Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
settle
U
مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
settles
U
مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plant
U
مستقر کردن
plants
U
مستقر کردن
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
emplacement
U
پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
locate
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
located
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locating
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
emplace
U
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
prepositions
U
استقرار در محل پیش بینی شده استقرار در محل معین شده
preposition
U
استقرار در محل پیش بینی شده استقرار در محل معین شده
induct
U
مستقر کردن دریافت کردن
inducted
U
مستقر کردن دریافت کردن
inducting
U
مستقر کردن دریافت کردن
inducts
U
مستقر کردن دریافت کردن
garrisons
U
مقیم کردن مستقر کردن
garrison
U
مقیم کردن مستقر کردن
staging
U
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
established right
U
حق مستقر
putting
U
مستقر
puts
U
مستقر
established
U
مستقر
deep seated
U
مستقر
resident
U
مستقر
put
U
مستقر
based
U
مستقر
residents
U
مستقر
solidification
U
استقرار
sessility
U
استقرار
downloading
U
استقرار
localization
U
استقرار
mounting
U
استقرار
settlement
U
استقرار
settlements
U
استقرار
stability
U
استقرار
establishment
U
استقرار
installation
U
استقرار
pitches
U
استقرار
installations
U
استقرار
establishments
U
استقرار
pitch
U
استقرار
colony
U
استقرار
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
dynamically
U
نیروی مستقر
dynamic
U
نیروی مستقر
occupier
U
مستقر مستاجر
installed
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
stabile
U
مستقر وپایدار
reside
U
مستقر بودن
resided
U
مستقر بودن
resides
U
مستقر بودن
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
applied
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
inposition
U
مستقر در موضع
localized bond
U
پیوند مستقر
fixes
U
مستقر شدن
fix
U
مستقر شدن
occupiers
U
مستقر مستاجر
plant oneself
U
مستقر شدن
determinate
U
مستقر شده
positioner
U
مستقر کننده
yoke
U
پایه استقرار
confirmation
U
تثبیت استقرار
positioning band
U
حلقه استقرار
delocalization
U
عدم استقرار
yoke
U
دوشاخه استقرار
reintegration
U
استقرار مجدد
angle of repose
U
زاویه استقرار
tent striking
U
فرمان ضد استقرار
permanent emplacement
U
استقرار دایمی
centralisation
U
استقرار درمرکز
centralization
U
استقرار درمرکز
stanchion
U
سکوی استقرار
station
U
استقرار یافتن
stationed
U
استقرار یافتن
stations
U
استقرار یافتن
restoration
U
استقرار مجدد
seat
U
سکوی استقرار
lodgment area
U
منطقه استقرار
seated
U
سکوی استقرار
crimping groove
U
شیار استقرار
seats
U
سکوی استقرار
posteriori
U
ازراه استقرار
delocalized electron
U
الکترون غیر مستقر
set up
U
اماده بکار استقرار
automatic font downloading
U
استقرار خودکار فونت
angle of repose
U
حداکثر شیب استقرار
network topology
U
چگونگی استقرار شبکه
equatorial mounting
U
استقرار معدل النهاری
alt azimuth mounting
U
استقرار سمت- ارتفاعی
setting ring
U
حلقه استقرار یا ثبات
lodgment
U
منزل گیری استقرار
lodgement
U
منزل گیری استقرار
downloading utility
U
برنامه کمکی استقرار
seating
U
محل استقرار نشیمن
conus armies
U
ارتشهای مستقر در قاره امریکا
sites
U
قرار داشتن مستقر بودن
theater army
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
guides post
U
نفر هادی مستقر شوید
army in the field
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
sited
U
قرار داشتن مستقر بودن
site
U
قرار داشتن مستقر بودن
settling rounds
U
تیر استقرار قنداق توپ
anchor line cable
U
کابل استقرار چتردر هواپیما
metacenter
U
نقطه استقرار وثبات یاتوازن
disposition
U
استقرار یکانها و اماد درمنطقه
make up
<idiom>
U
استقرار وسایل تزئین وآرایش
downloadable font
U
فونت قابل استقرار در حافظه
location of industry
U
تعیین محل استقرار صنعت
deployed
U
مستقر گسترش یافته در روی زمین
bottom mine
U
مینی که در کف دریا مستقر میشودمین کفهای
gun post
U
سوراخ محل استقرار لوله توپ
sponson
U
سکوی استقرار توپ روی برجک
cannelure
U
شیار استقرار روکش گلوله ثاقب
location theory
U
نظریه تعیین محل استقرار صنعت
cannelure
U
شیار استقرار پوکه روی گلوله
steric
U
وابسته بطرز استقرار اجزاء اتم در فضا
trailer camp
U
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
zmarker beacon
U
نوعی برج کنترل هوایی مستقر در میدان تیر پدافندهوایی
staged crews
U
پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
trailer park
U
محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer court
U
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
rack space
U
محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
target system
U
سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
vectored attacks
U
تک غیر مستقیم هواپیما به هدف با استفاده از هدایت یک یکان زمینی مستقر دراطراف هدف
sabot
U
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
tenants
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
carrier air group
U
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
colony
U
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
settling rounds
U
گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
base piece
U
پایه پایه استقرار
ground signals
U
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com