راه
to close airspace U مسدود کردن فضای هوایی
calker U مسدود کردن نعل زدن
To block the escape routes. U راههای فرار را مسدود کردن
gas cycle reactor U راکتور با مدار گردش گازی مسدود
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
The rain gutter is blocked up with leaves. U برگ ها ناودان باران را مسدود کرده اند.
to occlude U بستن [جلو چیزی راگرفتن ] [مسدود کردن]
to bar somebody from something [doing something] U مسدود کردن [کسی از چیزی] [اصطلاح رسمی ]
problem child U فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
blocking U سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
precluding U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
preclude U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precludes U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluded U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
tar down U بتونه مالی کردن مسدود کردن سوراخها
bulid up U با سنگ یا اجر مسدود کردن روکش کردن
to block and bleed [valve] U مسدود کردن و تخلیه کردن [دریچه] [مهندسی]
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to get clogged U مسدود شدن [بسته شدن ] [متراکم وانباشته شدن]
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
clogged ink jet nozzles U اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
barred spiral galaxy U کهکشان مارپیچی مسدود کهکشان مارپیچی میله دار
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper U کج کننده واژگون کننده
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilisers U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms U نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com