English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lead time U مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
procurement lead time U زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
buyer's over U حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
mid user U اپراتوری که اطلاعات مربوطه را از پایگاه داده ها دریافت میکند برای مشتری یا کاربر
lead time U زمان انجام سفارش
reorder interval U زمان بین دو سفارش
order time U زمان سفارش کالا
order processing time U زمان انجام سفارش
administrative lead time U زمان اداری دریافت اماد
order U سفارش دادن
send away for U سفارش دادن
indenting U سفارش دادن
indent U سفارش دادن
indents U سفارش دادن
place an order U سفارش دادن
call the shots <idiom> U سفارش دادن
order U سفارش دادن دستور دادن
engage U از پیش سفارش دادن
reorder U دوباره سفارش دادن
To place an order for some goods. U کالائی را سفارش دادن
bespeak U ازپیش سفارش دادن
order U دستور دادن سفارش
to book something U چیزی را سفارش دادن
engages U از پیش سفارش دادن
order U سفارش دادن کالا یا جنس
order U سفارش دادن تنظیم کردن
To order a meal. U سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
indent upon a person for goods U درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
just in time U روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
r. ofanyone's chattles U پس دادن کالای کسی
to t. a cusomer for goods U کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
labeled cargo U کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
times U زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time U زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
timed U زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
receipts U دریافت رسید دادن
receipt U دریافت رسید دادن
impact shipment U کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
preferentialism U اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
lose time U هدر دادن زمان
waste time U هدر دادن زمان
keep time <idiom> U زمان صحیح رانشان دادن
microcycle U برای دادن زمان اجرای دستورات
receives U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receive U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
clocks U ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock U ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
DSR U سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
pertaining U مربوطه
respective U مربوطه
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
c U استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
arctic U مربوطه به نواحی قطبی
pertinent U وابسته به یکان مربوطه
sets U تعداد موضوعات مربوطه
tonal U مربوطه به اهنگ صدا
batches U در گروههای مربوطه و در یک ماشین
setting up U تعداد موضوعات مربوطه
set U تعداد موضوعات مربوطه
batch U در گروههای مربوطه و در یک ماشین
form U یات مربوطه را وارد میکند
designs U نظرات و موضوعات مربوطه در یک مدار
design U نظرات و موضوعات مربوطه در یک مدار
formed U یات مربوطه را وارد میکند
record U مجموعه موضوعات داده مربوطه
delivered duty paid U تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
forms U یات مربوطه را وارد میکند
mode U یات مربوطه را وارد میکند
modes U یات مربوطه را وارد میکند
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
omission factor U تعداد متنهای مربوطه که در یک جستجو گم شدند
XGA U رنگ روی صفحه نمایش مربوطه
magnetic U آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
relative U نوشتن برنامه با استفاده ازدستورات آدرس مربوطه
form U وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
formed U وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
forms U وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
series U گروه موضوعات مربوطه که مرتب شده اند
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
relative U محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
scrolls U حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scroll U حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
cash-and-carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
battery integration end radar display U وسایل توزیع اتش الکترونیکی پدافند هوایی و رادارهای مربوطه
cash and carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
FAQ U الات عمومی و پاسخ آنها درباره یک موضوع مربوطه استphantom
cash-and-carries U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
inputted U سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
strip U حذف داده کنترل از پیام دریافتی و باقی گذاشتن اطلاعات مربوطه
input U سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
menu U مجموعه انتخابهایی که زیر ورودی مربوطه در میله منو نمایش داده می شوند
menus U مجموعه انتخابهایی که زیر ورودی مربوطه در میله منو نمایش داده می شوند
baltic exchange U بازار یاتالار بورسی در لندن که مربوط به کرایه کشتی ومعاملات مربوطه میباشد
enjoinment U سفارش
indent U سفارش
order U سفارش
reference U سفارش
indenting U سفارش
indents U سفارش
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
frequently U صفحه وب یا فایل کمک که حاوی سوالات متداول و پاسخ آن درباره یک موضوع مربوطه است
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
presented U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
factory order U سفارش ساخت
Put in a good word for me. U سفارش من رابکن
letter of recommendation U سفارش نامه
enjoined U سفارش کردن به
ordering U سفارش دهی
engaged U سفارش شده
enjoin U سفارش کردن به
enjoining U سفارش کردن به
enjoins U سفارش کردن به
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
acknowledgement of order U تصدیق سفارش
acknowledgement of order تایید سفارش
asking and ordering U درخواست و سفارش
back order U سفارش معوق
commendation U سفارش تقدیر
processing of the order U انجام سفارش
trial order U سفارش ازمایشی
blanket order U سفارش کلی
outwork U سفارش به بیرون
conditional order U سفارش مشروط
modification order U سفارش اصلاحی
order U دستور سفارش
purchase order U سفارش خرید
order format U قالب سفارش
order for goods U سفارش کالا
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
fingers U برنامه نرم افزاری که اطلاعات مربوطه به کاربر را به پایه آدرس پست الکترونیکی بازیابی میکند
finger U برنامه نرم افزاری که اطلاعات مربوطه به کاربر را به پایه آدرس پست الکترونیکی بازیابی میکند
outwork U سفارش به خارج از شرکت
order processing time U مدت انجام سفارش
reorder point U نقطه سفارش مجدد
open indent U سفارش خرید باز
dispatch order U سفارش حمل سریع
reorder cost U هزینه سفارش مجدد
indents U سفارش رسیده از خارج
re order U سفارش دوم باره
ordered U سفارش داده شده
indents U سفارش درخواست کردن
indenting U سفارش درخواست کردن
to countermand goods U سفارش کالا را پس گرفتن
indenting U سفارش رسیده از خارج
indent U سفارش رسیده از خارج
reorder level U سطح سفارش مجدد
indent U سفارش درخواست کردن
custom-made U سفارش داده شده
order [placed with somebody] U سفارش [ازطرف کسی]
custom made U سفارش داده شده
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
batch costing U تعیین قیمت سفارش کالا
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
the goods are on order U کالا را سفارش داده ایم
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
mail order U سفارش کالا بوسیله پست
a la carte U جداجدا سفارش داده شده.
testimonial U سفارش وتوصیه رضایت نامه
testimonials U سفارش وتوصیه رضایت نامه
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
floats U اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
float U اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
floated U اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. U سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
mail order U سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
arrays U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com